رابطه ترانه با بستر اتفاقات سیاسی-اجتماعی زمانه
«یار دبستانی من»، سرودی تحمیلی بر بستر اعتراضی جریانات جنبش دانشجویی
ساسان فاطمی، استاد دانشگاه و پژوهشگر
وقتی «یار دبستانی من» را میخوانید مثل این است که کدی میدهید یا نشانهای مطرح میکنید که از سوی آن جمع معترض اعم از دانشجو و غیردانشجو، معنایی خاص میدهد و این مسالهای مهم در نشانهشناسی موسیقی است. ما در نشانهشناسی موسیقی، همین بحث را میبینیم، به این معنا که یک موسیقی میتواند به چیزهای مختلفی دلالت کند. حال در معناشناسی موسیقی بعضی معتقدند که موسیقی فقط به خودش دلالت میکند، نه به چیزی دیگر و بعضی معتقدند که نه، میتواند به چیزهای دیگری هم دلالت کند.
به هر حال، هر دوی اینها قبول دارند که موسیقی به عنوان یک نشانه مطرح است، چون به چیزی دلالت میکند و حتی کسانی که معتقدند موسیقی صرفا بر خودش دلالت میکند منکر این نیستند که میشود معناهایی بر موسیقی سوار کرد، کما اینکه میکنند. یعنی میشود به صورت اجتماعی و فرهنگی معناهایی بر موسیقی سوار کرد، خارج از قابلیت خود موسیقی! شاید خود موسیقی نمیخواهد چنین چیزهایی را بیان کند و همین سرودی یا سرودهای دیگری از این قبیل، اگر کلامی رویشان نباشد و شعری نداشته باشند خود موسیقیشان چیزی را القا نمیکند و به واسطه کلام است که القاگر میشوند.
«مرا ببوس» کلام چیز دیگری را القا میکند و کد دیگری دارد و نشانه دیگری که بر چیزی دیگر دلالت میکند؛ بر چیزی عاشقانه ولی جامعه خود، کدگذاری دیگری میکند؛ به صورت قراردادی یا کاذب یا هر اسم دیگری که شما میخواهید رویش بگذارید و باعث میشود آن موسیقی دلالت بر چیزی دیگر کند؛ بر چیزی سیاسی. «مرا ببوس» مورد شاخصی در این زمینه است. موردی که نشان میدهد ترانه برای چیز دیگری سروده شده و مقصود دیگری داشته است ولی جامعه براساس شایعات، معنایی روی آن سوار میکند که تا مدتها پذیرفته شده باقی میماند.
در مورد «یار دبستانی من» هم همین طور است. این ترانهای است که در فیلم «از فریاد تا ترور» خوانده شد. فریدون فروغی خواندش و منصور تهرانی هم فیلم را ساخت و هم ترانه را و عبارت «یار دبستانی من» هم اشاره به همان داستان فیلم است که سه یار دبستانی بودند با سرنوشتهای مختلف. همان اتفاقی که برای «مرا ببوس» رخ داد برای این هم افتاد منتها به گونهای دیگر. اینجا، جمعی معترض از دانشجویان برای اینکه نمادی موسیقایی برای اعتراضشان داشته باشند یا برای نشان دادن اتحاد و همبستگیشان، چون صحبت از یار دبستانی است که میتواند اشارهای به همبستگی دانشجویان در اعتراضاتشان داشته باشد، از این ترانه بهرهبرداری و به عنوان نماد خود انتخابش کردند. در صورتی که این موسیقی برای این قضیه ساخته نشده بود. موسیقی برای یک فیلم بود و داستان آن فیلم هم ربطی به اعتراضات دانشجویی نداشت و برای من که سال 59 دانشجو بودم و این فیلم هم در سال 59 ساخته شد، اساسا چنین معنایی نداشت و با اینکه درکار موسیقی بودم اصلا این ترانه را نمیشناختم. یعنی سال 59 آنقدر اتفاقات مختلف میافتاد و آنقدر درگیری داشتیم که اصلا به سینما نمیرفتیم و این فیلم هم فیلمی نبود که مدت زیادی اکران شده باشد و زود هم توقیف شد و در خاطرهها نماند.
همین الان هم که این ترانه را گوش میدهم، با اینکه بارها و بارها در اعتراضات دانشجویی و حتی اصولگراها وغیره خوانده شده است، هیچ گاه آن حس و حالی را که شما میگویید، نمیگیرم و هنوز هم که هنوز است وقتی در تجمعات میشنومش نمیفهمم که این ترانه چگونه به عنوان کدی موزیکال برای اعتراض برخی جریانها انتخاب شده است و چه ربطی دارد؟! صریحتر و سادهتر بگویم؛ این ترانه برای من تداعیگر یک همبستگی اعتراضی دانشجویی نیست و چیزی تحمیل شده و زورکی است و آن ارتباطی را که باید با آن برقرار نمیکنم. ولی به عنوان مثال وقتی کارهای گروه چاووش را گوش میدهم بلافاصله انقلاب و آن جنب و جوشی که آن زمان وجود داشت، برایم تداعی میشود. چه کارهای چاووش و چه تمام موسیقیهایی که آن زمان، در ایام انقلاب ساخته شد و تا امروز در سالگرد انقلاب پخش میشود، همگی برای من، به شخصه معنا دارد ولی «یار دبستانی من» برایم هیچ معنایی ندارد.
چون معتقدم وقتی شما چیزی را از بسترش بیرون میکشید و معنایی تازه به آن میدهید که ربطی به آن بستر ندارد و سعی میکنید آن معنا را بر آن تحمیل کنید، تاثیر اثری دیگر را که در همان بستر و برای همان منظور ساخته شده است، ندارد.
اگر «یار دبستانی من» را در خانه بخوانید، «یار دبستانی من» «از فریاد تا ترور» منصور تهرانی است که توسط فریدون فروغی خوانده شده است. هیچ معنی دیگری هم ندارد و باید حتما بیایید در جمع بخوانیدش تا این بار را به آن بدهید، چارهای ندارید ولی کارهای چاووش به طور طبیعی با واقعیت زمانه خود همبسته است و لزومی ندارد در جمع خوانده شود و اگر هم در جمع بخوانیدش معنی افزودهای ندارد و معنایش تقویت نمیشود. یعنی خود به خود این پیوستگی وجود دارد ولی برای «یار دبستانی من» باید به طور تصنعی
به وجودش بیاورید.
در چاووش آن کدگذاری «طبیعی» است. به خاطر اینکه هم زمان با بسترش و چیزی که میخواهد بیان کند، ساخته شده است ولی «یار دبستانی من» باید کدگذاری شود. چطور کدگذاری شود؟! باید در جمع خوانده و آن قدر تکرار شود، تا تبدیل به کد شود.
دیدگاه تان را بنویسید