«سعید معیدفر» در گفتوگو با «توسعه ایرانی» درباره تاثیر اقتصاد بر فرهنگ جامعه؛
افزایش فشار معیشتی، افراد را بیرحمتر و روابط اجتماعی را مختل میکند

یک جامعهشناس گفت: اگرچه به هر حال وضعیت اقتصادی ممکن است از پارامترهای مداخلات غلط و ناکارآمدیهای دولتها باشد؛ اما طبعا از حوزه فرهنگ و روابط اجتماعی هم تاثیر میگیرد. در وضعیتی که یک جامعه ضعیف و به افراد تبدیل میشود و در آنجا منافع فردی اهمیت پیدا میکند تا منافع جمعی و اجتماعی؛ روند تخریب اقتصاد هم رقم میخورد. بنای اقتصاد یک بنای اجتماعی است و اقتصاد صرفا به یک نوع داد و ستد معمولی خلاصه نمیشود.
سعید معیدفر در گفتوگو با «توسعه ایرانی»:وقتی فشار معیشتی - اقتصادی افزایش پیدا میکند، کمکم هنجارهای اجتماعی اعتبار خود را از دست میدهند، اعتماد اجتماعی بیش از گذشته از بین میرود و بحران اخلاقی جامعه را فرامیگیرد؛ بهعبارتی بین این دو مقوله یک رابطه دو طرفه است
به گزارش گروه شهرنوشت «توسعه ایرانی»؛ برخی از کارشناسان معتقدند که اقتصاد زیربنای فرهنگ است، در حالی که برخی دیگر بر این باورند که فرهنگ میتواند به عنوان زیربنای اقتصاد عمل کند. بر اساس نظریه مازلو، نیازهای اولیه انسانی در راس قرار دارند. در واقع، نیازهای فیزیولوژیکی مانند غذا و آب باید تأمین شوند تا انسان بتواند به نیازهای بالاتر مانند نیازهای فرهنگی و اجتماعی بپردازد. این موضوع نشاندهنده اهمیت تأمین نیازهای اولیه برای ایجاد بستری مناسب برای رشد فرهنگی است.
اگرچه ممکن است نیازهای اقتصادی در ابتدا اولویت داشته باشند، اما بدون فرهنگ و هویت مشترک، توسعه پایدار و واقعی امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین حفظ و تقویت فرهنگ در کنار توجه به نیازهای اقتصادی میتواند به ایجاد جامعهای متعادلتر و پایدارتر منجر شود.
در واقع فرهنگ و اقتصاد نه تنها بهصورت جداگانه، بلکه بهعنوان دو عنصر متعامل باید مورد توجه قرار گیرند. تأمین نیازهای اولیه انسانی بهعنوان پایهای برای رشد فرهنگی و اجتماعی ضروری است و بدون آن توسعه پایدار و واقعی امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین حفظ و تقویت فرهنگ در کنار توجه به نیازهای اقتصادی میتواند به ایجاد جامعهای متعادلتر و پایدارتر منجر شود.
رابطه فرهنگ و اقتصاد
یک رابطه دو طرفه است
سعید معیدفر جامعهشناس در گفت و گو با «توسعه ایرانی» تصریح کرد: رابطه بین فرهنگ و اقتصاد یک رابطه دو طرفه است. بعضا با توجه به اهمیتی که فرهنگ و روابط اجتماعی در جامعه بشری دارد بسیاری از امور دیگر به نحوی تحت تاثیر و تبعیت از آن قرار میگیرند. به یک عبارت گاهی اگر وضعیت اقتصادی جامعه خراب است، ریشههای آن را بعضاً باید در حوزههای دیگری مثل فرهنگ و یا روابط اجتماعی جستجو کرد.
