نگاهی به کتاب «سوسن تسلیمی»
همان همیشگی
احسان زیورعالم
نوشتن تاریخ شفاهی در سالهای اخیر فراگیر شده است و ثبت و ضبط خاطرات و زندگی شخصیتهای مهم تاریخی و فرهنگی در میان ناشران محبوبیت خاصی پیدا کرده است. اشکال نوشتن و انتشار این آثار نیز متفاوت بوده و چندان نویسندگان از یک شیوه ثابت بهره نبردهاند. برای مثال در کتاب ناصر فکوهی با محوریت شخصیت جلال ستاری، نوشتار براساس خط سیر تاریخی و با رویکردی نسبتاً روانکاوانه است. فکوهی در هر پرسش تلاش میکند رگهها و ریشههای رویدادهای زندگی ستاری را کاوش کند. برخی نیز رویکردی روایتگرانه برگزیدهاند تا جایی که نقش مصاحبهگر از کتاب حذف میشود، همانند کتاب محسن آزرم با محوریت شخصیت بهمن فرمانآرا.
اما انتشار تو کتاب پیاپی از محمد عبدی با دو عضو سابق کارگاه نمایش، نگاهها را به خود معطوف کرد. اول آنکه در یک بازه زمانی کوتاه از یک نویسنده دو کتاب گفتگو تاکنون منتشر نشده بود. دوم آنکه شخصیتهای مورد گفتگو از ریشههای ثابتی آمده بودند: دانشگاه تهران و کارگاه نمایش. سوم و شاید مهمتر از همه آنکه به نظر میرسید عبدی قصد دارد در یک پروژه مفصل با هنرمندان تئاتری خارج از کشور به گفتگو بنشیند. حتی عنوان فرعی کتاب «در گفتوگویی بلند با محمد عبدی» این شبهه را بیش از پیش تشدید میکرد؛ اما به نظر میرسد دو کتاب تسلیمی و رضا قاسمی پایان این موضوعیت باشد. خبر انتشار کتاب شیرین نشاط، لحظه شکست این وضعیت است. اگرچه شیرین نشاط در فیلمهایش از حضور تئاتریها و بهخصوص اعضای کارگاه نمایش بهره برده است. در چند فیلم اخیر او، محمدباقر غفاری حضور پررنگی داشته است؛ اما آن میل پدید آمده را اقناع نمیکند.
با این حال بهتر است به کتاب سوسن تسلیمی بپردازیم. کتابی که برخلاف کتاب رضا قاسمی، کاملاً بر اساس روال تاریخی پیش رفته است. از کودکی تا روزهای نهایی ضبط گفتگو، سوسن تسلیمی در گفتگو چندان بالا و پایین نمیکند، در زمان و مکان سفر نمیکند و تنها هر از گاهی میان آنچه در گذشته رخ داده و آنچه مورد بحث است، پل میزند، آن هم محدود و مشخص. همانند داستان هنرنمایی مادرش و آن جایزهای که در کودکی در غیاب او میگیرد و تقابلش با رابطه خویش و دخترش. شاید بخش جذاب کتاب هم همین باشد. نگاهی به دوران رشد سوسن تسلیمی و چگونگی حرکت او به سوی موفقیت در وطن. جاییکه او از ریشههای هنری و فرهنگی خود میگوید، از اینکه چگونه آزادی نسبی درون خانوادگی به او کمک کرده تا به اهداف هنری خود دست یابد. کافی است شرایط خانوادگی رضا قاسمی را با سوسن تسلیمی قیاس کرد تا دریابیم سرنوشت دو هنرمند در یک وضعیت مشترک چگونه رقم میخورد.
زمانیکه سوسن تسلیمی از حضورش در کارگاه نمایش میگوید، شکل پرسشها و پاسخها به نحوی است که میتوان تصویری ساده از شیوه کار آربی اوانسیان به دست آورد. اگرچه در کتاب دوجلدی مجید لشگری نیز هم اوانسیان و هم دوستانش در کارگاه نمایش مفصل درباره او و کارهایش گفتهاند؛ اما بیان مختصر و مفید تسلیمی، مخاطب را از پیچیدگیهای کتاب لشگری آزاد میکند. از قضا ضعفهای کتاب هم زمانی عیان میشود که دغدغههای هنری سوسن تسلیمی و شیوه مواجههاش با پدیدهها عقب رانده میشود و به جایش همان پرسشهای همیشگی مطرح میشود. چرا از ایران رفتی و چگونه در سوئد موفق شدی. اگر مصاحبه مشهور سوسن تسلیمی با بیبیسی را دیده باشید درخواهید یافت تسلیمی بیشتر مطالب کتاب را در آن گفتگو نیز به زبان آورده است. مشکل مهمتر آن است که عبدی از همان مستند تلویزیونی فراتر نمیرود. عموماً او در برابر گفتگوشونده منفعل است. اطلاعاتی بیرونی به گفتگو اضافه نمیکند و حتی در برخی موارد تسلیمی اطلاعات او را تصحیح میکند البته صداقت محمد عبدی در این باره ستودنی است.
