چرا به فنا میرویم؟
مجتبی لشکر بلوکی
سال ۲۰۱۶ کتابی منتشر شد که در طول ۱۲ ماه، سه میلیون نسخه از آن فروش رفت. مارک منسون، نویسنده کتاب «هنر ظریف بیخیالی»، در این کتاب به این میپردازد که چرا ما زندگی خود را به فنا میدهیم؟ شاید ما با همه نکاتی که او میگوید موافق نباشیم اما به نظرم مطالعه این کتاب و نکاتش میتواند ما را عمیقا به فکر فروببرد. از میان نکات کتاب، سه نکته آن را انتخاب کردهام تا شما هم به آن بیندیشید:
1. ما عقدهای بار آمدهایم. رسانهها و مدرسان و مشاوران موفقیت، به ما القا میکنند که خوشحالتر باشید، سالمتر باشید، باهوشتر، ثروتمندتر، جذابتر، معروفتر، خلاقتر، و دوستداشتنیتر. تصویر از شادکامی این است که درحالیکه همسر و کودکانتان را برای خداحافظی میبوسید، در هلیکوپتر شخصیتان بنشینید و به سوی دفتر کارتان بروید جایی که شما جایگاهی مهم و شغل فوقالعادهای دارید. اگر یک لحظه دست نگهدارید و واقعا به اینها فکر کنید، متوجه میشوید که این تصویرها و توصیهها، درواقع بر نداشتههایتان تمرکز دارند. آنها، کمبودها و نداشتهها و نبودهها را نشانه میگیرند، و همانها را برایتان برجسته میکنند و عقده نداشتهها را هر روز بزرگتر و بزرگتر میکنند.
۲. فکر میکنیم با «داشتن» همهچیز حل میشود. هر چیزی که به شما احساس خوبی بدهد پتانسیل این را دارد که احساس منفی هم به شما بدهد، همسر ایدهآل شما همان کسی خواهد بود که نگران آن هستید که روزی از دستش بدهید، یا همان کسی خواهد بود که با او بیشترین اختلافنظر را خواهید داشت. شغل رویایی شما همان شغلی خواهد بود که در آن اضطراب و نگرانی را تجربه میکنید، چرا که دیگران میخواهند روزی جای شما را بگیرند و شما باید برای نگهداشتن آن شغل خیلی بیشتر از حالت عادی تلاش کنید.
۳. فکر میکنیم شادکامی یعنی نداشتن مشکل، که این اشتباه است. مشکل، مؤلفه ثابت زندگی است. با حذف هر مشکلی، دستکم یک مشکل دیگر زاده میشود. وقتی با خریدن عضویت باشگاه ورزشی، مشکل سلامتی خود را حل میکنید مشکل جدیدی به وجود میآید. مثلاً اینکه مجبور میشوید صبح زود از خواب بیدار شوید و نیم ساعت روی دوچرخه ثابت عرق بریزید و یا مشکل درد سائیدگی زانو پیدا میکنید. وقتی ازدواج میکنیم یک مشکل حل میشود و حداقل یک مشکل دیگر سر بر میآورد. وقتی پولدار میشویم، یک مشکل حل میشود و ...
زود قضاوت نکنید اصلا توصیه این نیست که با مشکلات زندگی کنیم؛ نکته اینجاست که میگوید شادکامی در نبود مشکل نیست، بلکه در حل مشکل است. برای شادکامی به چیزی برای حل کردن نیاز داریم؛ بنابراین، شادکامی فرآیند است و نه فرآورده. شدن است نه بودن. رفتن است و نه رسیدن.
تجویز راهبردی
تکنیک بیخیالی آگاهانه؛ اگر برای مسائل پیش پا افتاده، بیش از اندازه حرصوجوش میخورید؛ مثلاً عکس فیسبوک جدید همسر سابقتان، پخش نشدن برنامه تلویزیون محبوبتان، از دست دادن دیدن ۱۰ دقیقه اول مسابقه فوتبال به خاطر ترافیک، این نشانه یک مشکل جدی در زندگی شماست. وقتی سطح دغدغههای شما این قدر نازل و مبتذل است یعنی شما نتوانستهاید مسائل اصلی زندگی خود را درست تعیین کنید و بر آنها متمرکز شوید. بزرگترین مشکلات زندگی ریشه در این دارند که ما هر چیزی را زیادی جدی میگیریم. به هر چیزی و کسی شایستگی حضور در ذهنمان را میدهیم.
ما فراموش میکنیم که ظرف توجه و انرژی و وقت ما محدود است. پس آن را با «سخاوتی احمقانه» برای هر چیز و ناچیزی، برای هر کس و ناکسی خرج میکنیم.
ما روی چیزهایی حساس هستیم که نباید باشیم. رها کردن یک چیز دیگر: ما علاقه افراطی داریم برای جستجوی پایانناپذیر یک چیز دیگر! یک افزایش حقوق دیگر، یک خانه جدید، یک بچه دیگر، یک ارتقای شغل دیگر، یک ماشین مدل بالاتر، یک سرویس آشپزخانه دیگر و ... این باعث چه میشود؟ بهرغم تمام زحمات، فشارها و نگرانیمان سرانجام به همان جایی میرسیم که به طرز وحشتناک و ترسآوری شبیه همان جایی است که در ابتدا بودیم و همان احساسی را داریم که قبلا داشتیم: اینها کافی نیستند!
یعنی اینکه چیزهایی که دارم (حالا میخواهد کم باشد یا زیاد)، برای شادکامی من کافی نیست. دقیقا همانجایی که اول بودم. نتیجه؟ پس چه باید بکنم؟ یک چیز دیگر! دوباره همان مسیر قبلی تکرار میشود. یکی از تکنیکهای شادکامی میتواند این باشد که روی کمبودها که به «دور باطل یک چیز دیگر»میانجامد، تمرکز نکنیم، بلکه زمانی از زندگی را نیز بگذاریم روی چیزهایی که داریم.
نمیگویم که این نکات را قبول کنید یا به کار بگیرید، فقط عمیقاً به آنها فکر کنید.
دیدگاه تان را بنویسید