حدود ۵۶ درصد از سالمندان، مورد آزار جسمی و روانی قرار میگیرند
پیرند، اما هنوز زندهاند!
نگرش فرهنگهای گوناگون نسبت به پدیده سالمندی متفاوت است، ولی بهطورکلی میتوان گفت که در جوامع امروز، دید مثبتی نسبت به سالمند و پدیده سالمندی بیشتر مردم و بیشتر مردم سالمندان را از نظر بدنی و عقلی، افرادی ناتوان، دمدمی مزاج، لجوج و خرافاتی میدانند که مصرفکننده محضاند. براساس یافتههای برخی پژوهشهای کلاسیک، بسیاری از جوانان، سالمندان را افرادی میپندارند که تنها هستند، در برابر تغییر، پایداری میکنند و نیروی بدنی و ذهنی خود را از دست دادهاند.
آذر فخری، روزنامهنگار
روزگاری پیرشدن هم یک آرزو بود و هم یک دعا. روزگاری که ریش و گیس سفیدی چنان ارزشی داشت که کسی جرات نمیکرد در برابر یک ریش و گیس سفید، سرش را بلند کند و اما و چرایی راه بیندازد. روزگاری که هر خانهای که سالمندی داشت، سرشار از خوشبختی و سعادت بود، مردی و زنی سالدیده که میدانستند چم و خم زندگی از کجاها میگذرد و تمام فوتهای کوزهگری را بلد بودند.
روزگاری به پیری رسیدن سخت بود؛ مردم اگر در کودکی در اثر انواع و اقسام بیماریها نمیمردند، بالاخره در میانسالی در اثر سوءتغذیه و کار توانفرسا از پا میافتادند. پس پیرشدن یک ارزش بود، پیرشدن دوام آوردن در برابر مشکلات بود و پیروز شدن بر روزگار غدار.
اما امروز پیری نه ارزش است، نه پیروزی است و نه نشان از تدبیر و خرد. این روزها، پیری مترادف است با سربار بودن، با تنهایی و به ضرب و زور انواع و اقسام داروها... دوام آوردن در زندگی که اطرافیانش برای پیر و سالمند ارزش و احترام چندانی قائل نیستند و حتی گاه او را نادیده میگیرند یا از زندگیشان حذف میکنند؛ این همه خانه سالمندان... اتاق آن گوشه حیاط با یک پرستار... کوچکترین و تاریکترین اتاق آپارتمان با یک تخت فنری و پارچ آبی و لیوانی که مدتها از آخرین شستنش گذشته است.
حالا پیری، تبدیل شده است به یک تروما، به مشکلی بزرگ برای جوامعی که با کمبود جوان مواجهاند. جوامعی که به سوی سالمندی میروند چالشهای سختی درپیش دارند؛ نه فقط در مورد نگهداری از سالمند... بلکه حتی تامین مالی این همه سالمند که از دولت حقوق بازنشستگی میگیرند و این روزها صدای دولت خودمان هم در این مورد درآمده است؛ درست در کنار صدای مردم که با فریاد یا سکوتشان، سالمند عزیز خانه خود را میآزارند. حالا «پیرشوی» دیگر نه یک دعا، که یک نفرین است.
این موفقیت است یا شکست؟!
بدیهی است که با پیشرفت علم پزشکی و انواع و اقسام تکنولوژیها، شاخص امید به زندگی بالا رفته است. این برای بسیاری از کشورها یک پیروزی محسوب میشود، اما موفقیتی که نیاز شدید و فوری و فوتی برای مدیریت دارد. براساس آمار در حال حاضر 9درصد از جمعیت ما را سالمندان تشکیل میدهند. و طبق پیشبینی کارشناسان در آیندهای نزدیک حدود یک چهارم جمعیت کشورمان سالمندان خواهند بود. ضعف در نظام رفاه و تأمین اجتماعی، گذر از خانواده گسترده به خانواده هستهای، مسئولیتپذیری کمتر والدین و فرزندان نسبت به هم و ... همه نشانههایی است از چالش بزرگی که در پیش داریم. جالب است بدانیم که حتی میزان طلاق در بین سالمندان هم بیشتر شده است؛ به این ترتیب، سالمندی در جامعه ما با مشکلات خاصی مواجه است که کمترین آن بیتوجهی و بیمهری از سوی اطرافیان است و قابلتوجهترین آن رهاشدگی و بیخانمانی.
