یادداشتی بر نمایش «فرآیند»، به کارگردانی علی کرسیزر
تجاوز شبهدموکراتیک
فاطمه درخشان، دکترای جامعهشناسی فرهنگی
هربرت مارکوزه از مهمترین اندیشمندان مکتب فرانکفورت در اثر خود با نام «انسان تکساحتی» بیان میکند در جامعه مدرن که در آن شاهد رشد تکنولوژی و به دنبال آن رشد رفاه انسانها هستیم، به همان اندازه روح آزادی، عصیانگری و انتقاد از انسانها سلب شده و آنها را به انسانهای تکبعدی، مسخشده و تنها تبدیل کرده است. در ادامه مارکوزه ادعا میکند در چنین جامعهای هر آن کس که در فکر زندگی آزاد باشد، از نظر دستگاه حاکمه به عنوان دشمن جامعه سرمایهداری معرفی میشود؛ زیرا بیداری انسانها، مانع بهرهوری و منافع صاحبان قدرت خواهد شد. به همین دلیل پرسش همیشگی مارکوزه به عنوان یک اندیشمند جامعهشناس این بوده است که چگونه میتوان انسان را از قید این اسارت رهایی بخشید؟ در جهان ادبی نیز میتوان به خوبی اندیشههای مارکوزه را در آثار کسانی نظیر کافکا، نویسنده آلمانی و کوبو آبه، نویسنده ژاپنی دید. هر چند در نوشتههای هر دو ردپای وجود جهانی مدرن و دموکراتیک دیده میشود؛ اما انسانستیزی و مسخشدگی حتی در عمیقترین روابط انسانی مشاهده میشود که در تاروپود ساختارهای اجتماعی تنیده شده است.
نمایش «فرآیند» که ظاهراً اقتباسی از این تفکر در آثار کافکا و غالباً داستان تجاوز قانونی کوبو آبه است، به خوبی توانسته است نابودی فردیت و مورد تعرض قرار گرفتن حریم شخصی و درونی انسانی را بهطور نمادین به تصویر بکشد. در واقع «فرآیند» به ظاهر یک کمدیِ اقتباسیِ درام است که بیشتر میتوان آن را تراژیک قلمداد کرد.
شروع نمایش با ورود آقای «کا» نماد یک انسان مسخ شده در دنیای امروزی همراه با یک درِ متحرک است که میتواند نماد تعرض و خشونت، اما با چهرهای زیبا و قانونی در این روایت باشد؛ البته تعرضی که تا جایی میتواند خودخواسته باشد. نمایش گویای تعارض میان هویت فردی و جمعی آقای کا است. فردی که تلاش میکند مرز میان حریم شخصی و درونی خود را با دنیای بیرون و حیات جمعی حفظ کند؛ اما موفق نمیشود. آقای کا نماینده فردی است که در ابتدا برای اینکه فضای درون و شخصی خود را با دیگران به اشتراک نگذارد، مقاومت میکند و حتی این مسأله را از طریق قانونی پیگیری میکند؛ اما به تدریج که از هویت فردی خود خالی میشود، به پذیرش میرسد. موضوع از میان رفتن هویت و آزادی فردی در مقابل ساختار جامعه و منفعل بودن آدمی در دنیای مدرن بدون هیچ گونه خشونتی و حتی به شکل قانونی و مدنی، هم در داستان «محاکمه» کافکا و هم «تجاوز قانونی» کوبو آبه روایت و به نقد کشیده شده است. این روایت و اقتباس از کافکا و کوبو آبه در نمایش «فرآیند» از نقاط قوت این نمایش است.
