درباره بحران تماشاخانههای تئاتر در دوران کرونا
حاکمیت رابطه ارباب - رعیتی
سید حسین رسولی
داستان تئاترهای غیردولتی و به اصطلاح خصوصی از وقتی آغاز شد که تعداد بسیار زیادی از تحصیلکردگان هنرهای نمایشی پشت درهای بسته و صفهای طولانی تماشاخانههای دولتی گرفتار شدند. وضعیت آنقدر آشفته شده بود که افراد بسیار زیادی، هر روز به سالنهای دولتی میرفتند و آنجا مینشستند تا نوبت اجرا بگیرند. گروههای قدیمی و کارگردانان کهنهکار هم از همه طلبکار بودند و سر نوبت دعوا میکردند. بلبشویی شکل گرفته و صدای همه هم درآمده بود. دولت هم به جای اینکه هنر را در شهرها و استانها توسعه بدهد دست از این کار کشید و هر سال هم از بودجه تئاتر کاست. این اتفاق در حالی رخ داد که طبق قانون اساسی باید برای تحصیلکردگان و جوانان ایجاد شغل میشد. آرام آرام حرف و حدیثهایی از خصوصیسازی دستوری به گوش رسید و مدیران هم نشستها و جلسههای پرشماری درباره تئاتر خصوصی برگزار کردند. مهمانانی از کشورهای دیگر آمدند و درباره تئاتر خصوصی توضیح دادند و مقالههای فراوانی نیز منتشر شد. پیشنهادها مبنی بر این بود که باید سالنهای خصوصی شکل بگیرند تا جوانان و هنرمندان بتوانند در آنها به راحتی اجرا بروند. در واقع، قرار بود این مکانها نقش حمایتی داشته باشند؛ ولی متاسفانه مانند دیگر خصوصیسازیها در دو دهه اخیر شاهد چیزهای دیگری در تئاتر هستیم. این سالنها تبدیل به ارباب شدند و مانند سالنهای عروسی و پارکینگهای کرایهای عمل کردند. هنرمندان جوان باید پولهای کلانی را تقدیم به این سالنها کنند و این سالنها هم هیچ حمایتی از جوانان و علاقهمندان به تئاتر نمیکنند. اینگونه بود که رابطهای تماما سودانگارانه شکل گرفت آن هم سود فردی! با اینکه تئاتر یک هنر جمعی است و فقط به شکل کمپانی و تعاونی به رستگاری خواهد رسید ولی منطق سرمایه نگذاشت. قراردادهای سنگین مالی با تحصیلکردگان جوان بسته شد و اکثرا هم ضررهای جبرانناپذیری به خاطر اجراهای کمتماشاگر دادند؛ حتی برخی بدهیهای سنگین بالا آوردند و خبرهایی هم رسید که عدهای به زندان رفتند. این تئاتر غیرحرفهای که نه قراردادی دارد و نه سر و شکل مشخص، به سوی گیشهای شدن و فروش رفت. بنابراین، سلبریتیها هجوم آوردند و سالنداران نیز با آنان خوب برخورد کردند. مدیران با آنان قراردادهای مشارکتی تنظیم کردند و حتی گاهی به خاطر تبلیغات سالن از آنان پول هم نگرفتند. به آنان گفتند که در سود شما شریک میشویم و حتی گاهی به التماس و لابه هم افتادند. بالاخره اسمهای رنگارنگی دارند و رسانهها هم دنبال اسمها هستند. من با یکی از این سلبریتیها مصاحبه کردم و پرسیدم چرا در چند سال اخیر بیشتر در تئاتر مشغول بودید؟ و او هم پاسخ داد که قبلا ما را به گروههای تئاتر مطرح راه نمیدادند و نوبت اجرا هم مخصوص اهالی تئاتر بود ولی الآن شرایط فرق کرده است و هر وقت بخواهم اجرا میروم و پول بسیار خوبی هم به دست میآورم و اصلا تئاتر سوگلی من شده است. داستان اینگونه پیش رفت که این سلبریتیها با پولهای بادآورده و مشکوک و شهرت فزایندهای که از سینما کسب کرده بودند به تئاتر سرازیر شدند و قراردادهای سنگین بستند و اقتصاد تئاتر را دچار بحران کردند. تهیهکنندگان گمنامی نیز آمدند و با ادعای اینکه پولسازی میکنند وارد سالنهای خصوصی شدند. برخی از آنان چون شناختی نداشتند دچار ضررهای سنگین مادی شدند. برخی دیگر نیز تنها به دنبال کسب اعتبار و رابطه با سلبریتیها بودند. گروهی دیگر از این تهیهکنندگان هم با زد و بند و تشکیل شبکههای مختلف، تلاش کردند به سالنهای دولتی نفوذ کنند که موفق هم بودند. هر تهیهکننده با چند