نگاهی به فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» به بهانه اکران آنلاین آن
میان آتش و عشق
محمدعرفان صدیقیان
در سینمای ایران تنوع ژانری چندانی وجود ندارد. با این حال طبق قاعدهای نانوشته، میتوان پذیرفت که عمده فیلمها یا در ژانر کمدی و یا در ژانر درام و گونه اجتماعی ساخته میشوند. اگر جشنواره فیلم فجر را ویترین سالانه سینمای ایران در نظر بگیریم، با بررسی آثار شرکت داده شده در سالهای اخیر این رویداد سینمایی، پی میبریم حداقل بیش از هشتاد درصد آثار در طبقهبندی ذکر شده قرار میگیرند. آنچه در نبود ژانرهای گوناگون میتواند موجب بروز تفاوت میان فیلمها شود و فضای موجود را تنوع بخشد، به کارگیری مضمونهای مختلف به شیوههای خلاقانه است. «دفاع مقدس» به عنوان ژانری بومی در حوزه ادبیات و سینمای کشور شناخته میشود. عمده آثار تولید شده در این گونه، عمدتا به عملیات نظامی، پرداختن به صحنههای درگیری میان نیروهای خودی و دشمن و همچنین تبعات جنگ میپردازند و کمتر به وقایع جاری زندگی روزمره در پشت میدانهای نبرد توجه میشود و به غیر از مجموعه «وضعیت سفید»(حمید نعمتالله) و فیلم «ویلاییها»(منیر قیدی)، نمی توان نمونه شاخص دیگری را نام برد. در این میان فیلم «موقعیت مهدی» اثری ممتاز است. هادی حجازی فر را شاید بتوان خوشاقبالترین فرد سینمای ایران در یک دهه اخیر به شمار آورد. او که از میانه دهه نود بازیگری در سینما را تجربه کرد و پیش از گارگردانی این فیلم بیشتر به عنوان بازیگر شناخته می شد، در سالهای فعالیتش توانسته به سبب ایفای نقشهای متفاوت و توانایی چشمگیر در ارائه بازیهای گیرا و رئالیستی بارها تحسین شود. در جشنواره سی و هشتم او به عنوان فیلمنامه نویس و بازیگر نقش اول مرد در فیلم سینمایی «آتابای»(نیکی کریمی) حضور یافت و بدین ترتیب توانست بعد تازه ای از توانمندی خود را این بار در مقام نویسنده به اثبات برساند. «موقعیت مهدی» اولین تجربه کارگردانیهادی حجازی فر به شمار میرود. این فیلم واجد ویژگیهای ممتازی است که باعث می شود چندان شباهتی به یک فیلم اول نداشته باشد. «موقعیت مهدی» در اصل برآمده از یک سریال چهارصد دقیقهای تلویزیونی به نام «عاشورا» است و فیلمساز تلاش کرده در این فیلم به صورت اپیزودیک و در شش فصل، فرازهایی از زندگی و منش برادران باکری را تصویر کند و به این بهانه و از خلال آن، نگاهی متفاوت به وقایع جنگ تحمیلی از دریچه لشگر عاشورا داشته باشد. اقدام قابل تامل، تحسینبرانگیز و متفاوت حجازی فر این است که کوشیده از کلیشههای رایج این گونه سینمایی به کل فاصله گرفته و اثری متفاوت به سبب ویژگیهای مضمونی خلق کند. این تفاوت، در هر عنصر و المان تشکیل دهنده فیلم قابل ردیابی است. از شخصیتپردازی جسورانه مهدی و حمید باکری گرفته که هیچ شباهتی با تصویر رایج رزمندگان سر به زیر و تک بعدی آثار اینچنینی ندارند تا نگاه متفاوت و بعضا انتقادی به برخی از وقایع پیش آمده در زمان جنگ تحمیلی و همچنین اهمیت دادن به شخصیت زن در سینمای