مروری بر کنسرتهای مجازی و آثاری که به جا میگذارند
گسست در جهان موسیقی
آروین صداقتکیش
بیماری که آمد اول از همه فعالیتهای فرهنگی را قربانی کرد، مخصوصا آنها که نیاز به گرد هم آمدن دارد. عجیب نیست. این فعالیتها با وجود همه گردش مالی بزرگی که در دوران مدرن اطرافشان شکل گرفته است، در رده تفنن و سرگرمی ردهبندی میشوند. به زعم ادارهکنندگان اغلب جوامع خاموش و در محاق شدنشان زیان کمتری میرساند تا تعطیل شدن این یا آن کارخانه یا هر محل تجمع دیگر. این گزاره البته قابل مناقشه است؛ اما ما که خود سود و زیانمان در این کار است برای مناقشه داوران بیطرفی نیستیم. پس این بخش را بگذاریم و بگذریم.
هنگامی که فعالیتهای جمعی فرهنگی تعطیل شد، کمی پس از ضربه اولیه، شکلهای جدیدی از فعالیت سر بلند کرد. هر کسی به دلیلی و بیش از همه به این دلیل که ساختن و نواختن و خواندن نوعِ بودن اهل نغمه است و بدون ابراز آن نمیتوانند باشند و البته گاهی هم به دلایل بسیار موجه اقتصادی. خلاصه از یاری به درخانه ماندن مردم و رعایت قرنطینه گرفته تا ادای دین به کادر درمانی و درگذشتگان و ... هزار و یک انگیزه و بهانه به میان آمد و سرمنشأ کار شد. اما کار موسیقی رسیدن به دست مخاطب هم میخواهد. موسیقی شنونده لازم دارد و فعلا جمع آمدن مردم نیز مرگبار است. پس پای فضای مجازی و امکانات انتقال صوت و تصویر از راه دور به میان آمد. فضای مجازی پیش از این بخش اعظم امکان نشر و پخش آثار ضبطشده را از آن خود کرده بود. اکنون اجرای زنده نیز به تسخیر آن در میآمد، آن هم نه از سر اکتشاف امکانات بیشتر و ... بلکه از روی اجبار. ما پیش از این چند دهه امکان پخش زنده تلویزیونی و یکی دو دهه هم امکانات پخش اینترنتی را تجربه کرده بودیم اما در آن وقت همیشه حضور داشتن یا به واسطه رسانه دیدن یک انتخاب بود یا دستبالا اجبار شرایط خود شخص. اکنون اجبار قطعی از آن همه افراد است و انتخابی هم در کار نیست.
سیلی از اجراها، از دِلِی دِلِی فلان هنرجو یا نوازنده و خواننده آماتور بگیر تا موسیقیدانان حرفهای از طریق شبکههای اجتماعی چندرسانهای روانهی گوش و چشم مردم شد. برای اولین بار موسیقیدان حرفهای و غیرحرفهای، باسابقه و کمسابقه، ماهر و بیمهارت از بابت امکان محض عرضه برابر شدند. یوتیوب یا پخش زنده اینستاگرام و مشابههای آن از آن همه است. حداقل رسانه کم و بیش یکسان است اگر امکانات فیزیکی رساندن محتوا به رسانه را نادیده بگیریم و بر این چشم ببندیم که این گوشه دنیا در برابر همان رسانه مجازی هم اگر بستر از آن خودمان باشد ممکن است همه یکسان نباشند. تنها وجه تمایز میشود کیفیت خودِ کار و عرضه. میان اجرای آندرهآ بوچلی و دنیل بارنبویم افسانهای و ارکستر فیلارمونیک برلین و من سهتارِ قراضه به دستِ بیمهارت از لحاظ بستری که کار به مخاطب عرضه میشود و شمار بالقوه مخاطبان تنها عامل تفاوت میشود همان مهارت و بس. حتی شهرت هم نه چون بالقوه ممکن است به هر دلیلی منِ بیمهارت شهرتی بیش از آن موسیقیدانان چیرهدست داشته باشم یا به یاری همین وضعیت بیابم.
