جانباختگان عموما خردسال حمله نظامی پاکستان به ایران، چرا «شهید» نامیده نشدند؟
کودکانی که در مُردن هم به حساب نیامدند
سعیده علیپور
«مرگ کودکان غمانگیز است»؛ به ویژه آنکه طبیعی هم نباشد و در جنگ و منازعه دولتها قربانی شوند؛ فارغ از رنگ و نژاد و قوم و قبیله و دین و گرایش سیاسی. مهم نیست کودکی در غزه باشد، یا در افغانستان و عراق و یا در ایران. اما نقض این حکم کلی و مورداتفاق اهل نظر؛ یکی دو روزی است که در ایران به محل بحث و پرسش تبدیل شده است. مقامات رسمی کشور بعد از حملات موشکی و پهپادی پاکستان به ایران، کشتهشدگان این حملات که اکثرا نیز کودک بودند، اتباع غیرایرانی خواندند.
این تاکید مقامات رسمی کشور در حالی کوچکنمایی تجاوز آشکار نظامی به ایران تفسیر میشود، که بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی ضمن ابراز تاسف از مرگ افراد غیرنظامی چه ایرانی چه غیرایرانی، به این موضوع اشاره کردند که در سیستان و بلوچستان ایرانیهای زیادی بیشناسنامهاند، اما ایرانیاند. ایرانیهایی که به دلایلی چون فقر و کمبود امکانات و ... یا شناسنامه نگرفتهاند یا حتی شناسنامههای خود را برای کسب اندکی پول فروختهاند. جبری که حال مرگ آنها را در پیشگاه نظام طبقهبندی شده مقامات کشور، چندان فاقد اهمیت کرده که نه تنها مشمول پیگیری و شهید قلمداد کردن، نمیشوند، که چه بسا از صدور یک تسلیت رسمی خشک و خالی هم به خانوادهها و هموطنانشان دریغ میشود.
بعد از حمله موشکی و پهپادی پاکستان به خاک ایران، یکی از مقامات جانباختگان را «اتباع خارجی» معرفی کرد و مجری صداوسیما هم با گفتن: «خب خدا را شکر»، واکنشهای منفی زیادی را در شبکههای اجتماعی برانگیخت
جانباختگانی که چهار تن آنها زیر 10 سال معرفی شدهاند، به تعبیر رسول خادم، کشتیگیر و قهرمان سابق ایران و جهان «کودکانِ بیشناسنامه بلوچی» بودند که «در زنده بودن که هیچ، در مُردن هم به حساب نمیآیند».
سیدهادی کساییزاده نیز در شبکه ایکس نوشت: «چرا جانباختگان حمله در کرمان شهید هستند و جانباختگان حمله پاکستان به سراوان کشته محسوب شدند؟ چه کسی گفته دولت مسئول تعیین مرتبه افراد است؟»
ما ایرانی هستیم
بعد از حمله موشکی و پهپادی روز پنجشنبه پاکستان به خاک ایران، معاون امنیتی و انتظامی استاندار سیستان و بلوچستان، جانباختگان را «اتباع خارجی» معرفی کرد و مجری صداوسیما هم با گفتن: «خب خدا را شکر»، واکنشهای منفی زیادی را در شبکههای اجتماعی برانگیخت. واکنشهایی که اغلب در مقام مقایسه برآمدند و به تبعیضهایی اشاره کردند که چند سالی است علنا به رخ شهروندان ایرانی کشیده میشود. برخی کاربران در شبکه اجتماعی ایکس نوشتند: «کودکان فلسطینی هم ایرانی نبودند، اما ما هنگام بروز حادثه برای آنها و کشتهشدنشان «خدا را شکر» نگفتیم!».
