جنجال نامه سینماگران درباره «محمد امامی»
خشم و هیاهو برای یک مرخصی کرونایی
ایمان عبدلی
اگر قرار باشد با گوگل کردن به سرنخ ماجرای «محمد امامی» برسیم، باید در کنار نامش، صندوق ذخیره فرهنگیان را هم سرچ کنیم. دقیقتر اگر بخواهید باید نام «هادی رضوی» را سرچ کنید، خیلی دقیقتر ... دقیقتر از این اما به ما ربطی ندارد، یا حداقل به سینما ربطی ندارد.
نام محمد امامی بیشتر از هر چیز با «شهرزاد» گره خورد. مجموعه موفقی که هادی رضوی سرمایهگذارش بود و امامی تهیهکنندهاش، شهرزاد هر دوشنبه توزیع میشد و کیفیت قابلملاحظهای هم داشت، اما قرار نیست در این اقلیم لذتی تام و تمام باشد. خبرهای جسته و گریخته آمد که «پول مشکوک» به شهرزاد نفوذ کرده و از آن جا بود که نادر فتورهچی فعال چپِ ضد سلبریتی در توئیتر و اینستاگرام به شدت دست به افشاگریهای پیاپی زد. همزمان برگزاری دادگاههای مالی رونق گرفته بود و البته مساله غامض و تاسفبرانگیز صندوق ذخیره فرهنگیان هم در جریان بود.
فتورهچی افشا میکرد، گروهی از منتقدین سینما مثل نیما حسنینسب هم پیگیر ماجرا بودند. در فاز اولیه شبکههای اجتماعی به محلی برای بازخواست ترانه علیدوستی و شهاب حسینی و دیگرانی شد که ظاهرا از پول مشکوکِ شهرزاد اطلاع داشتند و در سری دوم و سوم شهرزاد همکاری را ادامه داده بودند. تنش اوج گرفت و همزمان محمد امامی هم محکوم شد و البته هادی رضوی.
این اسامی و این ماجرا البته تنها ماجرای بحثبرانگیز این شکلی نبود. بعدتر و با رونق سریالهای نمایش خانگی فضای پولهای کثیف و زمین بازی مشکوکها گسترده شد. البته هر سال در سبد اکران هم چند فیلم به اصطلاح حرف و حدیثدار وجود دارد و چون از نامها حرف زدن تبعات دارد، شما همین مقدار را بپذیرید. در هر صورت این نامها و نسبت سینماییها اعم از منتقد و بازیگر و کارگردان و دیگران با آنها متر و معیاری شد برای حقانیت آدمهای هنر. حالا کارِ گروهی این شده که نسبتها را بسنجند و هر کس که آلوده باشد و لکهای در کارنامه داشته باشد، تازیانه بزنند. تازیانه از جنس مَجاز و کلمه. در همان ماجرای شهرزاد، ترانه علیدوستی مصرف شد و دیگر نتوانست آن کاراکتر به اصطلاح منتقد اجتماعیاش را حفظ کند. شهاب حسینی هم بعدتر یک چهره متناقض و نه چندان قابل اعتماد قضاوت شد.
حالا اما نوبت پیچ دوم امامیگیت است. این بار ماجرا به یک نامه برمیگردد و برای تشخیص و تمیز و قضاوت نیاز به تحقیق و تفحص و فتورهچی و حسنینسب نیست. اسامی این بارخودشان نامه نوشتند و اعلام موضع کردند. نامهای که قسمتهایی از آن را اینجا گذاشتم تا با فضای ماجرا بیشتر آشنا شوید.
در نامه سینماگران، محمد امامی به عنوان تهیهکنندهای «نامآور، مایه احترام ایران و جهان، کارآفرین، خلاق، دیندار و معتبر و باآبرو» توصیف شده است. نامه خطاب به رئیسی نوشته شده و سینماگران امضاکننده خواستار آن شدهاند که «در شرایط کنونی و با شیوع بیماری کرونا، محمد امامی از زندان آزاد شود». در این نامه آمده که «امامی میتواند در زمان آزادی به روند تولیدات فرهنگی کمک بسزایی کند».
