دختر تو سبزیت رو پاک کن!
مجتبی لشکربلوکی
به نوشته «مونسالدوله» در کتابش «خاطرات مونسالدوله» باسوادی دختران، یک نکته منفی در ازدواج بود. چیزی که مهم نبود خط و سواد دختر بود. دختر باسواد عاشقپیشه از آب درمیآید و شروع میکند به نامه پراکنیهای عاشقانه. در مقابل خانهداری دختر خیلی مهم بود. بعضی خواستگارهای پرمدعا یک دستمال سبزی پاکنکرده همراه خودشان میبردند و پیش دختر میگذاشتند تا سبزیها را پاک کند و از طرز سبزی پاککردن او به میزان کدبانوگریاش پی میبردند. برای زن اصلا عیب بود که جز پختوپز و دوختودوز و زاییدن و بزککردن (آرایش کردن خود) کاری داشته باشد. هر زنی هم که کاری بیرون از خانه داشت، مردم پشت سرش لیچار و حرف و حدیث میگفتند.(شبکه علمی تاریخ نگاران ایران)
تحقیقی مربوط به سال ۱۸۵۲-۱۸۵۳ از تهران نشان میدهد حداکثر فقط یک درصد زنان صاحب ملک بودند و خیلی کمتر از یک درصد مغازه داشتند. اطلاعات زیادی دردست نیست، اما یک منبع میزان باسوادی زنان را تا سال ۱۳۰۴، ۳درصد میآورد. باور دیگر این بود که زنان نمیتوانند باسواد شوند و مغز آنان قدرت پذیرش دانش را ندارد. باسوادی زنان ننگ محسوب میشد و بسیاری از زنان باسواد، آنرا پنهان میکردند. مثلاً بعضی از همسران ناصرالدین شاه توانایی خواندن و نوشتن داشتند ولی شاه از این امر اطلاع نداشت.
تحلیل و تجویز راهبردی
به باور برخی ایران یک «جامعه کوتاه مدت» است. این چه ایرادی دارد؟ اولین ایرادش این است که برنامهریزی بلندمدت در آن بیمعناست. اما یک ایراد بزرگ دیگر دارد و آن این است که این جامعه همیشه احساس میکند که در «بنبست» است. زمانی که به وضعیت فعلی زندگی خود نگاه میکنیم، میبینیم سرشار از کاستی و ناکامی است. تلاش میکنیم و به نتیجه نمیرسیم، ناامید میشویم و اولین نتیجهای که میگیریم: «نه آقا! نمیشود کاری کرد». زود دست از تلاش و مبارزه بر میداریم.
در اینگونه موارد بهتر است که به تاریخ مراجعه کنیم. قرار نیست یک شبه همهچیز حل شود. فساد، فقر، رانتخواری، عدم شفافیت، قاچاق، بیکاری و دروغ، آموزشوپرورش کهنه، بهداشت و درمان ناکارآمد وجود دارد و کسی آنرا کتمان نمیکند مساله این جاست چگونه آنها را در طول زمان (بدون آنکه ناامید شویم) حل کنیم؟
1. خط شکنی پیشآهنگان: پیشآهنگان کسانی هستند که وضعیت موجود را نمیپذیرند و شروع میکنند به قاعدهشکنی. دخترانی که تصمیم میگیرند مخفیانه درس بخوانند و پدر و مادرانی که آنها را پشتیبانی میکنند نمونه پیشآهنگان هستند.
2. تکثیر و شبکهسازی: با یک گل بهار نمیشود، اما رویش یک گل نویدبخش آمدن بهار است. یک گل میشود صد گل و ... پیشآهنگان خطشکنی میکنند و افراد جدیدی امید در دلشان زنده میشود. آنها نیز به این صف میپیوندند.
3. استفاده از پنجره فرصت: پنجره فرصت یعنی اینکه همزمان سه مولفه در یک زمان به هم برسند. ممکن است که هر کدام از اینها در برههای از زمان وجود داشته باشند اما اینکه یکباره کنار هم قرار بگیرند امر دیگری است. این سه مولفه چیست؟ الف) تبدیل شدن موضوع به یک مساله ملی و مهم، ب) وجود راه حلهای عملی و ج) آمادگی سیاسی (اراده صاحبان قدرت). خط شکنی پیشآهنگان و شبکهسازی باعث میشود که احتمال وقوع پنجره فرصت افزایش پیدا کند.
ما میتوانیم شرایط را تغییر دهیم، تجربه تاریخی نشان داده است که میتوانیم. هر چند گاهی اوقات خیلی طول میکشد. اما چارهای جز جنگیدن و صبوری نداریم. این سخن منتسب به گابریل گارسیا مارکز، فعال سیاسی و برنده جایزه نوبل را بارها و بارها باید بخوانیم: «باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفتهای، تحویل دهی؛ خواه با فرزندی خوب، خواه با باغچهای سرسبز، خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی، و اینکه بدانی، اگر حتی فقط یک نفر با بودن تو سادهترنفس کشیده است، یعنی تو موفق بودهای...»
دیدگاه تان را بنویسید