«مملکت مال حزباللهیهاست»، تنها دیدگاه یک خانم جلسهای نیست؛
رونمایی از مانیفست و چهره عریان یک تفکر
علیرضا حسنی
جامعه به بعضی حرفها و ادعاها حساس است، به همین دلیل است که به شدت به آنها واکنش نشان میدهد. مثل اینکه خانمی، در یکی از برنامههای صدا و سیما حضور به هم رسانیده و مابین حرفهایش گفته است که «دعوت از امثال رائفیپور و ... خیلی خوب است، اما امثال ابطحی و آذری جهرمی این وسط چه میگویند و چرا باید دعوت شوند و آب خودشان را از ماهی بگیرند و حرف خودشان را بزنند و دیگر این همه جذب، معنا نمیدهد.» بعد هم یک جمله به شدت خبرساز که: «مملکت مال حزباللهیهاست». همین جمله، جرقهای بود به خرمن نارضایتی مردم که خود را در شبکههای اجتماعی نشان داد. نارضایتیای که البته به مواضع این «بانو»! برنمیگردد و او را در حد و قواره این همه واکنش نمیبیند؛ اما علیه یک تفکر و یک دیدگاه و یک ایده کلیتر برانگیخته میشود؛ ایدهای که این روزها تحت عنوان خالصسازی از آن صحبت میشود ولی کسی آن را گردن نمیگیرد.
این جملههای درخشان!
اجازه بدهید که در ابتدا، کمی از جملههای درخشان این مهمان خبرساز بگوییم. او در ابتدا گفت که خیلیها میگویند همه چیز و از جمله صدا و سیما در اختیار حزباللهیهاست. بعد دنبال میکند که:«اولا که بگن، این مملکت مال حزباللهیهاس؛ این مملکت مملکت امام حسینه. ثانیا، شما میخوایید اونا رو هم همراه کنین حتما باید فضا رو مسموم کنین؟ اینجا شما بردین صداوسیما یا ابطحی و جهرمی بردن که اومدن صحبتهاشون رو کردن؟ خیلی ظریف و مرموز دانهای که از قبل کاشته بودن رو آبیاری کردن...»
سلام به انتخابات، سلام به مجلس
گفته میشود که این فرد، عضو شورای مرکزی یک گروه انتخاباتی همراه با اعضای دولت رئیسی و جریان پایداری است که ظاهرا دارند خود را برای مجلس پیش رو گرم میکنند. ظاهرا سابق بر این، از کرج هم کاندیدا شده و شکست خورده است. حالا با همراهی پایداریچیها، قصد دارند که در انتخابات پیش رو، به قول معروف طیف نزدیک به قالیباف را شکست بدهند. هر چه که هست، کشمکشهای قدرت است و ورود به مجلس و شاید بعدها هم، ورود به پاستور و ... . شاید بخشی از حضور دائم چنین افرادی در صدا و سیمای مثلا ملی، به همین دلیل باشد؛ آشنایی بیشتر مردم با چهره و البته شاید هم تفکر آنها.
این نشانههای ناخواسته
میگویند یک فرد را، باید از حرفها و رفتارهایی که حواسش نیست و میزند و مرتکب میشود، شناخت. معروف است که میگویند حتی از آبنبات خوردن یک فرد هم، میشود کلی شناخت از او به دست آورد. حالا ماجرای ما در این باره هم چنین است: بعضی جریانها از برخی حنجرهها، وقتی حواسشان نیست، حرفهایی میزنند که شاید به نوعی باید آن را، مانیفست آن جریان قلمداد کرد. واقعا چه کسی فکر میکرد این برنامه و این نقل قول به این شدت دیده شده و تنفر ایجاد کند؟ اما همین حرفهای ناخواسته، میتواند ما را به نتایج خوبی برساند. باید سرنخها و نشانهها را دنبال کرد.
جمله کلیدی «مملکت مال حزباللهیهاست»، به قدری مشمئزکننده بود که طیف معروف به حزباللهیها و حتی سایبریهای معروف توئیتر را هم به واکنش منفی وادار کرد. برخیشان گفتند که چنین چیزی، اساسا در مانیفست حزباللهیها نیست و این حزباللهیها هستند که مال ایران هستند و جان و مالشان متعلق به ایران است
ایران، برای همه ایرانیهاست
برخی فعالان سیاسی و اجتماعی هم چنین نظری را دارند؛ اینکه ایده اصلی را امثال همین خانم و زیرپوستی میخواهند مطرح کنند. مثل احمد زیدآبادی که گفته: «واقعیت را همین خانم در برنامه زنده صدا و سیما گفته است: «مملکت مال حزباللهیهاست!» من به سهم خود از این خانم به دلیل بیان واقعیت تشکر میکنم. ما که این حرف را میزنیم، رو ترش میکنند که چرا سیاهنمایی و نشر اکاذیب میکنیم!» محمدجواد آذری جهرمی، که یک طرف این دعوا هم بود، گفته که البته این جوری هم نیست و مملکت حتی برای کسانی که ایرانی بوده و مسلمان نیستند هم هست و حتی برای مسلمانانی که عقیدهای شبیه این افراد ندارند. او تلویحا به خالصسازی هم اشاراتی کرده است که عدهای برای مدتی دنبالش بودند، اما مردم قطعا اجازه چنین کاری نخواهند داد. محمدعلی ابطحی هم، حضور امثال این خانم را در تلویزیون کار خوبی دانست زیرا سبب شد مردم با چهره عریان این تفکر آشنا شوند. او دعا کرده که مسئولان چنین تفکری را باور نکنند و بدانند که ایران، برای همه ایرانیهاست.
