به بهانه چهلوچهارمین سالگرد پیروزی؛
ایران آباد، آزاد و مستقل آرمان انقلاب بود؛ اما...
علی ربیعی
فقرزدایی، حذف محرومیت، ایجاد عدالت، از بین رفتن نابرابری و ریشهکن کردن فساد، آرمان صادقانه امام خمینی(ره) و رهبری انقلاب بوده است. توسعه و پیشرفت ایران در همه سخنرانیها و سیاستگذاریها به چشم میخورد. دو شعار ایران آباد و آزاد، شعارهای اولیه انقلاب بود؛ آبادانی یا همان توسعه بدون تردید در ذهنیت انقلابیون جای داشت. اما ساختارها و نهادهایی که باید آرمانهای انقلاب را محقق میکردند، به دلیل درک نادرست از تحولات داخلی و نسلی و تحولات جهانی و نیز فقدان دانش سیاستگذاری و اجرایی لازم؛ به خوبی تعبیه نشدند؛ نتیجه اینکه نتوانستیم نهادهای پیش برنده آرمانها را به خوبی بسازیم. من بین عاملیت و ساختار در کشور پس از انقلاب، نقش عاملها را بسیار برجستهتر میدانم، عاملان و نخبگان اجرایی هستند که باید ساختارهای گذشته و جدید را ترکیب و نهادهای پیشبرنده برای جامعه را بسازند؛ اتفاقاً خود این سه محور نیز معلول شرایط و اتفاقاتی است که در این دههها رخ داده است.
یکی از دلایل ناکارآمدی نهادی و ایجاد بحران نفوذ توسط نهادها «انحرافی» است که در انتخاب عاملان و نخبهگرا کردن نظام اجرایی کشور به وجود آمد، بهگونهایکه تفکر خالصگرایی به خصوص به سمت یک جناح خاص باعث حذف بسیاری از عاملان کارآمد از صحنه اجرایی کشور شد.
خالصگرایی ما از سالهای اول که مبتنی بر «تعهد» در کنار «تخصص» بود، آرام آرام به افراد برگزیده از ستادهای انتخاباتی و یک دانشگاه تبدیل شد. در صورتی که در هر دورهای که مقداری فضای حضور و آزاداندیشی و مجال دادن به بخش گستردهتری از جامعه پدید آمد، شاهد تحول رو به جلو بودهایم؛ تحول نیازمند انسانهای تحولگرا، استراتژیست و با دانش روز جهانی است.
بدون تردید پربسامدترین تکرار آرمانی در انقلاب چه قبل و بعد از پیروزی؛ آزادی و حق انتخابگری در امور سیاسی کشور بود. 5 انتخاب در سال اول پیروزی انقلاب نمایانگر چنین رویکردی است، من فکر میکنم که حتی «انقلاب» خود یک «انتخابات» بود. به مرور نزاعهای سیاسی داخلی و تمایل به خلوصگرایی یک جریان، باعث حذف فعالان سیاسی و اجتماعی با مشربهای مختلف از صحنه انتخاباتی شد به نحوی که در کمتر از یک دهه، بخشی از کنشگران از بازی سیاسی و چرخش نخبگان به کنار گذاشته شدند و این مساله آنقدر تداوم یافت تا اینکه حتی گریبان افراد پایهگذار انقلاب را گرفت و آنها را از صحنه خارج کرد و در نهایت منجر به حذف بخش زیادی از مردم از صحنه انتخابات شد که نمود آن را در دو انتخابات اخیر مجلس و ریاست جمهوری مشاهده کردیم.
از دیگر آرمانهای خدشهناپذیر انقلاب و مورد وفاق همگان«استقلال» بود، اما به مرور مفهوم «استقلال» دچار نوعی چالش شد و شیوه استقلالطلبی نیز مورد مناقشه قرار گرفت. امام(ره) بر حفظ استقلال تأکید داشتند و بر آن پایبند بودند و پس از آن نیز رهبری در این زمینه بسیار واضح، شفاف و قاطع عمل کردند. منتها یک سر طیف، تخاصم و در آن سوی طیف، وابستگی و تبعیت بود و این امر سبب ایجاد نوعی نزاع سیاسی شد و همین مساله به نظرم به فلسفه وجودی یک جریان سیاسی در کشور شده است و بر همین اساس تداوم تخاصم به یک خط مرز سیاسی با دیگران تبدیل شد.
طبق فرمایش امام(ره) بنا بود ایران مستقل و آزاد باشد و ارتش، اقتصاد و... هر یک استقلال خود را حفظ کنند، اما قرار نبود خود را از زنجیره اقتصاد جهان حذف کنیم و موجب تشدید تحریمهای متعددی علیه کشور و مردم شویم، ما میتوانستیم همکاری مستقلانه با جهان داشته باشیم، سیاستگذاری متوازن و همراه با استقلال را دنبال کنیم؛ اما تحت سلطه قدرتهای جهانی نباشیم.
دیرزمانی است که اقتصاد ایران به یک اقتصاد سیاسی تبدیل شده است. نمیگویم وضع موجود را نمیتوانیم با سیاستگذاری بهتر، مناسبتر کنیم، اما رشد مداوم و پیوسته در اقتصاد بدون استفاده از مزیتهای اقتصاد جهان امروز، نشدنی است. با FATF و تحریم نمیتوان اقتصاد پویا داشت و به مسایل و مشکلات مردم پاسخ داد. عدم توجه به این مساله باعث شد که به مرور به وضعیتی برسیم که عدهای زمزمه کنند این انقلاب ناکارآمد است و موضوعات درخشان و بالندگی انقلاب را نادیده بگیرند.
جان کلام اینکه آرمان ابتدایی انقلاب جامعهای مقید به جامعه انسانی و ارزشهایی مبتنی بر زیست اخلاقمدارانه و انسانهای انتخابگر بود و زیست یک انسان دینمدار را براساس یک انتخاب دنبال میکرد. به مرور زمان سیاستهای فرهنگی غیراقناعی و دستوری در پیش گرفته شد و نوعی مقاومت را در جامعه تولید کرد. حتی وقتی در سطح رئیسجمهور بیان میشد که به زور نمیتوان مردم را به بهشت بُرد، حجم زیادی از تبلیغات در رسانههای رسمی و حکومتی علیه رئیسجمهور شکل میگرفت. به نظر میرسد که اگر از اصل «اختیار و عرف جامعه» استفاده میکردیم شاید پایداری ارزشها هم بیشتر بود. دریغ که در برخی از مسائل نتوانستیم مطابق آنچه قول داده بودیم، اتفاقات را رقم بزنیم.
دیدگاه تان را بنویسید