عموما مردانه دفاع مقدس. اهمیت مورد آخر تا حدی است که میتوان نقش همسر شهید باکری را در خلق و پیشرفت درام، دقیقا همپای خود او دانست و شاید توسط این فیلم برای نخستین بار ادای دینی درخور به همسران رزمندگان زمان جنگ صورت گرفته باشد. حجازی فر و امینی به عنوان فیلمنامهنویسان اثر کوشیدهاند روند پیشرفت داستان بر محور طراحی و پردازش شخصیتها صورت گیرد و حوادث و ماجراهای فیلم بر مبنای کنش و ویژگیهای پرسوناژها شکل گرفته و بسط یابند. رویکردی هوشمندانه که برای اثری قهرمان محور بسیار مناسب به نظر میرسد. از طرف دیگر فیلمساز در خلق فضا و اتمسفر فیلم بسیار موفق عمل کرده و توانسته است با انتخابهایی درست در زمینه فیلمنامه و ایدههای اجرایی اش در کارگردانی و همچنین به کارگیری نگاه ویژه مختص به خود، روح لازم را در پیکره فیلم به وجود آورد. به عنوان مثال در سکانس افتتاحیه که مهدی باکری و همسرش برای نخستین بار با یکدیگر ملاقات میکنند، موقعیت قرارگیری دوربین و میزانسن طراحی شده به اندازهای هوشمندانه است که فیلمساز موفق میشود با حداقل کنش و دیالوگ و در موقعیتی کاملا مینیمال، جوهره سکانس را به مخاطب انتقال دهد. همچنین در تمامی سکانسها کارگردان به شیوه اجرایی که برگزیده تسلط داشته و به هیچ عنوان به خودنمایی متوسل نشده است. مثال بارز چنین رویکردی، صحنههای جنگی فیلم است که به سادگی می توان متوجه تفاوت فاحش آن با دیگر آثار سینمای دفاع مقدس شد. حجازیفر در چنین سکانسهایی مقهور ابزار و ادوات جنگی نشده و همچنان اولویت اصلی اش بیان روایت سینمایی و پیشبرد قصه است و تمامی صحنههای درگیری جنگی در پس زمینه قصه اصلی جریان دارد و بر آن قالب نمی شود. نتیجه اینکه، توقف و ایستایی در روایت مشاهده نمیشود و شاهد به حاشیه رانده شدن هسته اصلی درام در این سکانسها نیستیم. بدین ترتیب او موفق می شود استتیک و زیباییشناسی نوینی از این حیث ارائه دهد و فیلمسازان هوشمند این حوزه میتوانند از آن بسیار بیاموزند. اقدام ارزشمند دیگر او، تقسیمبندی زمان فیلم در قالب شش فصل جداگانه است. این رویکرد سبب شده است برخی از ابعاد شخصیتی پرسوناژ اصلی فیلم، بدون اینکه او در روایت حضور داشته باشد به مخاطب معرفی شود. نمونه آن چگونگی مواجهه رزمنده نوجوان با شهادت دوست دیرینهاش و مقایسه آن با رفتار مهدی باکری در بازگرداندن پیکر برادرش حمید است. فیلمساز همچنین در چینش و نامگذاری فصلهای مختلف فیلم نیز بسیار خلاق و موفق عمل کرده است و در اپیزودی که ماجرایش ذکر شد، عنوان «من مهدی باکری نیستم» را برای آن برگزیده است و از این طریق توانسته بر ویژگیهای ممتاز و یگانه شهید باکری تاکید کند. باید منتظر ماند تا زمان پخش نسخه بلندتر این محصول سیما فیلم در قالب مجموعهای تلویزیونی فرا رسد. بدون شک با توجه به زمان بیشتری که فیلمساز برای روایت قصهاش در قالب سریال در اختیار داشته است، میتوان شاهد جزئیات بیشتری از منش و خصوصیات اخلاقی و رفتاری مهدی و حمید باکری بود.
دیدگاه تان را بنویسید