در این نامه محمد امامی «سرباز ایران» خوانده شده. ظاهرا قرار نبوده که این نامه رسانهای شود. برخی هم ادعا کردهاند که متن این نامه از سوی خانواده متهم تهیه و تنظیم شده است. نامه را مصطفی فقیهی(سردبیر سابق سایت انتخاب) و بهمن بابازاده (خبرنگار حوزه موسیقی) یکی در کانال تلگرامیاش و دیگری در توئیترش منتشر کردند و بعد هم تکتک اسامی بازخواست شدند. اول نامها را مرور میکنیم و بعد سراغ واکنشها خواهیم رفت.
کیانوش عیاری، جواد نوروز بیگی (تهیهکننده)، نرگس آبیار، مهدی سجادهچی، سیدعبدالجواد موسوی، خسرو نقیبی، عبدالرضا منجزی، ستار اورکی، حسن نجاریان داریانی، مهران احمدی، محسن تنابنده، احمد مهرانفر، علی سرتیپی، کورش دالوند، علی اسدزاده، تینا پاکروان، حسن مصطفوی(تهیهکننده)، امیر توسل، محمدعلی قاضی، سعید قطبیزاده، محمدرضا گوهری، نسیم ادبی، وحید نیکخواه آزاد، پیمان قاسمخانی، محسن چگینی.
نام «محمد امامی» بیشتر از هر چیز با «شهرزاد» گره خورد. مجموعه موفقی که امامی تهیهکنندهاش بود، اما خبرهای جسته و گریخته آمد که «پول مشکوک» به شهرزاد نفوذ کرده و البته مساله غامض و تاسفبرانگیز صندوق ذخیره فرهنگیان هم در جریان بود
در میان نامها، کیانوش عیاری حسرتبرانگیز است، کارگردان باکیفیتی که البته نامش در این لیست هیچ ارتباطی هم با کیفیت کاریاش ندارد و نخواهد داشت، اما خب این حواشی بیتاثیر هم نیست. عیاری اما در واکنش به این که «چرا امضا کردی؟» در یک پست اینستاگرامی نوشت: «تعدادی از همکاران ما مدتی پیش طی نامهای از آیتالله رئیسی، ریاست محترم قوه قضاییه درخواست کردند با توجه به شیوع بیماری کرونا نسبت به آزادی موقت(به طور مثال تودیع وثیقه) سید محمد امامی موافقت کنند. این نامه که توسط تعدادی از دستاندرکاران سینما و تلویزیون امضا شده بود، به دست ما هم رسید. نامهای که صرفا با نیت انساندوستانه و با هدف فراهم شدن شرایط آزادی موقت یکی از تهیهکنندگان سینما و نمایش خانگی نوشته شده بود. ما نیز مثل بقیه امضاکنندگان نامه برای این که قدمی در راه کمک به یکی از همصنفیهایمان برداریم این نامه را امضا کردیم.
بر همگان واضح و مبرهن است که نه ما در مقام قضاوت نشستهایم و نه کسانی که بدون هیچ سند و مدرکی و تنها بر اساس شنیدههایشان اصرار بر گناهکار بودن وی دارند. بنابراین واقفیم تشخیص این امر تنها بر عهده قوه قضاییه است و بس.
امیدواریم با در نظر گرفتن شرایط بحرانی و ملتهب این روزها او نیز به عنوان یک شهروند ایرانی مانند بسیاری دیگر از زندانیان بتواند از آزادی موقت برخوردار شود تا در آینده و پس از مهار شیوع کرونا به پروندهاش رسیدگی شود و از آنجا که به شرایط ویژه این روزها آگاهیم امید که هرچه زودتر شاهد این اتفاق باشیم.»
خیلیها اما واکنشهای قابل انتظار و نه چندان باورپذیر داشتند، مثل مهران احمدی و روحالله حجازی. احمدی به مهدی خرمدل(خبرنگار فرهنگی) گفته: «نامه برای من را فرستادند و من گفتم اگر بحث کرونا است، این بحثهای فرهنگی و اینها چیست؟ قرار شد متن نامه را تغییر دهند و بیاورند تا نظر بدهم. نیاوردند و اسم من را سرخود ذیل نامه قرار دادند. اگر من امضایی کردم بیاورند. تکذیب میکنم. من نامهای برای محمد امامی امضا نکردهام.» روحالله حجازی نیز روایتی مشابه مهران احمدی داشت. ظاهرا برخی دیگر از سینماگران نیز منکر امضای این نامه شدهاند.
