روایتی از آخرین روزهای هشتمین دوسالانه ملی مجسمهسازی
زیستن در میان مجسمهها
شهلا مهاجری
در این روزهای پر پیچ و خم کرونایی، پهنه رودکی و تالار وحدت دربرگیرنده آثار مختلفی از هنرمندان پیشکسوت و جوان مجسمهساز کشورمان شده است. هشتمین دوسالانه ملی مجسمهسازی تهران اگرچه به هفتههای آخرش رسیده ولی فارغ از کمیت و کیفیت در دوران رکود فضای هنری باعث دلگرمی هنرمندان و هنردوستان شده است. حالا در این ایام که تعداد بازدیدکنندگان کمتر از قبل شده با فراغ بال بیشتری میشود جزئیات آثار را تماشا کرد. در این رویداد ۹۰ اثر با ابعاد و اندازههای متنوع در بخشهای مختلف تالار از جمله محوطه فضای باز و گوشه گوشه سالن و حتی در راهروهای طبقات تالار به نمایش گذاشته شدهاند. جالب اینکه از همان لحظات اول ورود به فضای نمایشگاه، با اشیای عادی مواجه میشویم. انگار زندگی فردی و اجتماعی ما که توسط این عناصر احاطه شده قرار است اینبار به شیوهای جدید و متمرکز بر آنها نشان داده شود. مثلا خیلی از مردم خانههایشان را با ظروف و مجسمههای سفالی تزیین میکنند و یا در سطح شهر، از جمله میدانها و پارکها و آپارتمانها میتوانیم تندیسها و اشکال فلزی و سنگی در فرمهای واضح یا انتزاعی مشاهده کنیم. ولی ممکن است از کنار تمامی اینها گاهی بی تفاوت رد شویم.
از این جهت در این رویداد با اینکه بسیاری از آثار به لحاظ بصری در نظر مخاطب آشنا هستند اما مخاطب با رویکرد متفاوتی در این دیدار روبرو میشود. به عنوان مثال در قابلمه، میخ و بیل، سطل و چوب، صندلی، زنجیر ماشین، بشکه نفت، سفالهایی با اشکال نامتعارف، برگههای نتنویسی و سایر اشیایی که در نمایشگاه حاضر است در زندگی روزمره روستاییان، شهرنشینان و حتی عشایر به چشم میخورد اما با این تفاوت که هر کدام از آنها در بطن خود حس یا ایدههای متنوعی را بیان میکنند؛ حس زندگی، مرگ، روزمرگی، سازندگی ، ویرانی، اضطراب و غیره. به عنوان نمونه در قسمتی از سالن، سینک آشپزخانهای قرار گرفته که از برخورد آب بر سطح در فلزی که داخل آن است صدایی ممتد به گوش میرساند. این صدا هر روز برای افراد خانواده بارها تکرار میشود و شاید پدیدهای غیرجذاب به نظر بیاید، اما در این نمایشگاه، این تکرار بهگونهای دیگر است. تلنگری ست که یادآور پویایی و تداوم زندگی میتواند باشد. حتی شنیدن این صدا هم لذتبخش است. نوعی موسیقی اصیل و طبیعی که فقط از برخورد آب به یک شی فلزی تولید میشود.
به نظر میرسد فارغ از تعاریف مختلف از هنر مجسمهسازی، تماشای آثار هشتمین دوسالانه مجسمهسازی تاثیر عمیقی بر مخاطب دارد که مهترین آنها از نگاه من، ایجاد رابطه معنادار بین هنرمند و خلق او با تماشگر آن است
همچنین تعدادی دیگر از آثار با دستکاری در ظاهر همان اشیای آشنا در قالب محتوا به نمایش درآمدهاند. مانند چیدمان تعداد زیادی دستکش کارگران نفت که مخاطب را به دانستن سرنوشت صاحبانش کنجکاو میکند. آنجا که هجوم غیبت کارگران کاملا احساس شده و حس نیستی و مرگ، تلاش و مشقت و ... به بیننده این چیدمان منتقل میشود. در بخشی دیگر حضور دو بشکه نفت با ظاهری قابل تامل ، یکی از آنها همراه با زین اسب و دیگری با زیب نیمه باز که در بدنه بشکه به چشم میخورد. نمایش یکی از سرمایههای ملی در قالب بشکهای که القای نفت یا مشتقات آن است بدین شکل و شمایل حاکی از نگاه متفکرانه و حتی منتقدانه خالق آن است و به مخاطب این امکان را میدهد که خوانشهای گوناگون از این مجموعه داشته باشد. چیدمان ابزار کشاورزی و مکانیکی از نوع برقی و دستی آنها، به خط شدن ظروف سفالی با نقوش هدفمند، اتصال قطعات چوبی مستطیلی که در نگاه اول یادآور فرش قرمز برنامههای هنری یا فرش دربارهای سلطنتی است میتواند بیننده را به تفکر وادارد و خود را در روند تولید آنها دخیل بداند. در گوشه ای دیگر از نمایشگاه، حضور تابلوهای ویترای با نقوش شاهنامهای و روایت گونه، الیافهای تنیده بههم و معلق، فلزاتی با اشکال زمخت، بال هواپیما، برگهای خشک شده داخل قابهای شیشهای ، حضور تنه درخت و ... در هم آمیختن انسان با طبیعت و صنعت را نشان میدهد. انسانی که خود خالق ابزارها و تجهیزات رفاهی است از طرفی مخلوق طبیعت و جزئی از جهان هستی به شمار میآید. به نظر میرسد فارغ از تعاریف مختلف از هنر مجسمهسازی، تماشای آثار هشتمین دوسالانه مجسمهسازی، تاثیر عمیقی بر مخاطب دارد که مهترین آنها از نگاه من، ایجاد رابطه معنادار بین هنرمند و خلق او با تماشگر آن است. بیننده خود را جدا از آثار احساس نمیکند و زیستش را در پیوند با عناصر موجود در هر اثر مییابد. بهتر است بگویم در بیشتر آثار، موازنه دو طرفهای بین مخاطب و اثر اتفاق میافتد. اگر هنوز به تماشای این دوسالانه نرفتهاید پیشنهاد میکنم حالا که تا ۲۱بهمن ماه فرصت است بازدیدش از دست ندهید.
دیدگاه تان را بنویسید