نگاهی به یکسال تجربهگرایی در «اتاق برق» گالری دستان
تغییر زاویه دید از هنر به پژوهش
مواجهه با نمایشگاههای «اتاق برق» به دلیل ماهیت تجربی که داشتند این پرسش را به وجود میآوردند که آیا باید از لحاظ زیباییشناسی با این نمایشگاهها مواجه شد یا اینکه انطباق مفاهیم با شکل نهایی آثار یک نمایشگاه را مورد سنجش قرار داد؟ اگرچه این روزها تحتعنوان هنر معاصر هر نوع مسأله نامفهوم و بدون پایه و اساس فکری را بهعنوان محصول هنری ارائه میکنند، اما در «اتاق برق» به ساحت مفهومی آثار و ایده هنرمند اهمیت فراوانی داده میشد
علیرضا بخشی استوار
در طول ۵۰ هفته (نزدیک به یک سال) ۵۰ تجربه هنری توسط ۵۰ هنرمند در فضایی تحتعنوان «اتاق برق» به نمایش درآمد. این فضا به واسطه گالری دستان به وجود آمد که تحتعنوان پروژههای بیرون از دستان اجرایی شد. سطح و گستره نمایشگاههای «اتاق برق» و طیف هنرمندان یا مجموهایی که فرصت ارائه اثر در این فضا را داشتند بسیار متنوع بود و این تنوع موجب آن میشود که بتوانیم این نمایشگاهها را از ساحتهای مختلف مورد واکاوی و بررسی قرار دهیم. در این پروژهها اگرچه ساحت همه آثار پیرامون هنر اینستالیشن و چیدمان بود، اما ساحت فکری هنرمندان و ایدههایی که منجر به خلق آثار شده بود، آثار متنوعی را در مقابل دیدگان مخاطبین قرار میداد.
مواجهه با نمایشگاههای «اتاق برق» به دلیل ماهیت تجربی که داشتند این پرسش را به وجود میآوردند که آیا باید از لحاظ زیباییشناسی و بهعنوان یک تجربه بصری در ساحت هنر با این نمایشگاهها مواجه شد یا اینکه با درک ایده هنرمند، انطباق مفاهیم با شکل نهایی آثار یک نمایشگاه را مورد سنجش قرار داد؟
اگر چه این روزها تحتعنوان هنر معاصر هر نوع مسأله نامفهوم و بدون پایه و اساس فکری را بهعنوان محصول هنری ارائه میکنند، اما در «اتاق برق» به ساحت مفهومی آثار و ایده هنرمند اهمیت فراوانی داده میشد و به نظر میرسید این مواجهه روبنایی و سطحی با هنر معاصر در این فضا جایگاهی ندارد. از این جهت «اتاق برق» و نمایشگاههایش در ساحتهای مختلف همواره بهعنوان ارائهدهنده یک مفهوم، پرسشهای بسیاری را در پی خود داشتند.
یکی از نکاتی که باید در تحلیل این نمایشگاهها بهعنوان یک اصل به آن توجه میشد، ذات تجربهگرای این نمایشگاهها بود. تجربهگرایی بهعنوان یک پارادایم و یا مفهوم به مسأله ساختارشکنی و ایجاد فرمها و مفاهیم جدید گره خورده است. در طول این نمایشگاهها آثاری به چشم میآمد که به نظر شکلی از سادهانگاری در مقابل مخاطب در آنها وجود داشت، اما درنهایت این نمایشگاهها نیز چراغ مفاهیمی را در ذهن مخاطب
روشن میکرد. این نظرگاه منجر به آن میشود که رابطهای سهسویه میان هنرمند، مخاطب و گالری به وجود بیاید. درحقیقت کلیت این نمایشگاه در وجهی تجربگرا هر سه طیف هنرمند، گالری و مخاطب را به یک میزان با نوسانی کم و زیاد دستخوش کسب
تجربه میکند.
این مسأله از این منظر مهم است که بپرسیم در چنین ساحت از تجربه اساسا خوب یا بد چقدر معنا دارد؟ کلیت این نمایشگاهها قرار است تجربهای را به دست دهند و هرکس با توجه به دیدگاه خودش فهمی به دست آورده و خوب و بد خود را مدنظر قرار دهد. با چنین دیدگاهی، آیا معیاری برای خوبی یا بدی وجود دارد؟ آیا امکانات فکری مخاطبین نیست که تعیین میکند چه چیز خوب است یا چه چیزی بد است؟
به عقیده نگارنده ضعف در چنین نمایشگاهی زمانی رخ میدهد که هنرمند عدم توانایی خود را در نزدیک کردن ایده به اجرا نمایان کرده باشد؛ اما باز اینجا سوالی هست که آیا هنرمند حق ندارد که در چنین فضایی دست به تجربه بزند تا بتواند از گسست در فاصله بین ایده تا اجرایش بکاهد؟ اگر اینجا نتواند تجربهاش را به نمایش بگذارد پس در چه بستری باید امکان این تجربه به وجود بیاید؟
اینکه چه افرادی و بنابر چه مناسباتی در این نمایشگاهها امکان تجربه داشتند به واقع شاید سوال چندان مهمی نباشد. اگر بپذیریم که این فضا یک فضای خصوصی است و هر گالری تعداد هنرمندی مشخص دارد باید به گالری حق داد که در انتخاب هنرمندان برای حضور در این نمایشگاه نیز محدودیتهایی داشته باشد، اما نگاهی کلی به روند نمایشگاهها نشان میدهد طیف گستردهای از هنرمندان با دغدغههای همراستا و یا گاه متضاد برای ارائه اثر در این فضا انتخاب شده بودند.
با همه این تفاسیر باید نگاه خود را به چنین پروژهها و نمایشگاههایی تغییر دهیم. شاید در وجهی رادیکال اطلاق واژه «نمایشگاه» برای این دست از پروژهها نادرست باشد. این پروژهها بیشتر نوعی «ارائه» در مفهومی آکادمیک هستند و باید به آن وجهی آکادمیک و پرسشگر داد. این آثار از آنجا که در ادامه «پروپوزال» به وجود میآیند وجهی گستردهتر از یک «مقاله» یا «پایاننامه» هستند.
تجربههایی شبیه به «اتاق برق» تجربههایی هستند که با همه کاستیها و قوتها میتوانند با به چالش کشیدن صحیح مخاطب و پرسشگری در ساحت معناها، افقها و دریچههای بسیاری را به روی ما بگشایند. از این منظر باید بدانیم با چه امری مواجه هستیم و خوانش ما باید چگونه باشد. شاید بهتر باشد این نمایشگاهها را بیشتر یک کار علمی، پژوهشی بدانیم تا یک کار هنری.
دیدگاه تان را بنویسید