در بیمارستانهای دانشگاهی-آموزشی چه میگذرد؟
هم بیماران ناراضیاند و هم انترنها!
معاینات دستهجمعی باعث استرس و معذبشدن بیمار میشود در این موارد شان بیمار رعایت نمیشود. مردم بیمارستانهای آموزش پزشکی را به نام بیمارستانهای دولتی میشناسند و مقررات حاکم بر بیمارستانهای آموزش پزشکی را نمیدانند. در معاینه استاد در حضور دانشجویان، گاهی آنقدر مسائل را در حضور بیمار باز میکنند و تمام احتمالات ممکن در خصوص علائم بیماری مطرح میشود؛ از خوشبینانهترین تا بدترین نوع بیماریها در مورد علائم. این مسئله و حضور دانشجویان در اطراف بیمار، استرس و اضطراب او را در مورد بیماریاش بیشتر میکند و این برای بیمار مخاطرهآمیز است.
آذر فخری
نازنین مدتی در ناحیه چپ شکمش احساس درد میکرد. بعد از غذاخوردن هم مشکلاتی داشت. وقتی به دکتر مراجعه کرد و آزمایش و عکسبرداری و آندوسکوپی و هر چه که به فکرتان برسد انجام داد، مشخص شد در کیسه صفرایش چند تا به قول خودمان سنگ تولید شده و ناچار باید عمل بشود. خود این خبر برای نازنین چندان خبر بدی نبود، او معمولا با بیماریهایش خیلی معقول کنار میآید و با مراجعه به چند پزشک و گرفتن مشورتهای مختلف، بالاخره سعی میکند بهترین تصمیم ممکن را بگیرد. اما اینبار داستان فرق میکرد. نازنین وقتی شنید که باید عمل شود، آنهم در یک بیمارستان آموزشی که دکترش او را به آنجا معرفی کرده بود، خیلی رک و صریح به دکترش گفت اجازه نمیدهد از او بهعنوان موش آزمایشگاهی برای دانشجویانش استفاده کند. و هرگز پایش را به یک بیمارستان آموزشی-دانشگاهی نمیگذارد. دکتر خیلی سعی کرد مجابش کند که این بیمارستان برای چنین عملی امکانات مناسبی دارد؛ اما نازنین قبول نکرد و ترجیح داد با هزینه گزافی در یک بیمارستان خصوصی عمل شود. اما چرا؟
افرادی مثل نازنین کم نیستند؛ بیمارانی که ترجیح میدهند هرگز به یک بیمارستان دانشگاهی-آموزشی قدم نگذارند حتی اگر ناچار باشند هزینههای غیرمعقول پرداخت کنند.
نازنین اینطور توضیح میدهد:«همه ماجرا برمیگردد به چند سال پیش، زمانیکه مادرم هم بهخاطر سنگ کیسه صفرا مجبورشد جراحی شود و از قضا گذارش به یک بیمارستان آموزشی افتاد. هرگز عذابی را که مادرم در آن چند روز تحمل کرد فراموش نمیکنم. هر بارکه پزشکش برای معاینه و ویزیت میآمد، دنبالش یک دسته دانشجوهم راه میافتادند و دکتر مادرم را جلوی چشم آنها معاینه میکرد و سوالهایی از او میپرسید. در حالیکه مادرم دوست نداشت بدنش جلوی آنهمه چشم دیده و زیر و رو شود و دلش هم نمیخواست به بعضی سوالهای خصوصی در مورد بدنش در حضور آنهمه جوان، جواب بدهد. اینها همه بماند. بعد از عمل که دکتر سنگها را در ظرفی ریخته بود تا ما آن را به پاتولوژی ببریم، تا من برسم یکی از دانشجوها آن را از روی میز برداشت و ناپدید شد؛ درست انگار که گنجی پیدا کرده باشد!»
این تنها نازنین نیست که دل پری از بیمارستانهای آموزشی دارد. مشکل وقتی حادتر میشود که بهعنوان زن، با یک بیماری زنان، وارد بیمارستان آموزشی میشوی و انتظار داری حریم خصوصی خودت و بدنت در این مورد بهخصوص حفظ شود. اما نمیشود. بازهم وقت معاینه خصوصیترین بخش بدنت، دکتر با گروهی از دانشجویان دختر و پسر پیدایش میشود و وقتی اعتراض میکنی، میگویند این جا بیمارستان آموزشی است و این مسائل کاملا طبیعی است؛ پس این دانشجوها کجا درسشان را یاد بگیرند و تمرین کنند؟! اینها را فردی میگوید که برای یک بیماری خاص زنان به بیمارستان آموزشی رفته بود و پیش از آنکه دکترش برسد، دانشجوها از او خواسته بودند لباسش را دربیاورد و او که به شدت از این رفتار عصبانی شده بود، بیمارستان را ترک کرده و جای دیگری رفته بود.
اینجا بیمارستان آموزشی است!