در مواجهه با سالمندی تقریبا تمام کشورها درگیر چالشها و مشکلات خاصی هستند که ناشی از تغییر فرهنگ و نیز کم شدن یا منفی شدن زادآوری است. در این میان حتی کشوری مثل ژاپن که در هر زمینهای برای ما الگویی است که مدام به آن مراجعه میکنیم بالاخره بعد از سالها دروازههای خود را به روی نیروی کار باز کرده است و یکی از مهمترین زمینههایی که اعلام نیاز کرده مسئله نگهداری از سالمندان است. جمعیت جوان چنان درگیر زندگی پرسرعت و بیاغماض این کشور است که فرصت و نیروی نگهداری از جمعیت سالمندش را ندارد. اما حداقل همین کشور برای سالمندان خود امکانات خاص اندیشیده و در جایی که لازم دیده مهاجران جویای کار را برای نگهداری از آنان جذب کرده است.
اما سالمندی در کشور ما میرود که به یک مشکل بزرگ و چالش عظیم تبدیل شود که آینده این ملت را در کنار تمام مشکلات دیگر تهدید میکند.
سالمندآزاری و آمار
بسیاری از سالمندان، نه از حقوق خود آگاهند و نه میتوانند از خود یا حقوقشان دفاع کنند. شاید باور کردنی نباشد اما طبق تازهترین آمار حدود 56 درصد از سالمندان ما، مورد آزار و اذیت جسمی و روانی قرار میگیرند؛ این در حالی است که در خیابان رها نشوند یا به خانه سالمندان سپرده نشوند یا درخانههای خود تنها و فراموششده گذاشته نشده باشند. اگر سراغ سالمندانی که مورد ضرب و جرح واقع شدهاند بروید و از آنها دلیل کبودی وزخم و شکستگی را بپرسید، مسلما واقعیت را نخواهید شنید؛ چراکه تن رنجور و ضعیف یک سالمند، مستعد این جراحتهاست: او ممکن است خودش از پلهها افتاده باشد، سرش گیج رفته و به زمین خورده باشد. پایش به چیزی گیر کرده باشد و چیزی رویش افتاده باشد... همه اینها ممکن است، چون این پدر و مادر زخمدیده هرگز اعتراف نخواهد کرد که از سوی فرزندانش آسیب دیده است!
مسئله مهمتر دیگر نادیده گرفتن شدن سالمند است. سالمند در گفتوگوها و مهمانیهای خانوادگی به هیچ گرفته میشود؛ این روزها جوانان حال و حوصله گرداندن و به مهمانی بردن والدین پیر خود را ندارند. در خانه یکی جمع میشوند و به خوشی و شادمانی میپردازند در حالیکه والدینشان در جایی دیگر تنها رها شدهاند. در واقع فرزندان تقریبا هیچ اهمیتی به نیاز عاطفی والدین پیر خود نمیدهند و اگر از آنها بپرسید چرا؟ همیشه جوابی در آستین دارند: شکل خوشیها و شادیهای ما با آنها فرق میکند. آنها تازه خوشحالتر میشوند از شر شلوغی و سرو صدا و موسیقی که ما میپسندیم خلاص شوند. خودشان دوست دارند تنها باشند. یا بدتر ازآن: برای آنها بهتر است که تنها باشند و استراحت کنند؛ از آنها گذشته است. بیتوجهی به نیازهای عاطفی سالمندان و محروم کردن آنان از تماس با افراد مورد علاقه خود، بیتوجهی به نیازهای تغذیهای و بهداشتی آنان، بردن وسایل خانه و مایملک مورد علاقه، دستدرازی به اندوختهها، ناسزاگویی و تهدید، فرستادنشان به خانههای سالمندان و ... شکلهای معمول سالمندآزاری است.