از سوی دیگر ادعای «اتباع خارجی» بودن کشتهشدگان در حمله پاکستان، از سوی برخی رسانههای حامی دولت نیز واکنشبرانگیز شد. سایت رویداد24 در گزارشی اعلام کرد که روستای حقآبادِ سراوان که مورد اصابت موشک قرار گرفته نه تنها متعلق به خاک ایران است که حتی اتباع آن نیز کاملا ایرانی هستند.
حتی این گزارش با اشاره به درگاه مرکز ملی آمار درباره این روستا نوشته که «براساس سرشماری مرکز آمار ایران سال ۱۳۹۰ دارای جمعیت کل ۱۱۱۳ و جمعیت مرد ۵۷۱ و جمعیت زن ۵۴۲ هستند و تعداد خانوار این روستا ۲۱۵ خانوار و دارای تعداد واحد مسکونی ۱۸۴ است». با این حال صدا و سیمایی که در جریان جنگ غزه خبرنگار به منطقه اعزام کرده بود، با وجود نمایندگی در این استان، تا ساعتها بعد، گزارش تصویری از آنچه بر خاک وطن رخ داده تهیه نکرد.
دیروز همچنین تصویری از اعتراضات مردم سیستان و بلوچستان در شبکه اجتماعی ایکس به گستردگی منتشر شد که در آن روی پلاکاردی نوشته شده «ما مردم بلوچ فاقد شناسنامه، افغانی یا پاکستانی نیستیم. ما ایرانی هستیم. هویت ملی ما را برگردانید».
چطور بلوچها
بی شناسنامه شدند؟
شاید عجیب به نظر برسد که هنوز در برخی نقاط ایران، اصلیترین خواسته مردم داشتن شناسنامه و هویت ایرانی باشد. آمار دقیقی از بیشناسنامهها ارائه نشده، اما تعدادشان در استانی مثل سیستان و بلوچستان آنقدر زیاد است که در حاشیه بیشتر شهرها و بسیاری از روستاها میتوان با این افراد مواجه شد.
نمایندگان استان سیستان و بلوچستان در مجلس اعداد متفاوتی از بیشناسنامههای این استان گفتهاند؛ که از 100 هزار نفر هم تجاوز میکند. بیشناسنامهها در استان سیستان و بلوچستان در دو گروه قرار میگیرند؛ افرادی که بیشناسنامهبودن میراث خانوادگی آنهاست و نسلبهنسل بیشناسنامه ماندهاند. بر اساس گزارشهای منتشر شده برخی به دلیل زندگی عشایری و سکونت در نقاط دوردست یا به دریافت شناسنامه نیازی احساس نکردهاند یا به مراکز ارائه خدمات دولتی دسترسی نداشتهاند و از اهمیت شناسنامه آگاه نبودهاند و حالا برای اثبات هویت ایرانی خود باید مراحل زیادی را بگذرانند؛ از استعلام نهادهای امنیتی تا گرفتن آزمایش DNA و گذراندن مراحل اداری مختلف در شورای تامین استان، اداره ثبتاحوال و نیروی انتظامی و ....
الیاس براهویینژاد، شهروند بلوچ و فعال مدنی در ایکس نوشت: «از جمعه خونین تا حمله پاکستان هرکجا که کشته شدیم، غیرایرانی خطابمان کردند. حتی دوره کرونا هم خیلی از مرگ و میرهای مربوط به بلوچها در آن آمارها نمیآمد، چون شناسنامه نداشتیم»
جدای از این موارد الیاس براهویینژاد، شهروند بلوچ و فعال مدنی در این باره میگوید: «غالبا بیشناسنامهها «اتباع غیرایرانی» تلقی میشوند اما اتفاقا در سیستان و بلوچستان ایرانیهای بیشناسنامه بیشترند چون اتباع شناسنامه میخرند». به گفته او «بعضی دیگر از سر فقر شناسنامههایشان را فروختهاند».
او در حساب کاربریاش در ایکس نوشت: «از جمعه خونین تا حمله پاکستان هرکجا که کشته شدیم، غیرایرانی خطابمان کردند. حتی دوره کرونا هم خیلی از مرگ و میرهای مربوط به بلوچها در آن آمارها نمیآمد، چون شناسنامه نداشتیم».