این فقط بیماران نیستند که از وضعیت شلوغ و تقریبا بی در و پیکر بیمارستانهای دانشگاهی-آموزشی ناراضیاند؛ بسیاری از پزشکان هم از شلوغی و تراکمی که در این بیمارستانها حاکم است و نمیگذارد آنها بیماران را با تمرکز و دقت بیشتر معاینه کنند، گلهمندند.
یکی از مهمترین گلههای پزشکان دخالت دانشجوها یا همان انترنها و رزیدنتها در معالجه و درمان بیماران است و همین باعث میشود بیمار انترن را با پزشک اصلی خود اشتباه بگیرد و بهطور دقیق متوجه نشود پزشک اصلیاش کیست و حتی نام او را نمیداند. البته قبول که انترنی نقطه عطف آموزش بالینی دانشجویان رشته پزشکی است وبعد از گذراندن دوره تئوری علوم پزشکی لازم است که یک دوره کارآموزی بالینی در تمام بخشهای بیمارستانی را هم بگذرانند تا به حدی از اطلاعات پزشکی و قضاوت بالینی برسند و بتوانند بهطور مستقل با بیماران مواجه شوند؛ اما مشکل از جایی آغاز میشود که این آموزش بالینی، به نوعی پرسهزنی در بیمارستان و سرک کشیدن به اتاق بیماران مختلف و مزاحمتهای عجیب و پرسشهای عجیب و غریبتر منجر میشود، برای همین بیماران از اینکه توسط انترنها معاینه شوند و برخی از اقدامات درمانی را از آنها دریافت کنند بسیار گله دارند چراکه این اعمال بدون نظارت است و گاهی برای بیمار آسیبزا است.
یکی از بیماران که دچار کمبود پلاکت خونی است، میگوید: برای گرفتن مغز استخوان نیاز به تزریق سرنگهای بسیار بزرگی در قفسه سینه است که انترنها با چند بارزدن تلاش میکردند این سرنگ را در نقطه مشخصی تزریق کنند. یعنی من تبدیل شده بودم به یک مورد آزمایشگاهی و آنها بدون اینکه متوجه باشند من دارم درد میکشم مدام سرنگ را از این نقطه درمیآوردند و در نقطه دیگر فرو میکردند! وقتی هم که اعتراض میکنی یا میگویند اینجا بیمارستان آموزشی است یا اینکه پس ما باید کجا کارمان را یاد بگیریم؟ خوب آیا واقعا جواب چنین پرسشهایی را بیمار باید بدهد؟
انترن باید اجازه بگیرد!
کار بسیاری از بیمارستانها بدون انترنها پیش نمیرود؛ گرفتن شرح حال بیمار، تکمیل پرونده، پیگیری برنامههای تشخیصی و آزمایشی و پاراکلینیکی ازجمله وظایف انترنها است. انترنها باید در کشیکهای 24 ساعته بیدار باشند و کار کنند، اما تا بیمار رضایت نداشته باشد انترنها حق معاینه و پرسش ندارند.
اینها را مدیرکل نظارت بر درمان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی میگوید: و ادامه میدهد:«طبق منشور حقوقی بیمار، هر بیمار باید رضایت داشته باشد تا انترنها بتوانند برای او اقدام تشخیصی و درمانی انجام دهند. اگر بیماری خوابیده باشد و توجیه نشده باشد، انترن اجازه طبابت ندارد و پزشکان باید این اقدامات را انجام دهند.»
سجاد رضوی میافزاید:«انترن ابتدا باید در انجام اقدامات، کارآزموده شده و بعد اقدام به طبابت کند. اقدامات انترن حتما باید با نظارت دستیاران انجام شود و حق ندارد به تنهایی مثلا کار احیای قلبی و ریوی CPR را انجام دهد و استادان باید به بیماران این اطمینان را بدهند که انترن در کار خود تبحر دارد.»
معاون آموزشی وزارت بهداشت:«بیماری که به یک مرکز آموزشی درمانی میآید ارزشی بیش از یک بیمار عادی دارد و هر مورد درمانی دارای ارزش درمانی، آموزشی و پژوهشی بهطور توام است و باید توجه داشته باشیم که بیمار موش آزمایشگاهی نیست»
وقتی به گلههای بیماران در مورد دخالتهای مداوم و مزاحمتهای بجا و بیجای دانشجویان-انترنها اشاره میکنیم، رضوی یادآور میشود:«بیماران در صورت مشاهده هرگونه تخلف در این زمینه باید مورد را به سامانه 1490اطلاع دهند. انترنها یکی از مهمترین ارکان بیمارستانها به شمار میروند بنابراین باید روشهایی به کار گیریم که خدمات ارائه شده از سوی آنان براساس شاخصهای استاندارد باشد و موجب آسیب رساندن به بیماران نشود.»
