دو نگاه، دو یادداشت
تئاتر مستقل تهران تعطیل شد
هفته گذشته تئاتر مستقل تهران تعطیل شد. این سالن خصوصی آسیبهای مترتب بر کرونا را تاب نیاورد و از ادامه فعالیت بازماند. در یادداشتهایی که از نظرتان میگذرد، کارشناسان تئاتر «توسعه ایرانی» این موضوع را بررسی کرده و از جهات گوناگون موردواکاوی قرار دادهاند.
چرا «مستقل»، مستقل نبود؟
احسان صارمی
هفتهای که گذشت تئاتر ایران با یک خبر خاص وارد یک هیجان منفی شد. تئاتر مستقل تهران تعطیل شد. یکی از سالنهای خصوصی تأسیسشده در دهه 90، با مدیریت مصطفی کوشکی مجبور به تعطیلی میشود. تعطیلی هفت ماهه تئاتر و تداوم آن موجب خاموش شدن سالنی میشود که برای بسیاری خاطرهانگیز بوده است. برخی اجراهای خوب چند سال گذشته از امیررضا کوهستانی و محمد رضاییراد و محمد مساوات در این سالن رقم خورده است. انتخاب برخی چهرههای مهم تئاتری توسط سالن، شکل مدیریت آن که براساس دعوت از اجرا بود و البته ابعاد بزرگ سالن، موجب موفقیت آن میشود. هر از گاهی نیز کوشکی و عوامل سالن اقدام به برگزاری برنامههایی در حمایت از تئاتر دانشگاهی و اشکال تجربی تئاتر کردند تا بهنوعی «مستقل» در میان گروههای جوانتر به پاتوقی جذاب بدل شود. دعوت از نمایشهای موفق تالار مولوی و حتی جاماندههای آن، شمایل مستقل را در دو سال گذشته جوانانه کرده بود؛ اما همه اینها، این محبوبیت جذاب، محبوبیتی که با هشتگها و پستهای اینستاگرامی در مذمت تعطیلی مستقل دنبال شده بود، مانع از تعطیلی تئاتر مستقل نشد. تعطیلی که در ابتدا باید آن را بخشی از ریسکپذیری فعالیت اقتصادی دانست؛ اما نمیتوان منکر خطای فاحش مدیران شد. مدیرانی که بدون داشتن چشماندازی به جامعه ایران و شکل اقتصادی آن، صرفاً برنامهای توسعهطلبانه رقم زدند. تئاتر مستقل تهران تنها سالنی نیست که چراغش خاموش شده است و آخرین هم نخواهد بود. تعطیلی مستقل دلالت بر یک رویکرد اشتباه در میان مدیران فرهنگی بود. آنان تصمیم گرفتند فرهنگ را خصوصی کنند؛ اما یادشان رفت فرهنگ خصوصی ابزار متفاوتی میطلبد. ابزاری که کرونا نشان داد موجودیت ندارد. تعطیلی تئاترها توسط بخشی از سیاستمداران که هیچگاه تئاتر ندیده بودند، نشان میدهد رابطه فرهنگ و سیاست در ایران مخدوش است. طولانیترین تعطیلی ناشی از کرونا متعلق به فرهنگ است. سال گذشته دولت در حرکتی تحتفشار بدنه اصولگرای سیاست، اقدام به حذف معافیت مالیاتی هنرمندان میکند، تنها با یک استدلال: دستمزد بازیگران سینما میلیاردی است. اما حالا وضعیت مخدوش میشود و استدلال سیاسیون اصولگرا هم رنگ باخته است. بخش مهمی از جامعه فرهنگی در فقدان سرمایه معیشتی به سر میبرند و تعطیلی تئاتر مستقل نمونهای از این وضعیت است. با وجود آنکه در ابلاغیه اصل 44 از سوی مقام معظم رهبری، به اصل 43 نیز اشاره شده بود؛ اما دولتهای مکلف به خصوصیسازی صرفاً چشم به اصل 44 دوختند. نتیجه کار تولید سالنهایی بود که کارکردشان اجاره دادن فضای اجرا به گروههای تئاتری بود. آنها بهندرت در پروسه تولید دخالت میکردند. هرچند برخی عنوان کمپانی بر تارک نامشان نهادند تا شکل و شمایلی غربی/شرقی به خود دهند؛ اما بدون حمایت مالی از گروهها و اجراها یک بازی دردناک را آغاز کردند. در طی پنج سال اخیر بخش مهمی از نزاعهای تئاتری به