نگاهی به «فضای تالار» پنجاه و چند سال بعد از «تالار قندریز»
هبوط در یک لحظه تاریخی
علیرضا بخشی استوار
زمستان سال 97 و در جریان هفته هنر «تیر»، چندین رخداد و ایونت تجسمی توسط هنرمندان و مدیران این رویداد طراحی شده بود که در جایجای شهر تهران قرار داشت و مخاطب برای تماشا و حضور در این رخدادها باید در مسیرهای متفاوتی به فضاهایی ورود پیدا میکرد که شکلی غیرمعمول برای تماشای آثار هنری و موضوعات وابسته به هنر داشت. مثل چیدن پوسترهای انقلاب در میان پاساژ صفوی، قرار دادن اثر یک هنرمند در ویترین یک مغازه در یک پاساژ و البته جمعشدن در میان ویرانهای که میگفتند دومین فضایی است که هنرمندان مدرنیست ایرانی با نام «تالار قندریز(ایران)» در آن گردهم میآمدند و به کار تئوری و عملی در حوزه هنر تجسمی مشغول بودند؛ هنرمندانی مثل رویین پاکباز، محمدرضا جودت، مرتضی ممیز، منصور قندریز، پروانه اعتمادی، گارنیک درهاکوپیان و ... در شکلگیری این فضا نقش فراوانی داشتند. از دل همان هفته هنر «تیر»، محمد رضایی کلانتری که ایونت حضور در فضای ویرانه تالار را ترتیب داده بود، با تلاش و پیگیریهایی به احیای فضای تالار همت کرد و حالا در روزهای پایانی سال 99 یعنی بعد از دو سال از آن رخداد «فضای تالار» با نگاهی نو در عرضه اجتماعی هنر پا به حیات گذاشته است.
حضور در «فضای تالار» در همان لحظه نخست و مواجهه نخستین، ما را به لحظهای مهم در تاریخ تجسمی ایران وصل میکند. جایی که هنرمندانی با دغدغههایی هنری و اجتماعی در پی تغییر پارادایم روشنفکر سیاسی به روشنفکر فرهنگی در دهه چهل بودند. روشنفکر متعهدی که رسالتش را جبران عقبماندگی تاریخی ایرانیان میدانستند. فضایی که جدای از عرضه هنر برای خود هدفی آموزشی قائل بود و خود را مکلف به نوشتن اظهاریه برای مخاطب ناآشنا با هنر میدانست و همه این مسائل که تازه گوشه کوچکی از خواست پدیدآورندگان «تالار قندریز» بود آنها را بدل به یکی از مهمترین جریانهای فرهنگی و هنری در تاریخ هنر معاصر ایران کرد.
حضور در «فضای تالار» در همان لحظه نخست و مواجهه نخستین، ما را به لحظهای مهم در تاریخ تجسمی ایران وصل میکند. جایی که هنرمندانی با دغدغههایی هنری و اجتماعی در پی تغییر پارادایم روشنفکر سیاسی به روشنفکر فرهنگی در دهه چهل بودند
حضور در «فضای تالار» و ابعاد کوچکی که دارد میتواند تلاش و دغدغهمندی آن افراد و همتی که صرف پرورش و توسعه هنر میکردند را به ما یادآوری کند. جایی که از خود میپرسم تجمع کانون نویسندگان ایران و برگزاری آن جلسات در این مکان کوچک چگونه ممکن است؟ در واقع احیای «فضای تالار» و حضور در آن حفظ یک حافظه تاریخی و موقعیت کلیدی در مسیر تکامل تاریخ هنر ایران است که اگر نباشد انگار حلقه مهمی از بافت تاریخ هنر ایران گمشده است. رضایی کلانتری و دیگر افرادی که در احیای این بنا دخیل بودند در تلاش نیستند که حرکتهای پیشین در تالار قندریز را احیا کنند و ادامه دهند. چرا که به لحاظ زمان و حرکت تاریخی، زمانه ما و جنس مواجهه با هنر و دسترسی به اطلاعات تغییر کرده است و عملاً حرکت بر همان پاشنه ممکن نیست. آنچه ممکن است دیدن شرایط جدید با گوشه چشمی به اهداف و انگیزهها و تجربههایی است که در «تالار قندریز» رخ داده است.
این نگرش در انتخاب نام «فضای تالار» هم پیداست. در واقع «فضای تالار» سعی میکند نسبت و وضعیت خود را با «تالار قندریز» مشخص کند و در پی از آن خودسازی آن فضا در دل جریان جدید نیست و ادعا نمیکند که در پی آن انگیزهها و اهداف حرکت میکند بلکه در تلاش است که فضای تالار را به عنوان مکانی برای تجسم یک لحظه مهم تاریخی حفظ کند و در کنار و از پس آن بتواند مسیر جدید و مورد نظر خود را پی بگیرد. نکته بسیار مهم آن است که باید منتظر ماند و دید این فضا برای آینده خود چه اهداف و مسیری را در نظر گرفته است. چرا که حرکت صحیح و درست مدیران این فضا میتواند این موقعیت جدید را به گذشتهای وصل کند که از نظر موقعیت زمانی نقش مهمی در تاریخ هنر تجسمی ایران ایفا کرده است.
اگرچه جریانسازیهای فرهنگی و هنری در شرایط کنونی شاید امری غیرممکن به نظر بیاید اما هر فضایی در همین زمانه با عملکردی درست میتواند به شاخصی برای آیندگان تبدیل شود. چنانکه شاید برپاکنندگان تالار ایران (قندریز) هم گمان نمیکردند به شاخصی برای آیندگان تبدیل شوند. «فضای تالار» و برپاییاش بیشک میتواند نوید اتفاقهای خوبی باشد که سعی دارند با وصل شدن به داراییهای گذشته موثر واقع شوند.
دیدگاه تان را بنویسید