رضوی تاکید میکند که به هرحال انترنها در آینده نزدیک بهصورت مستقل فعالیت خواهند کرد و اگر فعالیت آنها در دوران انترنی به دلایل گوناگون نامطلوب باشد، آثار آن در وجودشان نهادینه میشود و این نظام سلامت است که در نهایت آسیب میبیند.»
واقعیتی که نمیشود کتمان کرد
واقعیت این است که هم تعداد بیماران در بیمارستانهایی از این دست، زیاد است و هم تعداد انترنها و از آنطرف تعداد استادان کم. بنابراین، تا جاییکه استاد در کنارانترن حضور دارد، کار به خوبی پیش میرود و تقریبا مشکلی پیش نمیآید چون استاد هست که تذکرات لازم را بدهد و نادیدهها را گوشزد کند -بگذریم از اینکه این وضعیت چندان مطلوب بیمار نیست- اما همیشه هم اینطور نیست، در برخی از بیمارستانهای آموزشی تراکم بیمار چنان زیاد است که معمولا اوضاع از کنترل خارج میشود.
یاشا عمیدی، دستیار تخصصی رشته گوش و حلق و بینی که در فاصله چند دقیقه بیماران متعددی را معاینه میکند و برای تکمیل پرونده آنها به اتاق استاد وارد میشود، درخصوص نحوه و کیفیت آموزش دستیاری میگوید: در بیمارستانهای آموزشی بخش درمان کاملاً بر بخش آموزش غلبه دارد، درحالیکه استاد باید بهطور کامل در آموزش دستیار تخصصی پزشکی دخالت داشته باشد.
عمیدی که دستیار ارشد محسوب میشود و در سال آخر تحصیل میکند، ادامه میدهد:«اینکه من روزی 30 بیمار ببینم و سال دوم 300 عمل لوزه انجام دهم تا چه اندازه در تکمیل آموزش دستیار موثر است، باید مورد بررسی دقیقتر نظام آموزشی قرار گیرد.
این فقط بیماران نیستند که از وضعیت شلوغ و تقریبا بی در و پیکر بیمارستانهای دانشگاهی-آموزشی ناراضیاند؛ بسیاری از پزشکان هم از شلوغی و تراکمی که در این بیمارستانها حاکم است و نمیگذارد آنها بیماران را با تمرکز و دقت بیشتر معاینه کنند، گلهمندند
استاد باید در تمام مراحل دستیار را راهنمایی کند، اما اساتید با انبوه بیمار و وقت کم نمیتوانند یک دستیار را بهخوبی راهنمایی کنند. بیمارستانهای شلوغ با تعداد زیاد بیماران تأثیری در آموزش ندارد.»
ازعمیدی در مورد وضعیت حضور دانشجویان دوره انترنی و رزیدنت میپرسیم که میگوید:«در مراحل آموزشی شما سه گروه از دانشجویان را در بیمارستان آموزشی میبینند، یک گروه دانشجویان دوره کارآموزی هستند که نباید هیچگونه ارتباطی با بیمار داشته باشد و فقط به همراه استاد برای مواجهه با انواع مختلف بیماری به اینجا میآیند. این گروه تابستان در بیمارستان نیستند. گروه دیگر انترنها یا کارورزها هستند که طبق لیست دانشکده برای آنها برنامهریزی میشود و کشیکها و زمانهای حضور آنها در بیمارستان تعیین میشود.
عمید ادامه میدهد:«لیست کشیکهای انترنها و دستیاران هر بخش در بورد نصب میشود و رزیدنتهای کشیک نیز در ساعت غیرکاری در پاویون مستقرهستند تا در صورت لزوم به درمانگاه مراجعه کنند. تعداد کشیکها هم از سالهای بالایی به سال پایینیها کمترمیشود.»
و این داستان ادامه دارد!
محمدعلی محققی، معاون آموزشی وزارت بهداشت معتقد است و تاکید دارد بیماری که به یک مرکز آموزشی درمانی میآید ارزشی بیش از یک بیمار عادی دارد و هر مورد درمانی دارای ارزش درمانی، آموزشی و پژوهشی بهطور توام است و باید توجه داشته باشیم که بیمار موش آزمایشگاهی نیست. بلکه بیمار بیمارستان آموزشی ایثارگر است و در رفتار ما نیز باید این امر متجلی شود.
اما همین اشاره به ارزشمندی بیمار به عنوان «موردی که توامان دارای ارزش درمانی و آموزشی و پژوهشی» است، به تنهایی حکایت مفصلی است از وضعیت بیمارستانهای آموزشی و حال و روز بیمارانی که به آنجا مراجعه میکنند و دقیقا به دیده موشهای آزمایشگاهی به آنها نگاه میشود. بیمارانی که گاه در انتهای روز از تکرار مداوم معاینات توسط انترنها و دستیاران که باعث شدیدتر شدن درد و نارحتیشان شده، آه و نالهشان به آسمان بلند است!
دیدگاه تان را بنویسید