تقریبا یک روز بعدتر جواد نوروزبیگی پردهای تازه از ماجرا برداشت: «شاید لزومی به قسم خوردن نباشد، ولی فقط خدا میداند که حرکت من و همه همکاران صرفا جنبه انسانی داشته و سر سوزنی هدف دیگری در کار نبوده است.»
نوروزبیگی گفته است: «چرا نباید به همنوع خودمان کمک کنیم؟ مگر چه اتفاقی میافتد؟ طرف میخواهد مرخصی بیاید. چرا همکاران من در سینما تا این اندازه از یک درخواست انسانی رنجیدهاند. احساس میکنم برخی از منتقدان این اتفاق با امضاکنندگان دعوا و خصومت شخصی دارند و این موقعیت را زمان مناسبی برای تسویهحساب میدانند. بررسی کنید و ببینید که آیا ما در کنار محمد امامی بودهایم و فعالیت داشتهایم یا کسانی که امضا نکردهاند؟ ما در کنار وی بودیم یا کسانی که با او چند فیلم کار کرده، درخواست را امضا کرده و الان امضاهایشان را پس گرفتند. در صورتی که شنیدهام از همه کسانی که تکذیب کردند، صدا وجود دارد که چنین کاری را از جانب ما انجام دهید. حالا احترام میگذارند و صوتها را پخش نمیکنند»
نوروزبیگی همچنین به یک شایعه دیگر هم پاسخ داده است: «در یکی از کانالها دیدم که گفته بودند این اسامی، نفری پنج سکه گرفتند و این را امضا کردند. مگر اندازه ما پنج سکه است؟ ما را قرار است با چه بخرند؟ چرا ما سینماییها اینگونه شدهایم؟ چرا فکر نمیکنیم محمد امامی هم خانواده دارد و میتواند از فرصتی که جمهوری اسلامی برای همه در نظر گرفته، استفاده کند. بیایید کمک کنیم نه اینکه مشکلساز باشیم»
چندی بعد این ماجرا فراموش میشود و شاید کمی اعتبار اسامی خدشهدار شود، صورت مساله اما پاک نخواهد شد. این که چرا اصلا پای چنین پولهای مبهمی به هنر باز میشود، درد امروز و دیروز نیست و به قدمت هنر در این اقلیم، تاریخ دارد. شاید ذکر یک نکته در حاشیه این ماجرا کلیدِ قفلی باشد که هیچ وقت باز نشده و به این زودیها هم باز نخواهد شد.
بعد از امامی هم نامهایی خواهد آمد که برایشان نامه مینویسند، چون اتکای هنر به میزان اغراق شدهای به چیزهایی غیر از هنر است. نوعی حیاتِ استیجاری، هنر در اینجا به ذات نیست، به غیر است
تاریکخانه اشباحِ پولهای کثیف به گروههای سیاسی وصل است و ماجرا چندوجهی و پیچیده. در همین جنجال اخیر رسانههای اصولگرا با خوشحالی زایدالوصف به ماجرا پرداختند و تقریبا واضح است چرا؟ چون در زیرلایه ماجرا نوعی انتقامگیری جناحی مستتر است. از آن طرف رسانههای اصلاحطلب هم تقریبا به شکلی ناچیز ماجرا را پوشش دادند. یعنی در یک طرف بزرگنمایی و در طرف دیگر تقلیلگرایی نسبت به پوشش یک رویداد پردامنه رخ داده است. ماجرا تماما همین است. بعد از امامی هم نامهایی خواهد آمد که برایشان نامه مینویسند، چون اتکای هنر به میزان اغراق شدهای به چیزهایی غیر از هنر است. نوعی حیاتِ استیجاری، هنر در اینجا به ذات نیست، به غیر است.
دیدگاه تان را بنویسید