جمع کنند، بروند و حذف شوند
جملههای این خانم، البته جملههایی جدید نیستند. یکی دیگر از فعالان این طیف هم چندی پیش در همین صدا و سیما، گفته بود هر کسی نمیتواند با این تفکر و ایده کنار بیاید، جمع کند و برود؛ که جنجال زیادی هم به پا کرده و هنوز هم به آن جمله معروف ارجاع داده میشود. بخشی از رسانهکارهای معروف به اصولگرا که در دولت و مجلس فعلی هم به جایگاههای رسانهای قابل توجهی رسیدهاند، رسما در تحریریهها و حتی سرمقالههای خود، اشاره میکنند که همه چیز باید در خدمت این نوع تفکر یا به زعم خودشان «نظام» باشد و اگر کسی و چیزی در این راستا نیست، خیلی محترمانه باید حذف شده یا کنار گذاشته شود.
واکنش منفی توسط حزباللهیها
البته جمله کلیدی «مملکت مال حزباللهیهاست»، به قدری مشمئزکننده بود که طیف معروف به حزباللهیها و حتی سایبریهای معروف توئیتر را هم به واکنش منفی وادار کرد. برخیشان گفتند که چنین چیزی، اساسا در مانیفست حزباللهیها نیست و این حزباللهیها هستند که مال ایران هستند و جان و مالشان متعلق به ایران است. حتی مهدی کشتدار، مدیرعامل خبرگزاری میزان، خبرگزاری رسمی قوه قضاییه هم واکنش منفی نشان داد و نوشت: «مدیرانی که از نوع تفکرات این خانم مطلع بوده ولی او را دعوت کردهاند باید جوابگو باشند.»
جمله «مملکت مال حزباللهیهاست»، جرقهای بود به خرمن نارضایتی مردم که خود را در شبکههای اجتماعی نشان داد. نارضایتیای که البته به مواضع این «بانو»! برنمیگردد و او را در حد و قواره این همه واکنش نمیبیند؛ اما علیه یک تفکر و دیدگاه کلیتر برانگیخته میشود که این روزها تحت عنوان خالصسازی از آن سخن میگویند
به واقع، همه روی کاغذ مخالف چنین نگاهی هستند، اما در عمل وفاداری، عنصری مهمتر از تخصص و ملیت و دلسوزی و ... در انتصاب و پیشرفت افراد است. در صدا و سیما، سازمانها و وزارتخانهها، حتی برخی رسانهها؛ اساسا عنصر وفاداری به یک نگاه و ایده، بسیار مهمتر از متغیرهای دیگر در پیشرفت و ثبات افراد است و آنچه رخ مینماید این است که: مملکت مال حزباللهیهاست.
در حسرت دیگران
محمود سریعالقلم، پژوهشگر شاخص توسعه، در آخرین مقاله خود، به نکتههای جالبی اشاره کرده است که میتوان آن را به موضوع بحث ما تعمیم داد: «یکی از شرایطی که زمینهساز توسعه یک جامعه میشود، فرصتی است که به افراد داده میشود تا «خاص بودن» خود را پرورش داده، استعداد خود را کشف کرده و به ظهور برسانند... در آمریکاست که فرید زکریای هندی، ادوارد سعید فلسطینی، هنری کیسینجر آلمانی، دارا خسروشاهی متولد تهران و ایلان ماسک آفریقای جنوبی، فرصت تبلور استعداد و «خاص بودن» را پیدا کردهاند. هرچند کانادا، انگلستان و استرالیا تا حدی این ظرفیت را دارند ولی هیچ کشوری به اندازۀ آمریکا به فرد فرصت شکوفایی در علم، هنر، ورزش، تجارت، سیاست، تولید و آنچه توان ذهنی و باطنی اوست را نمیدهد. با مذهب، جنسیت، نژاد، فرهنگ، محل تولد، لهجه و روحیات فرد کاری ندارند، بلکه میپرسند: چه میدانی؟ چه هنری داری؟ کدام کار را به خوبی و نهایت دقت و کارآمدی میتوانی انجام دهی؟»
حرف نهایی
حرفها درباره این نگاه و مانیفست پنهان زیاد است و درددلها فراوانتر. اما شاید بشود اصل کلام را، از یکی از توئیتهای وحید اشتری استنباط کرد و پایان این گزارش گذاشت. او که از فعالان مجازی معروف به عدالتخواه است و ماهیتا یک اصولگرا محسوب میشود، نوشته:«جمله "این مملکت مال حزباللهیهاست" کلی تئوریسین دارد؛ چندین هزار میلیارد پول برایش خرج شده است؛ چند دهه تجربه حکمرانی پشتش دارد و اعتقاد خیلی از آدمهای بزرگ و صاحب منصب این مملکت است. آن ایده چند دهه حکمرانی را این بنده خدا فقط یک مقدار گل درشت بیان کرد و باعث این واکنشها شد. خلاصه که انتقاد به یک خانم جلسهای و افشاگری از سوابق و رزومهاش تقلیل ماجراست. اگر میدانید ریشه این تفکر کجاست و مصادیقش در سیاستگذاریها و پول خرج کردنها و تبعاتش چه بوده که خب ملت را سرکار نگذارید و اصل مطلب را بگویید. اگر نمیدانید که هیچ! راحت باشید.» بله، اصل ماجرا و مانیفست پنهان برخی از قدرتمداران باید چنین باشد؛ فقط بستهبندیاش را عوض کردهاند یا رویشان نمیشود صریح بیان کنند.
دیدگاه تان را بنویسید