اصرار به برگزاری جشنواره و خطاهای استراتژیک
احسان زیورعالم
چند روزی است که جشنوارههای رنگارنگ ایران در حوزه تئاتر اقدام به انتشار فراخوان برگزاری جشنواره کردهاند. از جشنواره تئاتر مقاومت گرفته تا جشنواره تئاتر دانشجویی. انگار میل شدیدی برای روزهای پساکرونا بهوجود آمده تا در قالب جشنوارهها « و با تأکید بر جشنبودگی آنها» شرایط را به حالت گذشته بازگردانند. میلی قابلستایش که البته در ورای آن خردی وجود ندارد. صرفاً بودجهای است که باید هزینه شود و شاید از قبل این بودجه بخشی از آسیبهای مالی و اقتصادی هنرمند نیز تأمین شود؛ فارغ از اینکه این تأمین مالی صرفاً ضمادی است بر یک زخم بستر عفونی. چرا که کرونا هنوز مشخص نکرده است به چه میزان به هنرمندان تئاتر ضرر مالی زده و درنهایت آنکه مشخص نیست چه زمانی قصد رفتن از اجتماع را دارد. این مهمان ناخوانده فعلاً همنشین مردم ایران است.
ستادهای مشغول علیه کرونا نیز هیچ تاریخ مشخصی برای برونرفت از مشکل کرونا اعلام نکردهاند. سعید نمکی، وزیر بهداشت همواره از شیوع بیماری در ایام پاییز گفته است و هرچند این گفته او یک پیشبینی است؛ اما این پیشبینیها همواره به سمت وجه منفی ماجرا سوق یافته است. حالا به دو فراخوان جشنواره مقاومت و جشنواره دانشجویی دقت کنید. هر دو قرار است در آبان رخ دهند، یعنی همان تاریخی که از موج کرونا سخن به میان آمده است. مدیران مربوطه مدام مصاحبه میکنند که چیزی مانع برگزاری جشنوارهها نمیشود. حتی ادعای برگزاری بخش بینالملل جشنواره را مطرح میکنند؛ در حالی که پول چندانی در میان نیست و از همه مهمتر، گروههای تئاتری در سراسر جهان در این روزها فعالیت نمیکنند. در ایران هم وضعیت مبهم است، یعنی در همین نقطه اردیبهشتی که ایستادهایم، پلاتوهای تمرین تعطیل است و طبق اطلاعیه شماره دو اداره کل هنرهای نمایشی، مورخ 21 اردیبهشت 1399، هیچ دستوری مبنی بر گشایش فضاهای تئاتری در دستور کار نیست.
حالا به عقب بازگردیم. به زمانی که فراخوانهای جشنوارههای مختلف در یک هفته اخیر منتشر میشود. پرسش مهم این است آیا مجریان این جشنوارهها به فاکتورهای لازم برای برپایی یک جشنواره در شرایط کرونا اندیشدهاند؟ آیا آنان تصوری از کرونا دارند؟ آیا شرایط امروز شبیه به شرایط یک سال پیش است؟ این پرسشها را باید مدیران و مجریان پاسخ دهند؛ اما برای زیر سؤال بردن تصمیم این مدیران ادله خوبی وجود دارد.
قرار است تکلیف نمایشهای جشنواره دانشگاهی در تابستان پیشرو مشخص شود. دانشگاهها تعطیلاند و بخش مهمی از دانشجویان - یعنی غیرتهرانیها - در شهرهای خود به سر میبرند. در ضمن با تعطیل بودن دانشگاه هیچ راهی برای استفاده از امکانات تمرین وجود ندارد. با توجه به گفتههای وزرای علوم و بهداشت هیچ برنامه روشنی برای برپایی دانشگاهها وجود ندارد و به احتمال قوی دانشگاهها با همان فرمان فضای مجازی به کار خود پایان میدهند. نبود فضای تمرین بیرون از دانشگاه، منهای گزاف بودن اجاره فضاهای تمرین نشان میدهد هیچ نمایشی به جشنواره نمیرسد؛ مگر اینکه در فضای مونولوگ آماده شود. از منظر تئوری هم میدانیم مونولوگ این روزها یک آسیب است تا فرصت. مونولوگ اضمحلال تئاتر را با خود به همراه دارد و تصور کنید با بودجه شبهعلمی برای جشنواره دانشجویی، شرایط را به سوی مضمحل کردن تئاتر پیش بریم. درباره آسیب مونولوگ و صدماتش به تئاتر همین یک نکته کافی است که مونولوگ محصول نوعی استبداد هنری است که حق تعامل و مشارکت دیگری را میگیرد. مسائل دیگری نیز در ورای مونولوگ وجود دارد که از این بحث خارج است.
درباره جشنواره مقاومت وضعیت اسفناکتر است. مسئولین جشنواره در فکر برگزاری این جشنواره در شیراز هستند. شهری که در ماه آبان هوای به شدت مطبوعی دارد و برای عشاق شیراز، یکی از ماههای ناب برای مسافرت است. تصویر کنید از سراسر کشور گروههای تئاتری برای یک رویداد سفارشی وارد شیراز شده و از بد ماجرا یک گروه ناقل بیماری کرونا باشد. عمق فاجعه را بدون توضیح میتوان درک کرد. این فاجعه منهای این است که آیا گروهی میتواند برای یک جشنواره سفارشی خودش را مهیا کند یا خیر.
اصرار به برگزاری جشنواره در ماه آبان از سوی دو نهاد وابسته به دولت و حکومت بیش از آنکه بوی خیرخواهی دهد، بوی فقدان تعقل و دوراندیشی میدهد. مشکل هم از جایی آب میخورد که نهادها با این اندیشه شکل گرفته که پول زمانی به نهادشان تزریق میشود که رویدادی برپا کنند. این رویداد به شکل معمول و البته اشتباه همواره جشنواره بوده است، جشنوارههایی که جز آسیب به تئاتر کشور، هیچ رهاوردی نداشتهاند. جشنوارههای بیلانگرا جز انباشت افتخار برای مدیرانشان هیچ دستاوردی ندارد، انباشتی که ناشی از کجسلیقگی متولی بالادستی در امر فرهنگی است.
در نهایت با خوشبینی فرض کنیم پاییز کرونایی در کار نخواهد بود و میتوان تئاتر را زنده کرده؛ آیا میتوان در بازه کوتاه موجود به آثار درخوری دست یافت؟ مسأله مهم این است که کرونا یک فرصت برای مکث کردن و فکر کردن است. اینکه تاریخ 40 سال برگزاری جشنوارهها و نتایجشان را ارزیابی کنیم و دریابیم تئاتر ایران باید به کدامین سو حرکت کند و اساساً پویایی تئاتر ایران در انقیاد جشنوارههای مذکور است یا محصول فرآیندهای اجتماعی و اقتصادی. آیا مدیران تصمیمگیرنده برای بودجههای تئاتری نقشی در مسیر تئاتر داشتهاند؟ پاسخ به این پرسشها را با یکصدم بودجه جشنوارهها میتوان به دست آورد؛ اما چه حیف که میل مدیران به پژوهش صفر است و به شلوغبازیهای جشنوارهای و حضور بر صحنه برای دادن هدایا صد.
دیدگاه تان را بنویسید