این روزها شاهد هستیم که در جامعه احساس نگرانی و ناامیدی نسبت به آینده کشور یا تهدیدهایی که ممکن است از بیرون آن را دربربگیرد؛ چگونه بر پارامترهای اقتصادی تأثیر گذاشته و باعث شده که به طور فزاینده نرخ دلار و طلا بالا برود و برعکس هر روز زندگی مردم سقوط کند و تورم افزایش یابد و الی آخر
بنای اقتصاد یک بنای اجتماعی است
وی ادامه داد: اگرچه به هر حال وضعیت اقتصادی ممکن است از پارامترهای مداخلات غلط و ناکارآمدیهای دولتها باشد؛ اما طبعا از حوزه فرهنگ و روابط اجتماعی هم تاثیر میگیرد. در وضعیتی که یک جامعه ضعیف و به افراد تبدیل میشود و در آنجا منافع فردی اهمیت پیدا میکند تا منافع جمعی و اجتماعی؛ روند تخریب اقتصاد هم رقم میخورد. بنای اقتصاد یک بنای اجتماعی است و اقتصاد صرفا به یک نوع داد و ستد معمولی خلاصه نمیشود.
این جامعهشناس گفت: وقتی که در یک جامعه اعتماد اجتماعی و سرمایه اجتماعی سقوط کند؛ در آن جامعه ارزش پول هم از بین میرود چون به قول معروف اعتبار پول به بقای جامعه است و اگر در کشوری هم ثبات سیاسی- اجتماعی نباشد و هم اعتماد سقوط کرده باشد در آنجا این پول هم بیارزش میشود و اعتبار خود را از دست میدهد.
معیدفر تصریح کرد: این روزها شاهد هستیم که در جامعه احساس نگرانی و ناامیدی نسبت به آینده کشور یا تهدیدهایی که ممکن است از بیرون آن را دربربگیرد؛ چگونه بر پارامترهای اقتصادی تأثیر گذاشته و باعث شده که به طور فزاینده نرخ دلار و طلا بالا برود و برعکس هر روز زندگی مردم سقوط کند و تورم افزایش یابد و الی آخر. بنابراین در مرحله اول ضمن اینکه ناکارآمدی نظامهای سیاسی و یا عدم برنامهریزی و سیاستهای نادرست اقتصادی در فروغلتیدن یک کشور به فلاکت اقتصادی بسیار مهم هستند؛ اما پارامتری که از همه اینها مهمتر است، اعتماد اجتماعی و سرمایههای اجتماعی و آن حس مثبتی است که در یک جامعه میان افراد وجود دارد. از سوی دیگر امید به آینده و به عبارتی فقدان نگرانی نسبت به آینده است که میتواند در کنار سیاستگذاریها و برنامه درست اقتصادی و دولتی موجب تحکیم اقتصادی جامعه هم بشود.
از جامعه بحرانزده سرمایه اقتصادی هم فرار میکند
وی ادامه داد: به هر حال همانطور که میدانید وقتی که در یک جامعه بحران اجتماعی - فرهنگی وجود داشته باشد هیچ عاقلی برای سرمایهگذاری و هزینه منابع مالی خود اقدام نمیکند تا اینکه کار و اقتصاد رونق بگیرد. در کنار فرار سرمایههای فکری، سرمایه اقتصادی هم از کشور فرار میکند و بنابراین کشور درگیر فلاکت مضاعف و چند باره میشود.
یک جامعهشناس: در جامعهای که اقتصاد دچار زوال است و رو به فروپاشی میرود، افراد بیرحمتر میشوند و روابط اجتماعی بیش از گذشته اختلال مییابد و ارزشهای اخلاقی سقوط میکند، وقتی که منابع کمتر شود هم حمایتی که آدمها از همدیگر میکنند و یک ارزش است، از بین میرود
این جامعهشناس درباره تاثیر مشکلات اقتصادی بر فرهنگ، گفت: آغاز تغییر و تحولات از خود فرهنگ و روابط اجتماعی است. اختلالات و بحرانهای فرهنگی، اجتماعی اول وضعیت اقتصادی کشور را خراب میکند و در مرتبه بعد هرچه که شرایط اقتصادی خراب میشود و مشکلات اقتصادی، تورم و بیکاری افزایش مییابد و معیشت مردم با مضیقه روبرو میشود؛ دوباره بر فرهنگ و اجتماع اثرگذار است. یعنی در جامعهای که اقتصاد دچار زوال است و رو به فروپاشی میرود، افراد بیرحمتر میشوند و روابط اجتماعی بیش از گذشته اختلال مییابد و ارزشهای اخلاقی سقوط میکند، وقتی که منابع کمتر شود هم حمایتی که آدمها از همدیگر میکنند و یک ارزش است، از بین میرود.
