احسان زیورعالم

مدت‌هاست با جملاتی مشابه این گفته هنرمند که اثرم را برای مردم ساخته‌ام، درگیرم. عموماً جمله‌ای است که توسط فیلمسازان و اهالی تئاتر بیان می‌شود، هنرهایی که مناسبات تولیدشان با مفهومی به نام گیشه گره خورده است و اساساً عبارت «اثرم را برای مردم ساخته‌ام» در فضای تبلیغاتی مطرح می‌شود. فضایی که در آن هنرمند تلاش می‌کند اثر تولید شده خود را وابسته به تعهدی اجتماعی بداند. گویی اگر اثر هنری فاقد چنین وابستگی باشد از سوی جامعه طرد می‌شود. اما همواره این موضوع مطرح است که چرا می‌بایست امری گره خورده با تعهد اجتماعی بدل به کالایی برای فروش شود. آیا نان نانوا یک تعهد اجتماعی است؟ آیا نانوا با این ایدئال وارد عرصه کار شده است که نوعی تعهد خود به اجتماع را اقناع کند؟ آیا برای او صرفه مالی و گذران زندگی اولویت انتخاب حرفه نانوایی نبوده است؟

درمورد هنر همواره این پرسش مطرح است. دوگانه متناقض تهعد و کالابودگی موجب می‌شود بیشتر اوقات لحن حق به جانب هنرمند مبنی بر تولید یک اثر با انگاره‌های اجتماعی نوعی پوپولیسم و البته تبلیغ برای فروش باشد. تناقض زمانی رخ می‌دهد که هنرمند چیزی را می‌سازد که دلش می‌خواهد، نه آنکه چیزی را بسازد که دیگران تمنای آن را داشته باشند. در همان گفتگوهایی که منجر به عبارت «اثر را برای مردم ساخته‌ام» می‌شود، از این دست عبارات هم شنیده می‌شود که «این اثر به من الهام شد.» در واقع هنرمند امر جمعی را به راحتی هر چه تمام‌تر به امری فردی تقلیل می‌دهد. حالا دوگانه حادتری هم شکل‌ می‌گیرد. اینکه اثر هنری بر پایه خودمحوری هنرمند تولید می‌شود یا جمع‌محوری؟ خیلی وقت‌ها نیز فارغ از وضعیت کالابودگی اثر، این نقد وارد می‌شود که اثر هنری به واقع چه چیزی در دل خود دارد که هم تعهد اجتماعی را عیان کند و هم زیبایی برای لذت، لذتی که عامل قدرتمندی برای فروش می‌شود.

چندی پیش نرگس هاشم‌پور در تماشاخانه ایرانشهر نمایشی با عنوان «عنوان موقت: براش» براساس زندگی هنرمند جالب‌توجه آلمانی، توماس براش روی صحنه برده بود. در بخشی از نمایش براش جوان، در حین دریافت جایزه جشنواره فیلم باواریا، همینی تناقض در رفتار و کردار هنرمند را مطرح می‌کند. تناقضی که گاهی اوقات شک فلسفی عمیقی پدید می‌آورد. تصور کنید فیلمسازی درد بخش مهمی از جامعه را به تصویر می‌کشد، جامعه‌ای درگیر فقر که زندگی تراژیکش، امانش را بریده است؛ اما برخلاف تصاویر تلخ و گزنده اثرش، ما از او تصاویری شاد و مفرح در فضاهای گران‌قیمت، در لباس‌های شیک و قیمتی و البته دریافت جوایز گران‌بها می‌بینیم. این وضعیت شک‌آلود پیش می‌آید که در عزا و تعزیت جامعه درون قاب، زیست بیرون قاب هنرمند چرا چنین فاصله‌ای را پدید می‌آورد!؟

در چنین وضعیتی پای نمایش «نارنجکی» ساخته ندا تسلیمیان به میان می‌آید. نمایشی که در خفای فضای پرهیاهوی حول کارگردانان شناخته‌شده، فارغ از آن تناقض مطرح‌شده در مقدمه یادداشت روی صحنه می‌رود. نمایشی که حتی شاید برای بسیاری از مخاطبان نمایش هم به حساب نیاید؛ اما واقعیت آن است که اثر تسلیمیان، به‌نوعی مشخص شدن تکلیف هنرمند با مقوله تعهد اجتماعی است. نمایشی که فارغ از کارکرد زیبایی‌شناسی، تلاشی برای تغییر یا تعویق یک وضعیت تراژیک است. «نارنجکی» روایت چند کودک/نوجوان اهل خاک سفید تهران است که در یک کارگاه شیرینی‌پزی با هم کار می‌کنند. تا همین‌جا با یک پدیده اجتماعی گسترده مواجهیم: فقر و در پی آن کودک کار. در میانه جدالشان برای زندگی، مسأله مهمی به نام پدر بینشان مطرح می‌شود. پدری که برای هیچ‌یک از بچه‌ها مفهوم کاملی نیست. پدرهای گمشده، پدرهای محبوس و پدرهای مرده. پدرهایی که معتاد می‌شوند یا عامل اعتیاد و کودک در تقلا برای درک بهتری از مقوله پدرانگی است. اما مسأله مهم‌تر آن است که این کودکان روی صحنه چه کسانی هستند؟ آیا بازیگر بی‌دغدغه‌ای است که به شیوه‌های متد اکتینگ خودش را بسان فردی از اهالی خاک سفید کرده تا شاید در جشنواره یا رویدادی تحسین عمومی کسب کند؟ با نگاه به ادوار مختلف رویدادهای فرهنگی می‌توان دید چگونه در هبه کردن جوایز، بازنمایی فقیر در شمایل بازیگر مشهور، مقبول شده است. اما درمورد «نارنجکی» قصه متفاوت‌تر است. بازیگران روی صحنه همان آدم‌های خاک سفیدی هستند که آسیب‌های اجتماعی را با گوشت و پوست خود احساس کرده‌اند. کسانی که با ادراک کامل با مقوله پدر مفقود یا معتاد، درباره آن سخن می‌گوید.

