واکاوی شعر قیصر امین پور، پس از ۱۲ سال سکوت
قیصر، شاعر درد بود
افسانه فرقدان
اکنون 12 سال از آبان ماه سال 1386 و آن «سه شنبه سنگین و بیحوصله» که قیصر امین پور برای همیشه دانشکده ادبیات را ترک کرد تا تنها در شعرهایش منتشر شود، میگذرد. 12 سالی که به اندازه همان سه شنبه نامیمون، سنگین و در سکوت گذشت. قیصر امین پور دورههای مختلف زندگی شخصی و هنری و کاریاش را با نوسانهای زیادی طی کرد و از این روی، موجب شد تا بسیاری از منتقدان و مخاطبان جدی شعر، او را گاه به این جناح و گاه به آن جناح متصل کنند. غافل از اینکه قیصر امین پور علا.وهبر اینکه حق داشته است در دورههای مختلف فکریاش تصمیمی را بگیرد که به آن معتقد بوده است و از آن گذشته، باید بهعنوان یک شاعر تأثیرگذار مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد. نقد بر شعر یک شاعر باید به متن برگردد، نه موضعگیری یک منتقد نسبت به شاعر و هنرمند. اما افسوس که تندرویهای گاه این سویه و گاه آن سویه از نگاه بیطرفانه و جدی نسبت شعر او جلوگیری کرده است و به همین دلیل بررسی شعر این شاعر با تمام محتوایاتش و حتی نوع اندیشه و نگاهش مغفول با قی مانده است. بنابراین برای روشن شدن گوشهای از وضعیت شعر این دوره ضروری به نظر میرسد که بدون تعصب سکوت را بشکنیم و حرف زدن درباره شعر او را آغاز کنیم.
زبان و سبک شخصی شعر قیصر امین پور چنان است که مخاطب جدی و منتقد شعر میتواند بدون دیدن امضای او پای شعر، نام خالق آن را حدس بزند و این یعنی اینکه قیصر امین پور چه خوب و چه بد و چه حتی در حد متوسط توانسته به شخصیت شاعری خود دست یابد و این یعنی اینکه واکاوی و بررسی شعر او بدون در نظر گرفتن این سویه یا آن سویه بودن دورههای مختلف زندگی و شعری او میتواند برای روشن و شفاف کردن راهی که او در پیش گرفته بود، تأثیرگذار باشد. از این روی صفحه کتاب بر آن شد تا در دوازدهمین سالگرد نبودن قیصر امین پور در عرصه شعر معاصر، تا آنجا که مجال است نگاهی جدی به شعر قیصر امین پور داشته باشد. شاید یادآوری این نکته ضروری باشد که قیصر امین پور تعدادی متن ادبی را نیز به چاپ رسانده بود که از شهرت کمتری برخوردارند. همچنین قیصر بهعنوان یکی از شاعران در عرصه شعر کودک و نوجوان نیز شناخته شده است که این بخش از شاعری او نیز در سایه شعرهای بزرگسالش اندکی مغفول باقی مانده است که در اثنای این متن به هر سه مورد اشارههایی خواهد شد.
قیصر امین پور در 2 اردیبهشت ما 1338 در خوزستان متولد شد و جنگ را از نزدیکترین فاصله با گوشت و پوست و خونش لمس کرد، دکترای ادبیات گرفت و تا آخرین روز زندگیاش در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول بود. دستخطاش هنوز روی تخته سیاه دانشگاه تهران بود که کلاس را با پارچههای سیاه پوشاندند. 8 آبانماه 1386 «حرف آخر عشق» به الفبای مرگ رسید و دستور زبان عشق کامل شد و او در اوج سرودن و از عشق گفتن، خاموش شد.
آثار قیصر امین پور شامل: تنفس صبح، در کوچه آفتاب، توفان در پرانتز (نثر ادبی)، منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان)، مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان)، بی بال پریدن (نثر ادبی، نشر افق)، مجموعه شعر آینه-های ناگهان (نشر افق)، به قول پرستو (شعر نوجوان، نشر افق)، گزینه اشعار (نشر مروارید)، مجموعه شعر گل-ها همه آفتابگردانند ( نشر مروارید)، مجموعه شعر دستور زبان عشق (نشر مروارید).
شعر؛ از زرتشت تا نیما
از آن هنگام که نخستین بروز احساسات بشر روی غارها و صخرهها نقش بست تا بتواند از طریق تصاویر حرف بزند، تا آن هنگام که صوتهایی بیساخت و معنا، وسیله ارتباط قرار گرفت تا کلمه انشاء شود و شعر در بکرترین پسزمینه ذهن آدمی شکل گرفت و اشوزرتشت گاثاها را با واژههایی هجایی ساخت تا زیبایی و شعور هستی را در سرودهایش در روح اوستا جاری کند و عنوان نخستین شاعر را بهنام خودش ثبت کند، تا امروز، شعر راهی دشوار، ناهموار و پرخار را طی کرده است و از شعر سبک خراسانی، عراقی، هندی، واسوخت و تا رسیدن شعر به نیما.
و در حالی که تجدد و مدرنیته در شعر، در آستانه رسیدن به یک سده است و نزدیک به صد سال از سرودن «افسانه» نیما میگذرد، هزار سال سیطره شعر کهن، شعر معاصر را با نام «شعر نو» به حیطه نقد میکشاند. شعر امروز همواره جولانگاه آزادی، اندیشههای نوظهور و جنبشی نو به سوی تمدن و اندیشه و حاکمیت خرد مدرن است. شعر امروز نه تنها در فرم و ساختار، بلکه در مضمون هم کنشپذیری فردی و اندیشه انسان مدرن و در نتیجه افول اندیشه صوفیانه و رمانتیسم کهن است.
چند صدایی شعر مدرن در برابر تک صدایی شعر کهن خارج از هر گونه قالب استبدادگونهاش جولانگاه اندیشه انسان معاصر در معنای فردیت، جمع را به مکاشفه میکشاند. شعر مدرن به همین لحظه و زمان و مکانی که از آن زاده میشود، میپردازد. بنابراین چه در فرم و ساخت و چه در مضمون و درونمایه، ضرورت مبرم امروز است.
شاعرانهترین مردم دنیا
پوپ، مستشرق بزرگ آمریکایی میگوید: مردم ایران شاعرانهترین مردم جهان هستند به شهادت هزار سال شاعرانگی.
بیتردیداز هز 10 نفز ایرانی، 9 نفر این شاعرانگی را در سرشت خود دارند. قیصر نیز اینگونه بود و در طول حیات کوتاهش از شعر و شاعرانگی جدا نبود و شعر پیوسته با او بود. این آمیزش ذاتی او با شعر تا بدانجا بود که گاه حتی حدیث نفس و اندیشه و تحلیلش نیز بوی شعر میداد. اما به گمانم همیشه درگیر این اندیشه مداوم بود که بهراستی شعر چیست؟ از پس همین پرسش بود که تجربهآزماییهایش در شعر و در دورههای مختلف زندگیاش در قالب و مضمون و اندیشه متفاوت است و این طبیعیترین روند تکامل انسانی است. توقع بهجایی نیست که شاعری از نخستین گامهایش تا پایان شاعرانگی و نه زندگی، یک طرز فکر و یک طرز تلقی از پیرامونش داشته باشد. اندیشهای که رها و پویا باشد، در هر دوره از تحولات زندگی نمود بیرونی متفاوتی دارد و به این دلیل معتقدم که نفس شعر و شاعرانگی در چارچوب قرار نمیگیرد.
در شعر چیزی ذاتی و درونی وجود دارد که حتی بهرغم فقدان وزن و قافیه، باز هم از نثر، حتی نثری ادبی و شاعرانه متمایز میشود. از این جهت دعوای سنتگرایان با نوپردازان نیمایی که قیصر هم در اواخر عمرش با آن دست به گریبان بود، حتی با استادش، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی اختلافاتی داشت.
قیصر امین پور دورههای مختلف زندگی شخصی و هنری و کاریاش را با نوسانهای زیادی طی کرد و از این روی، موجب شد تا بسیاری از منتقدان و مخاطبان جدی شعر، او را گاه به این جناح و گاه به آن جناح متصل کنند
پیرو مکتب ادبی پارناس یا «هنر برای هنر»
قیصر امین پور به تعلیم در شعر قائل نبود و در واقع بهنوعی میتوان گفت پیرو مکتب ادبی پارناس یا «هنر برای هنر» بود که فرانسه با ویکتور هوگو پرچمداری آن را بر عهده گرفته بود. این نوع انتقال پیام حتی در داستاننویسی مدرن هم رد شده است و در شعر حتی پا را یک قدم جلوتر میگذارد و با تخیل، تصویر، وزن، قافیه و آهنگین بودن واژهها لذت و زیبایی در لحظه و «آن» را نخستین شاخصه خودش قرار میدهد. داستان کوتاه و داستان بلند با پیرنگ و حوادث و در صفحاتی بیشتر لذت را انتقال میدهند، اما به هر حال، هر دوی اینها برای ذات خود خلق می شوند؛ داستان برای داستان و شعر برای شعر.
قیصر امین پور به شعر این مکان و این زمان و این لحظه و زیبایی ذاتی شعر قائل بود. تمام شاعران معاصر از نیما یوشیج، پدر شعر نو که با شعور ذاتیاش، الزام شعر نو را دریافت، مهدی اخوان ثالث که از پایه های بنیادین شعر با معماری بیبدیل، کاخی ساخت و در برابر مخالفتهای سنتگرایان، بی گزند به راه خودش ادامه داد، شعر را به کمال رساند تا شاملو که با دگرگونی اساسی در فرم و به خدمت گرفتن آهنگ واژگان با نبوغی ستایش برانگیز، شعر سپید را پایه گذاشت و فروغ که با نگاهی زنانه، به قول ویرجینیا وولف در برابر هزار سال نگرش مردانه درشعر کلاسیک، با ساختارشکنی و زبانی نو، معترضانه عصیان کرد. قیصر به جای بردن شعر در روزمرگی، روزمرگی را با تمام واژگان و محتویاتش که حتی گاه ساده و دم دستی مینمود، وارد شعر کرد. او قصد داشت با این شیوه به تمامی ابعاد وجود انسانی معنا دهد و با آوردن آنها به قلمرو شعر، به خصایص انسانی -یک انسان عادی- اعتبار دهد.
قیصر امین پور همچنان به وزن و قافیه اعتقاد داشت و معتقد بود هر واژهای میتواند در جای درست و دقیق خودش، با واژههای دیگر سطرها، رنگ و بوی شاعرانه بگیرد و به خدمت شعر درآید. قیصر امین پور هم مانند تمام شاعران در دورههای مختلف زندگی، متأثر از شرایطی بود که در آن میزیست. بنابراین در اوایل دهه شاعریاش، متأثر از فضای پرالتهاب سال های اولیه انقلاب و جنگ است که در زادگاهش با گوشت و پوست و خونش لمس میکرد.
بنابراین بهطور طبیعی همچون شاعران پرشمار آن دوران مضامین انقلابی و جنگ را البته نه از نوع شعارگونهاش وارد شعر کرد. شعرهای او محافظهکارانه نیستند، اما از نظر زیباییشناختی، معتدل و هنوز اندکی خام هستند. آنچه گفتن آن ضرورت دارد این است که قیصر در دوره پایانی شاعریاش اس اساس فلسفه شعر نیمایی را دریافته بود و راه خودش را با شاخصههای شخصی یعنی نوع نگاه، نوع کلمات و مضامینی که دغدغه آنها را داشت، پیدا کرده بود.
