سفرنامه
کلیسای سرکیس
آرام و استوار در هیاهوی تهران
آرزو احمدزاده ، راهنمای طبیعتگردی
چندی پیش برای انجام امور اداری به اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران واقع در خیابان نجاتالهی یا همان ویلای سابق مراجعه کرده بودم. بعد از اتمام کارهای اداری در خیابانی که بهواسطه وجود این اداره پر از فروشگاههای صنایع دستی است قدم میزدم و از دیدن هنر زیبای ایرانی لذت میبردم. قاب عکسهای خاتمکاری شده، گلیمهای پر نقش و نگار و الوان ایرانی، چراغهای لاله سرخ رنگ، همه و همه نشان از ذوق و سلیقه ایرانی در خلق اثر هنری دارد و نظر هر بینندهای را به خود جلب میکند. کم کم به تقاطع خیابان کریم خان نزدیک شدم. صدای زنگی شبیه به ناقوس کلیسا توجهام را به خود جلب کرد. سری چرخاندم و به دنبال صدا گشتم. دری با علامت صلیب یافتم که نشان از کلیسا بود. اجازه گرفتم و وارد شدم. برایم خیلی جالب بود که از این خیابان بارها عبور کرده اما هیچگاه به این کلیسا دقت نکرده بودم. شاید از کنار بسیاری مکانهای دیدنی دیگر در شهر بزرگ تهران هم همینگونه ساده رد شده باشم. تصمیم گرفتم از این پس با نگاهی بازتر و حواسی جمعتر در خیابانها قدم بردارم. به محض ورود به کلیسا با ساختمانی سفید مواجه شدم. فضای حیاط کلیسا بسیار آرام بود. ارامنه در حال رفت و آمد در حیاط بودند. ارمنیها برایم یادآور خاطرات شیرین کودکی و همسایه ارمنیمان است: پیرمرد و پیرزنی مهربان. همه خانم ارمنی همسایه را «مادام» صدا میکردند و من همیشه بر این باور بودم که اسمش مادام است. مادام همیشه در حال بافتنی بافتن بود و به خانمهای همسایه هم بافتنی یاد میداد و گنجه آشپزخانهاش همیشه پر از شیشههای مربای رنگ وارنگ بود. با شنیدن صدای ارمنیها در حیاط کلیسا صدای مادام در گوشم میپیچید.
با فردی که مشغول آب دادن به گلدانها بود هم کلام شدم. مردی بود با لهجه شیرین ارمنی که در مورد کلیسا و پیشینهاش از او پرسیدم و او با صبر برایم توضیح داد. اسم کلیسا کلیسای سرکیس مقدس است که با هزینه شخصی فردی خیر از ارمنیهای ایران به نام «مارکار سرکیسیان» و طرح مهندس اوژن آفتاندلیانس در سال ۱۳۴۹ بنا شده و از آن پس مقر خلیفهگری ارامنه تهران از کلیسای مریم مقدس به این محل جدید انتقال یافته است. سرکیس مقدس که کلیسا را به نام او نامگذاری کردهاند از قدیسان کلیسای حواری ارمنی، در اوایل سده چهارم میلادی از سرداران ارتش روم بوده که به علت مسیحی بودن تحت تعقیب قرار گرفته است. او به همراه پسرش به ارمنستان پناه برده اما پادشاه ارمنستان، تحتفشار امپراتور روم مجبور به اخراج آنان از ارمنستان شده است. آنان به خدمت ارتش شاپور دوم درآمدند که در جنگ با کوشانها بوده. شاپور از خدمات سرکیس بسیار خرسند بوده اما از آنجایی که به وی اتهام تبلیغ مسیحیت در بین سپاهیان شاپور را زده بودند دستور داده تا او و پسرش را به همراه شماری از سربازان در نیشابور به قتل برسانند. در تقویم کلیسای ارمنی، یک روز به سرکیس مقدس اختصاص دارد و در این روز، جوانان ارمنی به یاد او مراسم خاصی را برگزار میکنند. در حیاط کلیسا سنگی سفید و ایستاده قرار داشت که توجهام را جلب کرد به سمت سنگ رفتم. کتیبهای زیبا از جنس سنگ مرمر سفید که روی آن به خط نستعلیق فارسی و زیر آن به ارمنی نوشته شده است: «یادبود شهدای ارامنه» زیر این نوشته به زبان ارمنی «۲۴ آوریل ۱۹۱۵» حک شده است. شهدا برای من همیشه قابل تقدیر و ستودنیاند، فرقی نمیکند ایرانی باشند یا ارمنی. قطعا برای دفاع از کیان خویش جنگیدهاند. به پاسداشتشان دقیقهای سکوت کردم و از کلیسا خارج شدم.
دیدگاه تان را بنویسید