سلبریتی و مسئول همکاری کردند و آن سلبریتیها هم در صفحههای مجازی خود کارهای آنان را تبلیغ کردند. یواش یواش روابطعمومیهایی نیز آمدند که مبالغ سنگینی میگرفتند و تبلیغات زرد و فضای مجازی را وارد تئاتر کردند. آنان با روابط پشت پردهای که با برخی مدیران و هنرمندان قدیمی ایجاد کردند توانستند تئاتر را با زرق و برق بیامیزند! مثلا یکی از سلبریتیها در آمریکا زندگی میکند و هر سال تابستان به ایران میآید. او فورا به سراغ تهیهکنندگان شبکهای و روابط عمومیهای گران میرود و به راحتی هم نوبت اجرایی در برخی سالنهای دولتی دست و پا میکند. بعد هم فروش بالایی نصیب او میشود و حضور او باعث میشود تا تئاترهای نیمه آماتوری ضرر چند صد میلیونی کنند. پس گروههای نیمه آماتوری، در میانه راه، اجراهای خود را در سالنهای به اصطلاح خصوصی متوقف کردند. برخی دچار افسردگی شدند و گروهی دیگر نیز به سراغ سلبریتیها رفتند و از آنان خواهش کردند تا بیایند کارگردانی کنند و اصلا پول را به جای اینکه به سالن بدهند به سلبریتی دادند! خلاصه اینکه همان سلبریتی پرفروش با خواهش و تمنای برخی مدیران تماشاخانههای خصوصی و با قراردادهایی شبیه به عهدنامه ترکمنچای وارد این سالنها شدند و پولها را پارو کردند. مثلا فرد مذکور در یک روز سه اجرای پشت سر هم گذاشت و از بیقانونی سوءاستفاده کرد و رسانهها هم برای او تبلیغات ریز و درشتی بر پا کردند و گروههای قدیمی تئاتر که روی صحنه بودند از صحنه پاک شدند و ضررهای سنگین کردند. این زد و بندها به گونهای پیش رفته است که برخی مدیران سالنهای خصوصی بازیگر سینما و سریالهای شبکههای تلویزیونی هم شدند! داستان هنوز تمام نشده است زیرا حالا برخی سلبریتیها تهیهکننده شدهاند. پس، بیشتر تئاتریهای جوان به دنبال آنان راه افتادند و با التماس و گریه و زاری خواستند که آن سلبریتی تهیهکننده اجرای آنان بشود تا هم تبلیغات خوبی نصیب آنان بشود و هم اعتباری کسب کنند! یعنی دیگر اعتبار یک تئاتر وابسته به کیفیت و اجرای آن نیست بلکه به سلبریتی و تیم پشتیبانی و تبلیغاتی او وابسته است. در ادامه، عکاسان صفحههای مجازی هم به تئاتر حملهور شدند. آنان به سراغ تئاترهای سلبریتیمحور میروند تا تصاویری جذاب از لباسهای برند و ماشین لوکس آنان در فضای مجازی ثبت کنند؛ چون با این کار مخاطبان بیشتری روانه صفحه آنان میشوند و از این طریق تبلیغات فراوانی میگیرند.
یک حالت ارباب و رعیتی عجیبی حکمفرما شده است. مدیران تماشاخانههای غیر دولتی با هنرمندان فقط از نظر مالی ارتباط میگیرند و سلبریتیها هم برای مدیران تئاتری شرط و شروط میگذارند و همه چیز هم درنهایت به پول، کسب ثروت، اعتبار و سرمایه فرهنگی فردی ختم میشود
تنها سودگرایی فردی مطرح است
تئاترهای خصوصی کاری کردند که همه چیز به طور کامل به سود فردی ختم بشود. البته مشکل اصلی نبود قانون و ساماندهی این فضا از سوی دولت است زیرا هیچ کنترلی روی این فضا ندارند و تنها نظارت و ممیزی را در دست گرفته است. نکته دیگر این است که برخی مدیران سالنهای خصوصی با زد و بند و آشنانوازی، اجراهای فراوانی به اطرافیان خود دادند و آنان را مشهور کردند. چه ازدواجها و روابطی با این وضع شکل گرفته است! مثلا یکی به همسایه خود اجرا داده و دیگری به همکلاسی سابق خود! یکی دیگر به برادر و خواهر خود چشم اجرا میدهد و آن یکی به دختر خاله نامزدش. در واقع، هیچ قانونی در جریان نیست و تنها فضای سوءاستفاده مهیاست. برخی سلبریتیها هم به مدیران سالنها میچسبند و میگویند اگر به ما و اطرافیان ما اجرا بدهید ما هم در فضای مجازی تبلیغات شما را انجام میدهیم و حتی در یکی از اجراهای سالن