البته سالمندآزاری بیرون از خانواده و در خانههای سالمندان هم اتفاق میافتد. در بعضی از خانههای سالمندان، خدمات خیلی مناسب رفاهی و آسایشی به سالمند عرضه میشود، اما بدون کمترین توجه عاطفی، بدون کمترین گفتوگو، انگار که پرستار مربوطه دارد به یک ربات یا عروسک بیجان رسیدگی میکند.
چنین است که به نظر میرسد با افزایش آمار سالمندی در کشور، جامعه ما نیازمند آگاهسازی و آمادگی برای پذیرش مسائل خاص سالمندی است. بهخصوص در مورد خشونتهای عاطفی و جسمی، خانوادههای ما باید آگاه شوند و بتوانند آستانه تحمل خود را بالا ببرند و بدانند که با مسائل خاص سالمندی چگونه برخورد کنند. چرا که اغلب برخوردهای ناشایست به دلیل ناآگاهی خانواده نسبت به نیازهای طبیعی سالمند اتفاق میافتد. در این میان خوب است بدانیم نخستین قانون کیفر عمومی ایران مصوب دهه ۱۳۱۰ هجری شمسی، عدم توجه فرزندان به والدین سالخورده و خودداری از نگهداری و تأمین معیشت آنان را جرم شناخته است!
با افزایش آمار سالمندی در کشور، جامعه ما نیازمند آگاهسازی و آمادگی برای پذیرش مسائل خاص سالمندی است.بهخصوص در مورد خشونتهای عاطفی و جسمی، خانوادههای ما باید آگاه شوند و بتوانند آستانه تحمل خود را بالا ببرند و بدانند با مسائل خاص سالمندی چگونه برخورد کنند
شکلهای مختلف سالمندآزاری
مشاور وزیر و مدیرکل سابق دفتر حمایتی و توانمندسازی وزارت تعاون کار و امور اجتماعی میگوید آمار دقیقی در مورد سالمندآزاری نداریم، اما علامتهای پنهان سالمندآزاری را میتوان تشخیص داد و اشاره میکند که برخی از مصادیق آن متاسفانه رو به گسترش است.
عبدالرحیم تاجالدین، یکی از مصادیق مهم سالمندآزاری را رها کردن سالمند یا پدیده سالمند سر راهی میداند: «تا چند سال پیش بچهها را سر راه میگذاشتند، الان سالمند را میگذارند. این مورد اغلب از سوی خانوادههای نیازمند دیده میشود به دلیل مشکلات معیشتی که دارند. سپردن سالمند به خانه سالمندان حداقل ماهیانه 700-800 هزار تومان هزینه دارد. این خانوادهها که توان پرداخت چنین هزینهای را ندارند لاجرم سالمند خود را سر راه میگذارند. این سالمندان رهاشده، معمولا مبتلا به آلزایمر هستند و آدرسی نمیتوانند بدهند، مشخصات خود را نمیدانند و کنترل مسائل بهداشتی خود را هم ندارند. این طیف وضعیت نگرانکنندهتری دارند.»
تاجالدین در مورد سالمندآزاری به مسئله سبک زندگی هم اشاره میکند. خانههای امروز، معمولا آپارتمانهای کوچکی هستند که از انواع و اقسام وسایل و مبلمان انباشته شدهاند. چینش وسایل منزل برای سالمندان مناسبسازی نمیشود. سالمندی که زمین میخورد و دچار شکستگی لگن میشود؛ این شکستگی التیام پیدا نمیکند و گاه منجر به فوت میشود.