مشکلات مالی میان سالندار و کارگردان بازمیگردد. جاییکه سالندار پول فروش نمایش را نزد خود نگه میداشت و حاضر به تسویه نمیَشد. نزاعهای مشهوری میان سالن تئاتر پالیز و چند نمایش وجود داشت. نتیجه کار تعطیلی پالیز بود و کشمکشهای پایاننیافته. تئاتر مستقل با تمام جذابیتهایش محصول یک خطای مدیریتی بود. مستقل نه یک کمپانی تئاتری بود و نه چیزی شبیه سالنهای مشهور اروپایی با حضور کارگردانان مشهور. سالن فاقد برنامه مشخصی همچون تئاترهای آلمان و انگلستان بود. هیچ گروه مستقری « به جز گروه مصطفی کوشکی» در آن مستقر نبود و نمیشد سیاست داخلی آن را به شکل مدونی در جایی خواند. سالن در نهایت درآمد خود را از درصد کف فروش بهدست میآورد و در فرایند سرمایهگذاری یک نمایش نقش چندانی نداشت، هرچند میتوان استثنائاتی در نظر داشت؛ اما تئاتر مستقل هم همانند دیگر سالنهای تئاتری تهران یک فرصت اقتصادی بود تا یک شمایل فرهنگی. شمایل فرهنگی که اروپا و کره جنوبی و ژاپن در تئاتر بازنمایی میکنند، محصول رفتار تعاونیوار است. سالن بر پایه مانیفست یک گروه شکل میگیرد و فعالیتهایش منسجم است. آنچه تئاتر ایران را خصوصی نکرد همین مسأله بود. سالنها قائم به فردیت مدیر و مؤسس خود بود، نه قائم به یک گروه و جنبش هنری. گروههای هنری همچون کوچنشینان زاگرس از سالنی به سالن دیگر کوچ میکردند. سالندارها با دیدن گیشه خوب نمایشی در تئاتر شهر آن را به سالن خود میبردند تا از فروش و موفقیت آن نفعی ببرند؛ بدون آنکه در تولید آن دخیل باشند. زنجیره تولید تئاتر در ایران ناقص است. یک هنرمند، یک کارگردان تنها سرمایهگذار نمایش میشود و دیگران از این سرمایهگذاری ارتزاق میکنند؛ بدون آنکه در پروسه تولید دخالتی داشته باشند. بهعبارتی مراحل پیشاتولید کاملاً فردی رخ میدهد. مرحله تولید نیز فردی است؛ اما در پساتولید که نمایش پول تولید میکند، پای همه به بازی باز میشود. مستقل و دیگر سالنهای تئاتر تهران درگیر همین موضوعاند. نتیجه آنکه یک فرد نمیتواند با مالکیت شخصی به مسیر ادامه دهد، اگر مستقل در انقیاد جمع بود، تعطیلیش چنین ممکن نبود.
تعطیلات طولانی!
محمدحسن خدایی
همه از بحران کرونا حرف میزنند، جماعت تئاتری هم. نکته اما اینجاست که گویا اهالی تئاتر بیش از بقیه اصناف از کرونا آسیب دیده و چشم انتظار کمکهای مالی نهادهای رسمی هستند. اما خبر چندانی از مساعدت مسئولان مربوطه مشاهده نمیشود و جماعت تئاتری که زندگیشان تحت ویروس نوپدید تا مرز فروپاشی پیش رفته است، گرفتار و ناامید هستند. کار چنان بالا گرفته که بهتازگی سالنهای فعال نمایش در معرض تعطیلی قرار گرفته و یا اینکه تعطیل شدهاند. آخرین نمونه مربوط است به تئاتر مستقل تهران که چند روز پیش اعلام کرد دیگر توان ادامه دادن این وضعیت بحرانی را ندارد و برای همیشه سالن به یاد ماندنی و اثرگذار تئاتر مستقل را تعطیل کرده است. متنی که مصطفا کوشکی در مقام مدیر این مجموعه منتشر کرد کمابیش احساسی، انتقادی و هشداردهنده بود. حتی آن آرزوی امیدبخش در انتهای نامه و در رابطه با فعالیت مجدد تئاتر مستقل تهران، در آیندهای نزدیک و پایان بیماری همهگیر، با توجه به شرایط دشوار اقتصادی، به امری دست نیافتنی میماند که تخیل کردناش سهلالوصلتر از اجرایی کردن آن است. در اغلب