به مناسبت دوازدهمین سالگرد درگذشت منوچهر احترامی، نویسنده ،شاعر و طنزنویس
طنزنویسی که احترامش پابرجاست
نگار فیضآبادی
شعر معروف «حسنی نگو یه دستهگل» جزو شعرهایی است که هر کودکی آن را به یاد میآورد. همنسلهای ما (و شاید بچههای امروز) در سفری خیالی به ده شلمرود میرفتند و با شخصیت حسنی (در مجموعه اشعار کودکانۀ حسنی) همراه میشدند. شعری که خالقش زندهیاد منوچهر احترامی، با آن عینک تهاستکانی و سبیلهای سفید و پرپشتی است که ما را یاد پدربزرگهای مهربان میاندازد. همانهایی که اگر پیششان بروی هرگز دستخالی برنمیگردی. مشت احترامی هم همواره پر از طنز رندانه و اشعار کودکانه بود. به قول کیومرث صابری فومنی، کلمه در دستان احترامی، مثل جواهری میماند که میدانست کجا از آن استفاده کند. منوچهر احترامی در 16 تیر 1320 به دنیا آمد و در 23 بهمن 1387، رخت زندگی را از تن آورد و برای همیشه راهی سفر آخرت شد. وی طنزنویسی را بهطورجدی از سال ۱۳۳۷ با مجله «توفیق» آغاز کرد و با مطبوعات دیگر و نیز رادیو و تلویزیون هم همکاری داشت. امضاهای مستعاری همچون «م. پسرخاله» و «الف ـ اینکاره» از امضاهای اوست.
احترامی از نگاه دیگران
زندگی او اما فراتر از تاریخ زادروز و وفات اوست. زیرا فاصله بین تولد تا مرگش را طوری پر کرد که دوستان و نزدیکانش از او به نیکی یاد میکنند. بهتر است برای بهتر شناختنش، او را از زبان همکاران و دوستانش بشناسیم که احترامی را مردی بیتکلف، ساده و متواضع میدانند و در دربارهاش در مطبوعات بسیار نوشتهاند. زندهیاد زرویی نصرآباد، شاعر و طنزنویس، درباره شخصیت این مرحوم و ارزش پیشکسوتان گفته بود پیشکسوتانی مثل احترامی با آزمونوخطایی که در روزگار خود انجام دادهاند، ما را از تکرار آن خطاها بینیاز میکنند. آنها با حکم داوری خود، تشخیص درست از نادرست و سره را از ناسره برای ما امکانپذیر میکنند.
به گفته محمدرفیع ضیایی، طراح و کاریکاتوریست، شعرهای احترامی مثل ریتم حرکات بازی بود و میشد با آن بازی کرد. یادم هست وقتی توی کوچه کسی را میدیدم که میشلید یا لنگلنگان راه میرفت این شعر را توی ذهنم میخواندم: «ما نمیخواهیم جنگ ببینیم/ کور و شل و لنگ ببینیم/ امضا کنید که جنگ نشه/ دنیا به ماها تنگ نشه/ ما نمیخوایم یتیم بشیم/ گریه کنیم، آه بکشیم/ ما میخوایم عروس بشیم/ ما میخوایم داماد بشیم و... ». احترامی میگفت بعدها این ریتم و تأثیر این اشعار ساده در من ماند و من کودکی خودم را برای دیگران تکرار کردم. او خودش هم کودک بسیار فهمیدهای بود و عقیده داشت که آدم نباید هیچوقت آن بخش کودکانه را در خود بکشد!
از کودکان و برای کودکان نوشتن
این خالق اشعار کودکانه، با اینکه هرگز ازدواج نکرد و بچهای نداشت اما برای بچهها میسرود و بخشی از ادبیات کودکان را غنی کرد. شعرهای آهنگداری که بهآسانی در ذهن حک میشدند و زمزمهشان مایه یادگیری و آموزش غیرمستقیم بود. اگر امروز «سلام گلای تو خونه، محصلای نمونه، همیشه یادتون باشه اول اینستا بعد کتاب و...» ورد زبان برخی از کودکان و نوجوانها است باید از خودمان بپرسیم آیا توانستهایم محتوایی درخور برای بچهها تولید کنیم که هم ریتمیک باشند و هم آموزنده؟ از کودکان و برای کودکان نوشتن کاری است بسیار دشوار که از هرکسی برنمیآید. احترامی اما استاد این کار بود. نویسنده «پیر ما گفت...»، امروز محبوب است زیرا هرگز بدنامی را به گمنامی ترجیح نداد و گذر زمان راز ماندگاری او را برای ما افشا میکند.
ستون استوار و قابلاتکای طنز
شاید خیلیها طنز را با استندآپ کمدیهای تلویزیون و شبکههای اجتماعی بشناسند. اهل مطالعه اما خوب میدانند طنز فخیم را مدیون کسانی هستیم که سالهای پیش، فارغ از لایک و فالوور، طنزشان را بهدوراز لودگی و تمسخر مینوشتند و با آثار خندهآور و تفکر برانگیز کمک میکردند تا طنز جدی گرفته شود. اگر صفحات مجازی به کلیکی و لمسی بند باشند تا در یکلحظه محو شوند، ستونهای محکمی مثل استاد احترامی، بهقدری قابلاتکا هستند که جوانترها میتوانند با خواندن آثار ایشان یاد بگیرند و طنز را عمیقتر درک کنند. درست است که با رفتنشان احساس خسران میکنیم، اما میدانیم که قامت بلند و استوار آنها در ادبیات طنز نمیگذارد که طنز مکتوب زمین بخورد. طنز تاریخمصرف دار، مد این روزها است. نوشتههایی مخصوص جریدهها و ویدئوهای چنددقیقهای برای وایرال (پربازدید) شدن در اینستاگرام و... نوشتههای استاد احترامی اما تاریخمصرف ندارند. از همان زمان تا امروز میشود خواندشان، خندید، تفکر کرد و آموخت.
چرا مشاهیر را کم میشناسیم؟
اگر این سؤال مدام در ذهن شما هم چرخ میخورد که چرا چهرههایی مثل استاد احترامی را کمتر از چهرههای امروزی میشناسیم، باید بگویم که علت این گمنامی و شهرت کمتر را باید بهعهده رسانهها و بعد مخاطبان گذاشت. رسانههایی که در معرفی بزرگان کم میگذارند و بعد ما مخاطبهایی که حافظهمان را از حاشیه زندگی سلبریتیها پر میکنیم و مجال و جایی برای مشاهیرمان نمیگذاریم. آنها جلوی چشم نیستند و باید دنبالشان گشت! احترامی در مجلاتی مثل توفیق، کشکیات، کاریکاتور، گلآقا و... به شایستگی و خوشسلیقگی هرچهتمامتر کلمهها را روی کاغذ آورد. از آثار او میتوان به مثل «کنه چسبیدن»، «گردنکلفتی»، «کی بود رفت زیر میز؟»، «مهمانهای ناخوانده»، «طنزآوران امروز ایران» و... اشاره کرد. از منوچهر احترامی باید با احترام یاد کرد، کسی که شعارش این بود: «پاینده باد صلح و صفا، گور بابای جنگ طلبا!».
دیدگاه تان را بنویسید