«فرآیند» به خوبی توانسته است نابودی فردیت و مورد تعرض قرار گرفتن حریم شخصی و درونی انسانی را بهطور نمادین به تصویر بکشد. در واقع این نمایش به ظاهر یک کمدیِ اقتباسیِ درام است که بیشتر میتوان آن را تراژیک قلمداد کرد
قطعاً دکور مینیمال، کاربردی و خلاقانه، متناسب با روایتِ داستان و در خدمت متن بوده و کمک بزرگی به روند آن کرده است. جمع و باز و بسته شدن و متحرک بودن طراحی صحنه خود نماد تحمیل تغییرات به شخصیت اصلی داستان است. نورپردازی نیز در خدمت شخصیتپردازیها است؛ اما در نمایشی که شخصیتمحور است چنان کار فوقالعادهای نبوده است و به نظر میآید که روندی غیر از این، از نورپردازی صحنه انتظار نمیرفت. در کل آکسسوریها، میزانسن و موسیقی به یک اندازه در تأثیرگذاری فرم نمایش بر مخاطب تأثیرگذارند.سپهر طهرانچی به خوبی توانسته از عهده ایفای نقش آقای کا برآید، وضعیت جسمانی، حرکات بدن و چهره وی درماندگی و مورد تعرض قرار گرفتن این نقش را به خوبی نشان میدهد. وی انتخاب خوبی برای این نمایش بوده است. بهطور کلی میتوان گفت همه بازیگران در خدمت متن و صحنه بودند. با این حال اگر مخاطب، داستان «تجاوز قانونی» کوبو آبه را خوانده باشد، روایتهای کلی و حذف جزئیات برایش حوصله سر بر خواهد شد؛ چون به جزئیات آگاه است و از پیش نشانهها و نمادهای حذف شده را رمزگشایی کرده است. این بدین معناست که نمایش «فرآیند» چیزی فراتر از یک اقتباس است و آشکارا و مستقیماً به بسیاری از زوایای داستان تجاوز قانونی اشاره کرده است و این موضوع انتظار مخاطب حرفهای را بالا میبرد. با این حال در روند روایت به دلیل کلیگوییها نقاط مبهمی نیز وجود دارد؛ حتی برای کسانی که از داستان مطلع نیستند. البته به این نکته نیز باید توجه کرد که عواملِ تولید نمایش با محدودیتهای اجرایی، زمانی و مکانی روبهرو هستند و این میتواند بر نوع به تصویر کشیدن روایت تأثیرگذار باشد.
«فرآیند» نمایشی است که مخاطب را با خود همراه میکند و وی را همچنان در موقعیت تفکر و تحلیل قرار میدهد تا جایی که میتواند او را وادار کند که با شخصیت اصلی داستان همذاتپنداری کند که آیا من هم در دنیای حاضر مورد تجاوز قانونی یا خشونت شبهدموکراتیک انسانی قرار گرفتهام؛ اما در انتها با توجه به وجود یک درِ متحرک که به عنوان منشأ بدبختی آقای کا تصویر شده است، این پرسش پیش میآید و ذهن مخاطب را با خود درگیر میکند که مورد خشونت و تعرض قرار گرفتنِ ظاهراً دموکراتیک آقای کا، آیا یک اتفاق ساختاری، جبری و انفعالی است و یا اینکه خود آقای کا در شروع این تجاوز دخیل بوده است؟ آیا در دنیای مدرن این ما انسانها، خود، شرایط مورد تجاوز قرار گرفتن را فراهم میکنیم یا به طور کلی منفعل هستیم و این ساختار جامعه در اشکال مختلف اجتماعی، حقوقی در قالب نهادهای قانونی و سیاسی و فرهنگی در قالب رسانهها مورد تجاوز دموکراتیک و شبه انسانی قرار میگیریم؟ آیا همه افراد جامعه تحت انقیاد این نهادها قرار میگیرند یا اینکه اقلیتی میتوانند تحت لوای همین نهادهای قانونی بر اکثریت مسلط شوند؟ اقلیتی که با روشی نرم و غیرخشونتآمیز سعی بر انقیاد اکثریت میکنند: «اون چیزی رو که انکار میکنی باعث شکستت میشه؛ اما اون چیزی که قبول میکنی فقط! باعث میشه تغییر کنی...»
دیدگاه تان را بنویسید