تمام آثار وسوسهبرانگیز جشنواره فیلم فجر
کدام فیلمها در جشنواره فیلم فجر ارزش تماشا دارند؟
ایمان عبدلی
جشنواره سی و هشتم هم از راه رسید و بعدها تاریخ درباره این جشنواره قضاوت خواهد کرد. وقتی که غبار از هیاهوی این روزها برداشته شود؛ صرفا و صرفا کیفیت فیلمها ملاک خواهد بود. در این جا به مرور و اختصار از فیلمهایی نوشتم که احتمالا گزینههای قابل پیشنهاد دادن خواهند بود. یعنی آن دسته از فیلمهایی که میارزد برایش صف ایستاد. قبلتر تیفوسیهای سینما برای فیلمهایی سر و دست میشکستند که گمان میکردند به اکران عمومی نمیرسد و یا در اکران جرح و تعدیل شود، اما حداقل این دوره از جشنواره چنین فیلمهایی در خودش ندارد و ملاک این فهرست که کمی هم سلیقه شخصی و فانتزی است، فیلمهای واجد کیفیت است و بس.
خون شد- مسعود کیمیایی
بود و نبود کیمیایی در جشنواره امسال شاید استراتژیکترین بود و نبود تاریخ سینمای ایران باشد. به هر حال در میان اسامی حاضر هیچکدام وزن او را ندارند و همین که اسمش در جشنواره باشد یک دلخوشیست برای مخاطبان و یک رزومه برای مدیران. «خون شد» را میگویند تر و تمیزترین فیلم یک دهه اخیر کیمیاییست. فیلم یکی از عصیانزدهترین فیلمهای کیمیاییست. شبیه آثار درخشانی چون قیصر یا گوزنها. مضامینی چون تجاوز و فحشا سوژه فیلم است. سعید آقاخانی در فیلم نقش فضلی را دارد که سالها در کنار خانواده حضور ندارد و وقتی برمیگردد میبیند به خواهرش تجاوز شده و برادرش هم راهی تیمارستان شده و... احتمالا با همین یک تکه از داستان یاد قیصر افتادید و خب باید این مژده را بدهم که کیمیایی در هشتاد سالگی دوباره به اوج رسیده است.
خروج- حاتمیکیا
خب این هم از خوششانسیِ جشنواره سی و هشتم است که حاتمیکیا دست از ساخت آثاری مثل «به وقت شام» برداشته به سینمایی ملموستر و اجتماعی برگشته. «خروج» داستان اعتراض چند دهقان است که از دزفول و با تراکتور راهی تهران میشوند تا صدایشان را به گوش مسئولین برسانند. فیلم در دستهبندیهای سیاسی نقش با اهمیتی دارد، علیه دولت احتمالا و در خدمت مخالفان دولت، پس اگر نقدها و یادداشتها به دنیایی فراتر از سینما میرسد نباید شاکی شد و این اصولا راهیست که حاتمیکیا انتخاب کرده. اما اگر قرار است از سینما بگوییم همین قدر بدانید که فیلم خوشساخت درآمده و بازی فرامرز قریبیان در اوج است. حتی عدهای بازی او را در کنار بازیهای جاویدان سینمای ایران قرار دادند، مثلا در حد بهروز وثوقی در قیصر. همان یک عکسی که از قریبیان قبل از جشنواره درآمد نشان داد که «خروج» از خوبهای حاتمیکیاست.
درخت گردو- مهدویان
دوباره مهدویان و دوباره یک پروژه عظیم و تاریخی. البته تاریخ معاصر و این بار بمباران شیمیایی سردشت در سال 66 که در فیلم مهدویان به شکلی بیرحمانه و البته گاه شاعرانه به تصویر کشیده شده. فیلمهای مهدویان اگر در حوزههای ایدئولوگ کمتر وارد شود به مثابه یک سند تاریخی عمل میکنند و «درخت گردو» دقیقا چنین کارکردی دارد. فیلم پر از صحنههایی است که هم فاجعهبار هستند و هم با کارگردانی درست به خوبی اجرا شدهاند، اینجا ما با برخی از اهمالکاریهای اجرای ماجرای نیمروز دو مواجه نیستیم و فیلم دقیقتر اجرا شده و البته فیلم همدلانهتریست و بازیهای درخشانی دارد.
سینما شهر قصه - حیدری و علیمحمدی
اگر تیزر فیلم را دیده باشید تقریبا میتوانید حدس بزنید که فیلم از غافلگیریهای امسال است. علیمحمدی و بنکدار پیش از این آثاری چون «شبانه» و «شبانهروز» را داشتند و نتوانستند در جذب مخاطب موفق عمل کنند. بازیها و دغدغههای عمدتا فرمال آنها را از ساخت آثاری که مخاطب بپسندد، بازداشته بود.