شما بازی میکنیم. یک حالت ارباب و رعیتی عجیبی حکمفرما شده است. مدیران تماشاخانههای غیردولتی با هنرمندان فقط از نظر مالی ارتباط میگیرند و سلبریتیها هم برای مدیران تئاتری شرط و شروط میگذارند و همه چیز هم در نهایت به پول، کسب ثروت، اعتبار و سرمایه فرهنگی فردی ختم میشود. تا اینکه بیماری کرونا (کووید ۱۹) آمد و سالنها تعطیل شدند. بسیاری از هنرمندان تئاتر و جوانان تحصیلکرده به خود من پیام دادند که از تعطیلی این سالنها خوشحال شدهاند و حتی چند نفری گفتند که این افراد چرا باید از اداره هنرهای نمایشی درخواست کمک مالی کنند؟! مگر آنان به ما کمک کردند؟ یک هنرمند جوان پیام داده است که وقتی رفتیم سالن خصوصی تا اجرا برویم به ما گفتند این تئاتر خصوصی است و باید ۶۰ میلیون تومان هزینه را از پیش بپردازید ولی وقتی خودشان گیر کردهاند، میخواهند از دولت پول بگیرند؟ مثلا وقتی ما اجرا داشتیم به سراغ دولت رفتیم ولی به ما گفتند پولی در بساط نیست! یک نفر دیگر هم پیام داده است که برخی از مدیران سالنها پول انبوهی در حد ۲۰۰ میلیون تومان در ماه درآمد داشتند و ماشینهای لوکس سوار میشوند و خانه و ویلای لاکچری دارند اما حالا که کرونا آمده است کاسه گدایی دست گرفتهاند! یکی از کارمندان این سالنها پیام داده که چند ماه است حقوق نگرفته و از بی پولی نمیداند که چه باید بخورد! اگر سالنهای خصوصی دچار بحران تماشاگر بشوند که احتمالا تا پایان سال ۱۳۹۹ اینگونه است؛ بر همین اساس رو به تعطیلی خواهند رفت و حالا افرادی که تنها میتوانستند با پول در این سالنها اجرا بروند چه باید بکنند؟! چون مثلا تئاترشهر تا سالهای سال پر است و کسی نمیتواند آنجا اجرا بگیرد مگر با معجزه! که این معجزه هم چند وقت یک بار برای برخی رخ میدهد! اما انسانهای عادی و ساده گیر خواهند کرد.
راهکار اساسی این است که دولت باید بازنگری ویژهای در شکل و شمایل این سالنهای مثلا خصوصی انجام بدهد و رابطه هنری را جایگزین رابطه مالی کند، آن هم با قانونهای سفت و سخت تا جلوء سوءاستفاده گرفته بشود
راهکار چیست؟
نباید از انصاف دور بشویم چون برخی تئاترهای دیدنی و خوب هم در سالنهای خصوصی اجرا شدند. این سالنها تعدادی تماشاگر تئاتر هم تولید کردند با اینکه اصلا بلد نبودند باشگاه تماشاگران و آبونمان ویژه برای تماشاگران حرفهای در نظر بگیرند. چند نفری نیز سر کار رفته و درآمد پیدا کردهاند. گاه برنامههای خوبی در این سالنها شکل گرفته است و کلاسهای خصوصی جذابی هم برپا شده و حتی جلسههای نقد هم گذاشتهاند. حالا چه باید کرد؟ راهکار اساسی این است که دولت باید بازنگری ویژهای در شکل و شمایل این سالنهای مثلا خصوصی انجام بدهد و رابطه هنری را جایگزین رابطه مالی کند؛ آن هم با قانونهای سفت و سخت تا جلو سوءاستفاده گرفته بشود. بارها مشاهده شده است که این سالنها و کارگردانان گمنامی که در آنجا اجرا میروند هیچ احترامی به هنرمندان پیشکسوت و اهالی تئاتر نمیگذارند. واقعا اسم این وضعیت تئاتر نیست. حالا که بیم تعطیلی این ۱۸ سالن خصوصی تئاتر میرود دولت میتواند جلو حق تغییر کاربری را بگیرد تا این اتفاق صورت نگیرد و شاغلان آنان بیکار نشوند. اهدای کمک مالی درست نیست ولی میتوان وامهایی به آنان داد تا بتوانند شرایط را عادی بکنند؛ اما بهترین راه این است که دولت به مخاطبان اندک تئاتر کوپن یا یارانه بدهد. مثلا ۷۰ درصد بلیت ۴۰ هزار تومانی سالنها که گاهی تا ۲۰۰ هزار تومان هم رفته است از طریق دولت تامین شود تا مردم بیشتری به دیدن تئاتر بروند و اینگونه است که این سالنها هم رونق خواهند گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید