گزارههای هنری از چه میگویند؟
زروان روحبخشان
در هنر اروپا تقریباً از دهه 40 قرن بیستم به این سو، هنرمندان شروع به ارائه یادداشتهایی در کنار مجموعهها یا بعضی از آثارشان کردند؛ نه در معنای مانیفست یک سبک بلکه بیشتر برای توضیحی درباره یک تک اثر. زمانی که در اواخر دههی 50 میلدی با مانیفست یا بیانیه مینیمالیسم مواجه میشویم، میبینیم که هنرمندان این سبک در کنار آثارشان یادداشت کوتاهی قرار دادند که بعدها دیگران آنها را استیتمنت نام گذاشتند. عبارت استیتمنت ترجمه لغوی مفصلی دارد ولی در معنایی که موردنظر ما است به سادگی میتوانیم آن را جمله بدانیم چرا که خیلی از اسیتمنتها تنها یک تک جمله بوده، ولی آنچه در ترجمه فارسی به جای استیتمنت گذاشتهاند واژه گزاره است. گزاره لزوماً شامل یک جمله نمیشود و گاهی وقتها از یک عبارت تشکیل میشود، گاهی تنها ترکیب یک یا دو کلمه است و گاه آن قدر مفصل است که در حقیقت با متنی شبیه به مقاله مواجه میشویم، ولی مسئله اینجاست که تفاوتهای اینها را نظام نشانهای هنری که با آن سرو کار داریم تعیین میکند. شیوههایی کلی در استیتمنتنویسی وجود دارد و آموزش هم داده میشود، ولی درست مثل خلق و تولید اثر هنری حکمی محتوم و صد در صدی برای آن نمیتوان قائل بود.
سه شیوه کلی در استیتمنتنویسی وجود دارد که البته در منابع خارجی خواندهایم و این هم مقولهای وارداتی در هنر ما است. یکی از این شیوهها استیتمنتنویسی شخصی است، یعنی آنجا که هنرمند میخواهد دغدغهای بسیار شخصی را مطرح کند. در شکل دیگر موضوعی که مدنظر هنرمند است یک دغدغه عمومی و به اصطلاح اجتماعی و جای دیگر این دغدغه یک دغدغه تاریخی است که مضامین اسطورهای و افسانهای را هم در همین دستهبندی آخر جای میدهیم در اینجا درباره گزاره هنرمند یا آرتیست استیتمنت حرف میزنیم یعنی استیتمنتی که خود هنرمند مینویسد، چرا که متون دیگری هم داریم که با عنوانهای «ادیتوریال تکست» و «کیوریتورال تکست» که ادیتور یا کیوریتورها بر آثار دیگران مینویسند که لزوماً استیتمنت یک مجموعهی خاص نتوان در نظرشان گرفت. در استیتمنتهای شخصی معمولاً هنرمند دغدغهاش را در چند سطر کوتاه توضیح میدهد که ممکن است دغدغهای بسیار ساده هم باشد؛ از یک شکست عشقی گرفته تا احساس تنهایی و عواطفی که تجربه کرده یا بسته به اینکه کدام رسانه هنری را انتخاب کرده، از این صحبت میکند که چگونه خواسته دغدغهاش را در قالب هنر دیداری ارائه دهد. همچنین اگر متریال یا تکنیکی که استفاده کرده ارتباط مستقیمی با ایدهاش دارد، در باره متریال و تکنیک هم توضیح میدهد. گاهی با استیتمنتهایی مواجه میشویم که دغدغههای اجتماعی و عمومیتری دارند؛ مثلاً هنرمندی که مسئلهاش وضعیت بعد از جنگ دوم جهانی در آلمان است. گاهی وقتها هنرمند با شکل ارائهاش به اثر هنری تبدیل میکند. مثل «چشمه» مارسل دوشان. در واقع هنرمند خیلی وقتها تنها با یک عنوان اثرش را زمینه مند یا به قول فرنگیها «کانتکستچوالایز» میکند. استیتمنت قرارش بر این است که اثر هنری را زمینهمند کند تا ما بتوانیم در آن زمینه خوانشی از اثر پیدا کنیم. پروفسور کنمپ استاد یودکای برلین در مقالهای اشاره میکند که «در جهانی که پر از تصویر است، برای اینکه ما بتوانیم در تصویری تأمل کنیم، نیازمند آن هستیم که بستری برایش ساخته شود». بر اساس نظام نشانهای متفاوتی که به رسانههای مختلف هنری بر میگردد، شکل استیتمنت نیز ممکن است متفاوت باشد. در مورد استیتمنت اجتماعی یا تاریخی هم همین اتفاق میافتد؛ و در بیان دغدغه هنرمند از یک مسئلهی اجتماعی ممکن است با نقلقولهایی خواه در قالب نظریههای فکری یا آنکه هنرمند در اثرش تحتتأثیر مستقیمش بوده هم مواجه شویم.
اما استیمنتهایی که به شیوه اجرایی آثار اشاره میکنند، زمانی اتفاق میافتد که متریال یا تکنیک مبنای مشخصی در آثار پیدا کرده است. یکی از مثالهای شاخص در این زمینه مجموعه نقاشیهای انتزاعی آلبرتو بوری یعنی همان پارچههای یکدست سیاه و مچاله شدهای است که روی چارچوب بومها کشیده شده و ابتدا فکر میکنیم که خب انگار چیز خاصی در بین نیست . او نام مجموعهاش را « وضعیت بشر» گذاشته و در استیتمنتش توضیح میدهد که «از انسان پیشرفته مدرن با اخلاق چیزی باقی نمانده، اینها سئوالهایی بیش نیست» و ادامه میدهد که «پارچههای مچاله شدهی روی بومهای من برگرفته از لباسهای جنازههایی است که سالها بعد از زیر خاک پیدا کردند و این جنازهها کشتهشدگان جنگ جهانی دوم در مرز غربی لهستان بودند». آیا اینطور نیست که معنی کار او از اینجا به بعد دیگر عوض میشود و کارهایش دیگر برایمان تنها تصاویر انتزاعی معمولی نیستند. او به این ترتیب عملاً ما را به یک وضعیت تاریخی ارجاع میدهد که اتفاقاً خوانشی معاصر از آن دارد. در نهایت وقتی داریم از آرتیست استیتمنت یا گزارهی هنرمند حرف میزنیم، آنجا است که هنرمند باید حرف خودش را بزند. شاید ارائه تفسیرهای عجیب و غریبتر ویژگی معمول ادیتوریال تکستها یا کیوریتوریال تکستها باشد که ادیتور یا کیوریتور بر مبنای ایده یا خوانشی که از آثار هنرمند دارد چیز دیگری را در کنار آثار هنری ارائه میکند.
دیدگاه تان را بنویسید