گفتارهای دوستان تئاتری، بر اهمیت عرصه هنر تاکید و از دولت گلایه شده که چرا اهمال میکند و تئاتر را فراموش کرده است. با آنکه نمیتوان منکر اهمیت نهاد اجتماعی تئاتر شد و چشم بر این واقعیت بست که بدون هنر، تخیل جامعه فقیر میشود و خشونت گسترش مییابد، اما در این مورد خاص، یعنی معیشت هنرمندان و حفظ سالنهای موجود نمایش از گزند تعطیلی، باید این نکته را مدنظر داشت که تولید تئاتر هم ذیل مکانیسم بازار تنظیم شده و عرضه و تقاضایش، مدتهاست که به دست نامرئی بازار سپرده شده. هر گروه تئاتری که بتواند محصولی باکیفیت تولید کند که خریدار داشته باشد، در ظاهر امر امکان فروش و در نتیجه بقای بیشتری خواهد داشت. این البته نتیجهی طبیعی عقبنشستن نهادهای مسئول در یاری رساندن به تولید تئاتر در کشور است. وقتی بازار به جای دولت مینشیند تئاتر هم نه بر اساس معیارهای قابل اعتنای زیباشناسی، که بیشوکم در چارچوب سلیقه و ذائقهی تماشاگران تولید و عرضه میشود. بنابراین با آثاری مواجه خواهیم بود که نسبت به «امر نو» محافظهکار است و با کلیشههای امتحانشده کار خویش را سامان میدهد.
از منظر اقتصاد سیاسی با آنکه حجم نقدینگی کشور تا این لحظه به مرز هشداردهندهی «سه هزار سه هزار» میلیارد رسیده، اما پول چندانی از این حجم باورنکردنی به بدنهی تئاتر تزریق نشده و معیشت و کرامت هنرمندان، به جد گرفتار مشکلات عدیده است. اما برای عبور از این گردنهی خطرناک آیا راهکاری عملی وجود دارد؟ فیالواقع چه میتوان کرد برای آحاد مردمانی که به هر شکل در این عرصهی فرهنگی حضور داشته و مشغول کار بودند؟ البته که میتوان پاسخهایی را در مقابل این قبیل پرسشها تدارک دید و با گفتاردرمانی، وجدان معذب خویش را اندکی آسوده کرد. اما در صحنهی واقعی اجتماع، تئاتر هم به مانند دیگر اصناف، کم یا بیش مصون از رکورد تورمی اقتصاد کلان جامعه نیست. فیالواقع بدون سندیکا، بدون گشایش در کلیت اقتصاد جامعه، دادن راهکارهای شیک و بیمصرف، کاری بس راحت است و ارتجاعی. وقتی کرونا مهمترین انتخابات دنیا یعنی انتخابات آمریکا را تحت تاثیر قرار داده و صدها میلیارد دلار به اقتصادهای پیشرفتهی آسیبزده، چه انتظاری میتوان داشت از وزارت فرهنگ و ارشادی که در این بحران اقتصادی، از پس معیشت اهالی تئاتر برآید. وجود سازوکاری راهگشا که بتوان از این دوران سخت عبور کرد، احتیاج به تفکر جمعی و همکاری نهادهای مختلف دارد. اما در زمانهای که بیمارستانها از بیماران کرونایی به حد اشباع رسیده و کادر درمان در حال فرسایش است، تئاتر هم میبایست اولویت را حفظ جان مردم بداند و انتظاراتش را نسبت به وضعیت حاد کشور، تنظیم کند. در نقطهای از تاریخ جهان هستیم که به سرعت مسئلهی ذهنی و عینی انسان در حال تغییر و تهدید است. در این فرارسیدن شب تاریک جهان، بار دیگر باید به ضرورت تئاتر اندیشید و به فرمهای تازهای دست زد که مکان/فضا/زمان را بدل به امری دیگر کرده و امکان خروج از سالنهای متعارف را مهیا کند. فیالمثل برای دادن روحیه به کادر درمان، برای بازسازی جسم و روان بیماران بهبوده یافته اما غمگین. تئاتر بیش از اینها میتواند ناممکن را طلب کند و جهانی یکسره متفاوت و عادلانه را بشارت دهد، اگر که قلمروی حضور خویش را از نو تعریف کند.
دیدگاه تان را بنویسید