در گفتگوی تسلیمی آنقدر که از شیوه فکری و هنری اوانسیان میتوان برداشت کرد، درباره سوسن تسلیمی نمیشود به استنباطهای قاطعی دست یافت. کتاب در حد همان خط سیر فعالیت هنری تسلیمی باقی میماند. حتی چندان تاریخ را نمیکاود. زمانی که کتاب به دوران دردناک بیکاریهای تسلیمی میرسد، با یک سکوت عجیب همراه میشود. در مقام خواننده تمایل دارم اطلاعات نابتری از وضعیت سینما و تئاتر دهه شصت از منظر سوسن تسلیمی کسب کنم و کتاب این مهم را به مخاطب نمیدهد. برای مثال درباره آدمهایی چون محمود فرهنگ و فخرالدین انوار، با اینکه موقعیت دراماتیکی در بطن داستان حس میشود، عبدی با بیسلیقگی از آن میگذرد. حتی اگر تخصص محمد عبدی را سینما در نظر بگیریم، درباره فیلمها و شیوه کار و تولید هم سرسری میگذرد. میتوان فهمید برای عبدی یا شاید تسلیمی، بهرام بیضایی بسیار مهمتر از علی ژکان است. با اینکه در گفتگو تسلیمی درباره اهمیت نقش خود در «مادیان» میگوید؛ اما سرعت عبور از فیلم بسیار است. این مسأله درباره سربداران هم رخ میدهد. بدتر آنکه عبدی اطلاعات خوبی درباره نمایشهای تسلیمی در کارگاه نمایش و سپس در چهارسو ندارد. بدون دانستن درباره نمایشها و چگونگی اجرا شدنهایشان با اینکه میشد با مرور مجلات تماشا حداقل اطلاعاتی درباره آنها کسب کرد به سادگی از کنارشان میگذرد. برای همین شیوه کار آربی اوانسیان در کتاب برجسته میشود. چراکه برای عبدی بیش از آنکه اثر چه بوده است، نقش آربی اوانسیان و بهرام بیضایی در شکلگیری هنرمندی به نام سوسن تسلیمی برجسته میشود و این برای یک گفتگوی مفصل درباره زندگی یک هنرمند اندک است.
نوشتن تاریخ شفاهی در سالهای اخیر فراگیر شده است و ثبت و ضبط خاطرات و زندگی شخصیتهای مهم تاریخی و فرهنگی در میان ناشران محبوبیت خاصی پیدا کرده است. اشکال نوشتن و انتشار این آثار نیز متفاوت بوده و چندان نویسندگان از یک شیوه ثابت بهره نبردهاند
کتاب محمد عبدی برای یک پژوهشگر حوزه تئاتر و سینما اطلاعات تازهای دست و پا نمیکند. کتاب نمیتواند تکمیلی بر کتاب بیتا ملکوتی باشد. جالب آنکه ملکوتی نیز در پروسه نوشار خود، در کنار تسلیمی به سراغ رضا قاسمی نیز رفته است، هرچند آن گفتگو کوتاه و در مجله آزما منتشر شده است. با این حال کتاب محمد عبدی میتواند طرفداران سوسن تسلیمی را اقناع کند. نثر سادهای دارد و ذهن را چندان در خواندن مغشوش نمیکند. خروجی آن هم اطلاعات مناسبی است از یک شخصیت تأثیرگذار چه در ایران و چه در سوئد. حداقل مخاطب کتاب میداند چرا سوسن تسلیمی، سوسن تسلیمی شد و چرا ترک وطن میکند و چگونه در وطن دومش موفق میشود؛ اما نمیتوان از دل کتاب یک نگاه نقادانه مناسب استنتاج کرد که احتمالاً هدف نویسنده نبوده است.
دیدگاه تان را بنویسید