این بار اما در یک کولاژ هنرمندانه که البته فرم در خدمت داستان درآمده در «سینما شهر قصه» آنها یک فیلم برای عاشقان سینمای ایران ترتیب دادهاند. فیلمی که از آن کلی کلیپ در خواهد آمد و کلی ارجاعات فرامتنی به آثار بزرگ سینما دارد. «سینما شهر قصه» را به میزانی دوست خواهید داشت که با سینمای ایران ارتباط داشتهاید. فیلمی نوستالژیک برای سینمابازها از قبل از انقلاب تا دهه شصت خورشیدی.
شنای پروانه - محمد کارت
در امتداد فیلمهایی که فضای لجنمال و نکبتزده جنوبشهری را نشان میدهد، «شنای پروانه» هم امسال نماینده همان دسته است. منتهی خیلی بومیتر از مثلا «مغزهای کوچک زنگزده». لوکیشنهای فیلم همه در جنوب شهر تهران هستند و بخش عمدهای از فیلم در پامنار و دروازه غار فیلمبرداری شده. فیلم جلوههای عمیقی از لمپنیسم را نشان میدهد و در ریتم و میزانسن بسیار روپا نشان است. نمیدانم آن تیزر فیلم را دیدهاید که امیر آقایی نقش یک گُندهلات را دارد یا نه؟
در هر صورت خیلیها در نگاه اول مبهوت آن شدند، همان چند ثانیه گرتهای از فضای زنده و رئال کار است. «شنای پروانه» با این قاعده احتمالا جزو پرطرفدارهای امسال خواهد بود و سر بلیتهایش به اصطلاح دعوا خواهد شد.
عامهپسند- سهیل بیرقی
«من» و «عرق سرد» نشان داد که بیرقی شناخت خوبی از زنهای جامعهاش دارد و به موقعیت زنان و پیشبرد جنبشهای زنانه اهمیت میدهد. «عامهپسند» البته در قله کارگردانی بیرقی نیست و شاید مثلا «من» فیلم منسجمتری است؛ اما نگاه و زاویه دید فیلمساز تماشاگر را راضی میکند به علاوه پایانبندی. در فیلم با مساله زنی مواجهیم که فکر میکند ظاهرش رکن اساسی زندگی اوست که البته بر حسب یک سلسله اتفاقات متوجه میشود که درونیات و نوع نگرشش مساله قابلتوجهتری است. زنِ داستان که اتفاقا 57 ساله هم هست را فاطمه معتمدآریا بازی میکند.
قصیده گاو سفید-
بهتاش صناعیها
بهتاش صناعیها پیش از این با «احتمال باران اسیدی» نشان داده بود که هویت خودش را در سینمای ایران خواهد ساخت و حالا با یک فیلم تمیز و شسته و رفته خودش را در سینمای ایران ثابت کرده. فیلم درباره مینا زنی 35 ساله است که شوهرش به علت قتل عمد قصاص شده و اکنون زندگی سختی را میگذراند. این شرایط زمانی پیچیدهتر میشود که مردی نزد پلیس آمده و با ارائه شواهد اعترافهایی میکند که زندگی مینا را تحتتاثیر قرار میدهد. اشتباه یک قاضی یا همان «خطای انسانی» هسته مرکزی داستان «قصیده گاو سفید» است که در کارگردانی، تدوین و ریتم، فیلم قابل ستایشی است.
فیلمهای دیگری که میتوانست در این فهرست قرار بگیرد و به نوعی فاصلهی کمی با این فهرست دارد یکی فیلم «تومان» است ساخته مرتضی فرشباف که داستان متفاوتی دارد و حکایت دو جوان قمارباز در گنبدکاووس است. «آتابای» ساخته نیکی کریمی هم حداقل بازیها و فضاسازی خوبی دارد. «روز بلوا» ساخته بهروز شعیبی هم دغدغه محترمی دارد. «روز صفر» هم که تیم بازیگری جذابی دارد و اما ماجرایش دستگیری عبدالمالک ریگی و حواشیاش است.
فیلم بهنام بهزادی با نام «من میترسم» هم دو نوع واکنش متضاد داشته، فیلم «مغز استخوان» حمیدرضا قربانی هم میگویند در نیامده! بعضیها هم کمدی دیدن در جشنواره را میپسندند که خب لاجرم باید «خوب بد جلف» را ببینند. امیدوارم در روز آخر فیلم و حتی فیلمهایی گُل کند که اسمشان در این لیست نبود و به نوعی سینما غافلگیرمان کند.
دیدگاه تان را بنویسید