کاربر دیگری هم به ماجرای رواج بیشناسنامگی در منطقه بلوچستان اشاره کرد و نوشت: «زمانی که در بلوچستان به عنوان پزشک خدمت میکردم پسر بچهای با پای برهنه توی مسابقه اول شد، ولی چون شناسنامه نداشت جایزه را بهش ندادند».
تبعیض میان شهروندان تا به کی؟
اوایل مهر ماه سال گذشته بود که جمعه خونین زاهدان بسیاری را متاثر کرد. جمعهای که در آن شمار زیادی از هموطنان سیستان و بلوچستانی جانشان را از دست دادند. در حالی که منابع محلی مدعی شدند آمار کشتهشدگان این روز بیشتر از95 نفر بود اما، منابع رسمی در آذرماه سال گذشته، تعداد جانباختگان را تا 35 نفر تایید کردند. در این میان هر چند قولهای مساعدی برای بررسی دلیل مرگ و تشکیل پرونده شهادت برای حداقل تعدادی از این جانباختگان داده شد، اما نه خبر قانعکنندهای از مسببین این ماجرا شنیده شد و نه هیچ کمیته و پروندهای برای بررسی شهید خواندن، جانباختگان تشکیل شد. حتی در آن زمان گفته شد پرونده کشتهشدگان فاقد شناسنامه حتی مورد بررسی اولیه هم قرار نگرفت. بیاعتنایی به این مهم اما در مقایسه با برخی دیگر از پروندهها، به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران کوفتن بر طبل تبعیضی بود که این روزها جامعه را بیش از پیش خشمگین میکند.
چهام آبان پارسال یعنی کمتر از یک ماه بعد از این ماجرا، خبر تاسفبرانگیز حمله مسلحانه به حرم شاهچراغ در شیراز، مایه اندوه بسیاری از ایرانیها شد. این حمله تروریستی که عوامل آن گروه داعش اعلام شدند، 13 کشته و 20 زخمی بر جا گذاشت. این حادثه تاسفبرانگیز در حالی باعث آلام شهروندان شد که مقامات کشوری هم خود را ملزم به انتشار پیامهای تسلیت دانستند و بنرهایی بیشماری نیز جا به جا در شهر نصب شد. موردی که در مورد حادثه جمعه خونین زاهدان رخ نداد.
هر چند برخی رسانهها ماجرای زاهدان را برآمده از شایعه تجاوز یک فرمانده نیروی انتظامی شهرستان چابهار به دختری نوجوان در روستای بلوچی، دانستند، اما این خبر از سوی منابع رسمی تایید نشد و تیراندازیهای کور به سمت شهروندان به عوامل تروریستی نسبت داده شد. به طوری که خبرگزاریهای رسمی از همان روز نخست؛ ماجرای اعتراضات زاهدان را حملهای تروریستی خواندند. خبرگزاری تسنیم نوشت: «گروهک تروریستی جیشالظلم مسئولیت این حمله را به عهده گرفته است».
با وجود این روایت رسمی که میتوان آن را مشابه ماجرای شاهچراغ دانست، سوال این است که چرا تشکیل پرونده شهدای هشتم مهر زاهدان که در آن جان شماری کودک هم گرفته شده این میزان مورد بیتوجهی قرار گرفت؟ تبعیضی که احتمالا باید در خصوص آنچه در حمله تاسف بار تروریستی در کرمان رخ داد و آنچه تجاوز نظامی پاکستان به روستایی در سروان رخ داد، مقایسه کرد. گروهی مشمول تفقد و تسلیت و پیگیری میشوند و گروهی به صورت اتوماتیک از چرخه پیگیری خارج و حتی برای سهولت کار اساسا ماهیت و هویت ایرانی آنها هم زیر سوال میرود.
دیدگاه تان را بنویسید