شرایط بیانتخاب کنونی تجربههای دریافتی تازهای هم برای انسان به همراه میآورد. تا پیش از این فناوری موفق شده بود صدای یک کنسرت (آن هم نه صدای همه اجراها) را تسخیر کند. کیفیت صوت شنیدهشده و بُرد آن در بسیاری از کنسرتها یکسره در مهار فناوری بود. اگر چند لحظه ابزارهای صوتی سالنی قطع میشد اغلب مردم دیگر چیزی نمیشنیدند یا حداقل همانی را نمیشنیدند که پیش از قطع. حال تصویر اجراها نیز به تسخیر درآمده است. اگر چند لحظه اینترنت قطع شود بخشی از حقیقت کنسرت نزد همه مخاطبان ناپدید میشود. واقعیتهای مرتبط یک کنسرت که در اجرایی حقیقی بی کمک فناوری به هم پیوستهاند اینجا بیش از پیش گسسته میشوند. تا پیش از این در یک کنسرت معمولی ممکن بود در اثر اشکالی فناورانه تنها نوازندهها را ببینیم اما صدا را نشنویم. اکنون برعکسش نیز کاملا قابل تصور است. این پدیدهای است که اگر هم تا پیش از این نمونهها و نمودهایی داشت لااقل با این سطح عمومیت تجربه نشده بود.
فارغ از این، دیدن فیلم یک کنسرت همیشه موضوع زاویه نگاهی است که نمیتوان عوضش کرد. ما نمیتوانیم به جای انگشتان نوازنده یا ادا و سیمایش به حشره نشسته بر گوشه پیانو یا سوی چراغ سقف یا هر چیز دلخواه دیگری چشم بدوزیم. همه این رویدادها و پدیدهها حذف شدهاند و به جایشان منظر چشم دوربین نشسته است. هر چه امکانات و فنِ ضبط-پخش کنسرت معمولیتر باشد استیلای نگاه قویتر میشود. گویی کارد ضمخت سلاخی در صحنه قتل آثار بیشتری از خود به جای میگذارد تا چاقوی ظریف جراحی. صدا نیز گرچه پیشاپیش تا حد زیادی تحت تسلط فناوری درآمده اما لایه دیگری از تغییرات دیجیتال را از سر میگذراند. ممکن است بیشتر مخاطبان چنان حساس نباشند و آن را شایسته توجه ندانند، اما کافی است قالب صوتی عرضه اندکی تغییر کند و امکان مقایسه نیز فراهم باشد تا تفاوتها آشکار شود.
در شرایط قرنطینه، سیلی از اجراها، از دِلِی دِلِی فلان هنرجو یا نوازنده و خواننده آماتور بگیر تا موسیقیدانان حرفهای از طریق شبکههای اجتماعی چندرسانهای روانه گوش و چشم مردم شد و برای اولین بار موسیقیدان حرفهای و غیرحرفهای، باسابقه و کمسابقه، ماهر و بیمهارت از بابت امکان محض عرضه برابر شدند
اگر بیندیشیم ممنوعیتهای بهداشتی و دگرگونیهای بنیادی عرضه تنها تجربه مخاطب را تغییر داده کاملا در اشتباهیم. تجربه اجراکنندگان موسیقی هم خودشان آگاه باشند یا نه دگرگون شده است. نخستین دگرگونی نشستن چشم و گوش یک دستگاه به جای مخاطب ناشناس بالقوه بیشمار است، با عمومیتی مثال زدنی که هرگز نظیری نداشته. فقط نوع دستگاهِ جایگزین چشم و گوش فرق دارد وگرنه همه از این جهت تجربهای برابر میکنیم. دومین دگرگونی گسست اجرای موسیقی است. نوازندگان تا پیش از این در موقعیتهای استودیویی تقریبا بیشنونده اجرا میکردند گاهی نیز به شکل غیرهمزمان قطعههای گروهی را جدا جدا مینواختند. شرایط کنونی همه اینها را در هم ادغام کرد و چیزی هم بیشتر. درست از آن زمان که اعضای یک ارکستر بزرگ یا حتی یک گروه کوچک تصمیم گرفتند هر کدام در خانه خود بمانند و یک قطعه گروهی را تمام و کمال اجرا کنند یک تجربه تازه شکل گرفته بود. تجربههای آزمایشگاهی پیش از این هرگز نه در این مقیاس دیده و شنیده و نه چنین در میان همه موسیقیدانان شایع شده بود. تاکنون در موسیقی (و در هنرهای اجرایی دیگر نیز) اجرای یک کل مرکب از جزئیات علاوه بر همزمانی به اجبار هممکانی نیز میخواست. حال تا اطلاع ثانوی و برحسب اضطرار قید مکان از دوش اجرای گروهی موسیقی برداشته شده است. بحثی در این نیست که پرسشهای بسیار و دغدغههایی مانند تغییر نوع تعامل نوازندگان در کنار یکدیگر و تاثیرش بر کیفیت نهایی در این وادی وجود دارد که باید به دست تجربه و تفکر گشوده شود اما اینها هیچکدام نافی این نیست که تحولی صورت پذیرفته است. این که تا چه حد ماندگار شود پیرو آن است که جهان هنر تا چه اندازه نتیجه آنها را بیتوجه به اضطرار موجود، قابل اعتنا بیابد و ماندگار کند.
دیدگاه تان را بنویسید