طبق تازهترین آمار حدود 56 درصد از سالمندان ما، مورد آزار و اذیت جسمی و روانی قرار میگیرند؛ این در حالی است که در خیابان رها نشوند یا به خانه سالمندان سپرده نشوند یا درخانههای خود تنها و فراموششده گذاشته نشده باشند
مشکل دیگر سالمندان در مورد کمبود یا ناکارآمد بودن قوانین در حوزه آنان است:«وزن قوانین ما درباره سالمندان کم است. در باره جمعیتهای دیگر مثل کودکان و زنان و .. فضای پیگیریهای قانونی بد نیست، ولی در باره سالمندان وزن قانونی پایینتر است. مثلا: بعضی از بیماریهای سالمندان و بعضی از داروها یا وسایل توانبخشی (واکر، ویلچر، عینک، سمعک و ... ) مشمول بیمه نمیشود. درمان این عزیزان مزمن است. باید سالها تحتدرمان باشند و دارو مصرف کنند و سالها نیاز به مراقبت دارند. این مزمن شدن بیمهها را با مشکل مواجه میکند و ما وخانواده در ارتباط با بیمه اینها مشکل داریم.»
تاجالدین به مسائل عاطفی سالمندان چنین اشاره میکند:«نیاز سالمندان به کنار هم بودن بسیار بیشتر از بقیه است. تنهایی برایشان سخت است چون سینهشان صندوقچه اسرار است، پس دوست دارند حرف بزنند و تجربههایشان را منتقل کنند. اینها حرف که میزنند آرام میشوند. متاسفانه نسل جوان گوش شنوایی ندارند که برای اینها وقت بیشتری بگذارند و حرفهایشان را بشنوند. زندگی ماشینی باعث شده اعضای خانواده خیلی کنار هم ننشینند و برای سالمندان هم وقت نمیگذارند.
تاجالدین، چنین ادامه میدهد: «موضوع مهم دیگر آموزش اعضای خانواده برای مراقبت و رفتار صحیح با سالمندان و تکریم آنان است. گاهی افراد خانواده در کنار هم هستند ولی هیچ گفتوگویی بین آنها رد و بدل نمیشود و ناخودآگاه سالمند منزوی میشود و کارش به افسردگی کشیده میشود. اطرافیان باید یاد بگیرند تحمل کنند. غذا خوردن، راه رفتن، لباس پوشیدن و استحمام سالمندان حوصله میخواهد. آنان گاهی مانند کودکان میشوند که روزی نمیتوانستند کارهای شان را خودشان انجام دهند. پس حالا لازم است فرزندان در نهایت عطوفت حوصله داشته باشند. این یک روال معکوس است. الان باید فرزندان به آنها رسیدگی کنند.»
وی به مسئله مهمی در این مورد اشاره میکند و آن «دیدهبان سالمندی» است: « امروزه در سطح دنیا «دیدهبان سالمندی» مطرح است که ایران هم به زودی به آن میپیوندد. بر این اساس انواع مسایلی را که سالمند دارد، لیست کرده و برایش برنامهریزی میکنند. ما پیشنهاد دادیم که واحدهای درسی مراقبت از سالمندان در دانشگاهها تدریس شود. حتی باید در دبستان و مهدکودک و راهنمایی و دبیرستان هم آموزشها لحاظ شود.»
و سخن آخر این که شورای عالی سالمندان طرح مقابله با سالمندآزاری را تدوین کرده و سه سند ملی سالمندان هم در ایران تهیه شده، با این حال پراکندگی سندها و ناهماهنگی نهادهای مربوطه، وزارت بهداشت، سازمان مدیریت و برنامهریزی و سازمان بهزیستی مانع از بهبود قابلتوجه در زمینه مسائل سالمندان شده است.
دیدگاه تان را بنویسید