معیدفر تصریح کرد: در چنین وضعیتی رقابت برای تصاحب منابع کمیاب در یک اقتصاد رو به فروپاشی آنقدر شدت پیدا میکند که افراد گاهی اوقات ممکن است برای یک مبلغ ناچیز، یک ارزش بسیار بزرگ را زیر پا بگذارند. این موضوع بارها در دزدیها و سرقتهایی که اتفاق میافتد دیده شده و در قتل دانشجوی دانشگاه تهران، نماد شد که یک فرد به خاطر یک لپ تاپ یا یک گوشی تلفن فرد دیگر را کشت.
هنجارهای اجتماعی با افزایش فشار اقتصادی از دست میرود
وی ادامه داد: نمونه دیگر خیانتهایی است که حتی در بین اعضای خانواده به وجود میآید. امروز پروندههای قضایی که ناشی از دعواهای مالی میان خانوادهها است بسیار زیاد شده. مورد دیگر میتوان به نمونهای اشاره کرد که در یک بلوک ساختمانی با وجود مشکلات معیشتی سخت به هر حال یک تعادل نسبی و یک نوع آرامش نسبی وجود داشت اما به محض اینکه با گران شدن قیمت برق و خدمات دیگر مانند آب، گاز و موارد دیگر هزینههای آن بلوک افزایش پیدا کرد، مشاهده میکنیم که تمام روابط اجتماعی به هم ریخت و وقتی روابط اجتماعی به هم ریخت فحاشیها، استفاده از کلمات زشت و رکیک و بیحرمتیها شدت پیدا کرد.
این جامعهشناس تصریح کرد: در حالی که قبلا این حجم از فحاشی و در واقع بدگویی و همدیگر را دزد خواندن، وجود نداشت اما با افزایش هزینههای آن بلوک و افرادی که قاعدتا از پس این هزینهها بر نمیآمدند، آرام آرام همدیگر را دزد خطاب و بد اخلاقی کردند، ممکن است نمونههای دیگر آن نیز در حِرَف و مشاغل در بازار در روابط کسب و کار، در خانوادهها و موارد دیگر هم اتفاق بیافتد.
وقتی که در یک جامعه بحران اجتماعی - فرهنگی وجود داشته باشد هیچ عاقلی برای سرمایهگذاری و هزینه منابع مالی خود اقدام نمیکند تا اینکه کار و اقتصاد رونق بگیرد. در کنار فرار سرمایههای فکری، سرمایه اقتصادی هم از کشور فرار میکند و بنابراین کشور درگیر فلاکت مضاعف و چندباره میشود
وی ادامه داد: به هر حال وقتی فشار معیشتی - اقتصادی افزایش پیدا میکند، کمکم هنجارهای اجتماعی اعتبار خود را از دست میدهند، اعتماد اجتماعی بیش از گذشته از بین میرود و بحران اخلاقی جامعه را فرامیگیرد؛ بهعبارتی بین این دو مقوله یک رابطه دو طرفه است. که به اعتقاد من آغازش در همان حوزه ارزشهای اخلاقی و آن روابط اجتماعی و آن فروپاشی است که در حوزه اجتماع روی میدهد و بعد به تدریج آثار خود را بر اقتصاد میگذارد و نهایتا باز از آنجا تاثیر میگیرد و وضعیت وخیمتر میشود.
دیدگاه تان را بنویسید