قیصر به جای بردن شعر در روزمرگی، روزمرگی را با تمام واژگان و محتویاتش که حتی گاه ساده و دم دستی مینمود، وارد شعر کرد
بنابراین بسیار معتقدم که شخصیت و شناسنامه شاعری قیصر را میتوان در آثار اواخر عمر او دریافت. چرا که با تغییرات اعتقادی او، نسبت به اینها تعلق ذهنی و روحی بیشتری داشت. قیصر امین پور مضامین حماسی و ملی را وارد شعرش نکرد، زیرا فردیت « منِ شاعر» را به جمع و «مای کلی» تبدیل میکرد. زبان در شعر قیصر امین پور ساده، سالم و کمحادثه است، اما از موتیوهای تکراری، چه قدمایی و چه نو استفاده نمیکند و همین مسئله سبک شخصی او را میسازد که بدون شک بهطور مجزا قابل تحلیل هستند. قیصر امین پور به دلیل نوع نگاه شخصیاش به شعر و زندگی روزمره، این تصاویر در شعر او جای خوش کرده است. درست مانند شعر «رفتار من عادی است»:
رفتار من عادی است
اما نمیدانم چرا
این روزها،
از دوستان و آشنایان،
هر کسی مرا میبیند،
از دور میگوید: این روزها انگار،
حال و هوای دیگری داری،
اما ، من مثل هر روزم
با آن نشانیهای ساده،
با همان امضا
همان نام
و با همان رفتار معمولی،
مثل همیشه ساکت و آرام،
این روزها تنها حس میکنمگاهی کمی گنگم،
گاهی کمی گیجم.حس میکنم از روزهای پیش
قدری بیشتر، این روزها را دوست دارم.
گاهی از تو چه پنهان،
با سنگ آواز میخوانم
و قدر بعضی لحظهها را خوب میدانم.
این روزها گاهی
از روز و ماه و سال، از تقویم، از روزنامه،
بیخبر هستم.
ویژگی شعر قیصر این است که مثل شعر مهدی اخوان ثالث شعر روایی است.؛ قصه میگوید و یک «منِ راوی» در برشی از یک تصویر وجود دارد و روایت میکند. امابرخلاف اخوان که از حماسه و عصیان اعتراضی و موتیوهای سیاسی و اجتماعی بهره میبرد قیصر امین پور تنها به روایت زندگی در شاعرانه ترین شکلش میپردازد. بنابراین مضمون نیز در شعر او میانهرو است. قیصر امین پور در نثرهای ادبیاش به سادهترین شکل ممکن حرف میزند، بدون حتی ذرهای پیچیدگی. از کتاب «بی بال پریدن»
«چراغ راهنما قرمز میشود. ترمز میکنیم و پشت چراغ قرمز میایستیم.
در همین لحظه چند پرنده از روی سیمهای برق بالای سر ما برمیخیزند،
بالزنان از چراغ قرمز رد میشوند و به طرف دیگر خیابان میروند.
چرا پرندهها چراغ قرمز را رعایت نمیکنند؟
اما پرندهها که ماشین نیستند!...»
شعرهای قیصر محافظهکارانه نیستند، اما از نظر زیباییشناختی، معتدل و هنوز اندکی خام هستند
مطالعه در باب ویژگیهای شعر قیصر کتابی میتواند باشد که بررسی یگان یگان آن در حوصله اینجا نیست، تنها به بخشی از یک شعر نوجوان او نیز اشارهای میکنیم تا تمام جنبههای هنری قیصر امین پور را از نظر گذرانده باشیم. از مجموعه «به قول پرستو»:
«پیش از اینها فکر میکردم خدا
خانهای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصهها
خشتی از الماس و خشتی از طلا
پایههای برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور...»
اگر چه پس از مرگ قیصر بسیاری از جناحها کوشیدند تا او را به نام خود بزنند، اما قیصر نه شاعر راست بود و نه شاعر چپ؛ قصیر شاعر درد بود.
«درد حرف نیست
درد، نام دیگر من است»
دیدگاه تان را بنویسید