ندا تسلیمیان، مربی پرحوصله‌ای است که یک سال گذشته در مناطق آسیب‌پذیر تهران از جمله خاک‌ سفید، اقدام به آموزش جمعی از کودکان آسیب‌دیده می‌کند، جمعی که نه به خواست خانواده که به خواست خویش برای گریز از وضعیت بد اجتماعی، در تمرین‌های تسلیمیان شرکت کرده‌اند. برای تسلیمیان برگزاری کلاس سود مالی ندارد. همه چیز در قالب یک خیریه رقم می‌خورد، شاید چیزی که در مفهوم دینی‌اش زکات علم خوانده می‌شود. آماده‌سازی جمعیتی جامعه‌گریز یا حتی جامعه‌ستیز برای روی صحنه رفتن و مواجهه با طبقه‌ای قدرتمند از منظر اقتصادی، امر ساده‌ای نیست. شما با بازیگر روبه‌رو نیستید که بازی می‌کند برای رونانس نهاییش. در تجربه تماشای «نارنجکی» دیدم چگونه بازیگران پس از اتمام نمایش، دست به کنش‌هایی می‌زدند که اساساً برای طبقه اجتماعی تماشاگر مفهوم اهانت و نادیده گرفتن تداعی می‌شد؛ اما مسأله را باید از زاویه دید بازیگر جست، مواجهه با طبقه قوی‌تر، امر ساده‌ای نیست. زیر پا گذاشتن تمام پیچیدگی‌های روانی و دست‌وپنجه نرم کردن با تضادهای تروماتیک، مستلزم درایت و مدیریت است، همان چیزی که من آن را تعهد اجتماعی می‌نامم.

در چنین وضعیتی چیدمان و میزانسن نمایش یا شکل بازی بازیگران – که هیچ شباهتی با یک کار حرفه‌ای ندارد – واجد اهمیت نیست. اهمیت اصلی روح پداگوژیکی است که تسلیمیان به گروه ناجور از دید طبقه تماشاگر، دمیده است. در نمایش بارها از آینده محتوم مردها و زن‌های خاک سفید سخن به میان می‌آید. اینکه همه مردها معتاد می‌شوند و این عبارتی است که نه تسلیمیان، جمع آفریده است. باوری که میان آنها رایج است و شاید حتی به مثابه سرنوشت قطعی خود می‌پندارد. نمایش «نارنجکی» هیچ اثری نداشته باشد، یک وضعیت محتوم را به تعویق انداخته است. سرشت نمایش با این تعهد گره می‌خورد که یک کودک در محاصره بی‌نهایت آسیب اجتماعی، یک ساعت دور از این سرنوشت شوم زیست می‌کند. حتی اگر متوجه نباشد زیبایی مدنظر طبقه تماشاگر چیست یا او در نگاه خیره تماشاگر چه چیزی تصور می‌شود. او حتی اگر خودش را بازی کند، وضعیت بغرنج آینده را به تعویق انداخته است و البته در مسیر اجرای تعهد اجتماعی به تسلیمیان یاری رسانده است. یک وضعیت دوسویه که برنده آن هر دو سر ماجراست، حتی تماشاگری که می‌داند هزینه مالی صرف شده‌اش نصیب چه کسانی می‌شود. به دور از هیاهوی پوپولیستی و بزک‌های تردیدبرانگیز.

 

**نمایش «نارنجکی» هیچ اثری نداشته باشد، یک وضعیت محتوم را به تعویق انداخته است. سرشت نمایش با این تعهد گره می‌خورد که یک کودک در محاصره بی‌نهایت آسیب اجتماعی، یک ساعت دور از این سرنوشت شوم زیست می‌کند. حتی اگر متوجه نباشد زیبایی مدنظر طبقه تماشاگر چیست یا او در نگاه خیره تماشاگر چه چیزی تصور می‌شود. او حتی اگر خودش را بازی کند، وضعیت بغرنج آینده را به تعویق انداخته است و البته در مسیر اجرای تعهد اجتماعی به تسلیمیان یاری رسانده است