اگر به داد دریاچه ارومیه نرسیم، کانون جدید ریزگردها میشود
نیمی از ایران بهسختی نفس میکشد
ریحانه جولایی
اگر قرار باشد دغدغههای محیط زیستی کشور و حتی جهان را بررسی کنیم بیشک موضوع خشکسالی و کم شدن منابع آبی کشور در ابتدای این لیست قرار میگیرد. ایران هم چند سالی میشود که درگیر خشکسالی شده و این موضوع هر سال بیشتر از گذشته به چشم میآید. در این میان اما خشکسالی تنها به خشک شدن دریاچهها و تالابها منتهی نمیشود؛ معضل ریزگردها، طوفان نمک، فرونشست و ... ناشی از همین موضوع است و گریبانگیر کشور شده است.
ایران 20 سال از یک خشکسالی30 ساله را گذرانده
به گفته علیرضا شهیدی، رئیس سازمان زمینشناسی، ایران از حدود ۲۰ سال پیش وارد یک دوره خشکسالی ۳۰ ساله شده است و اکنون آثار این دوره خشکسالی را مشاهده میکنیم. درگذشته برخی تا مقداری بارندگی زیاد میشد میگفتند «نه ما دوره خشکسالی بلندمدت نداریم و ترسالیها این نظریه را که ایران در دوره خشکسالی ۳۰ ساله است، نقض میکند»، درصورتیکه میبینیم در برخی سالها یک مقدار بارندگیها بیشتر بوده اما این دلیل بر این نیست که دوره ترسالی آغاز شده باشد. بر اساس آنچه شهیدی گفته ما همچنان در سیکل خشکسالی قرار داریم و سالبهسال هم تبعات حاصل از این خشکسالی بیشتر نمایان میشود.
از سوی دیگر جمال سامانی، استاد دانشگاه و متخصص منابع آب نیز معتقد است موضوع خشکسالی یک مسئله جهانی است و کشورهای زیادی با آن دستوپنجه نرم میکنند. مجموعه کشورهای خاورمیانه، هند، پاکستان، چین، افغانستان، ایران، شمال آفریقا و بخشی از آمریکای شمالی و جنوبی بر اساس پیشبینیها در ۲۵ سال آینده با شرایط خشکسالی جدی و کاهش بارش مواجه خواهند شد.
به عقیده او یک بخش از عوامل اصلی این تحولات مربوط به برنامهریزی نامطلوب در این کشورهاست و همچنین بیتوجهی به محیطزیست که موجب فشار به منابع آب شد. راهکار برونرفت از این شرایط در دو بخش است اول مربوط به عامل اصلی افزایش دما و کنترل آن از طریق کاهش گازهای گلخانهای و دوم موضوع سازگاری با اقلیم است یعنی از مقدار آبی که داریم به بهترین شکل و بهرهوری بالا استفاده کنیم.
بعد از 8 سال تلاش، تراز دریاچه ارومیه پایینتر آمد
در این دوره خشکسالی اما کشور ما آسیبهای زیادی دیده است. بخشی از این آسیبها به شرایط اقلیمی برمیگردد و برخی دیگر حکایت از ناکارآمدی مسئولین و مدیران سازمان محیطزیست دارد؛ از خشک شدن تالابها و رودخانههای خروشان تا کم شدن سالیانه تراز دریاچههایی چون ارومیه.
خشک شدن دریاچههای کشور از موضوعات بسیار مهم زیستمحیطی است. در صورت خشک شدن دریاچهها با پدیده بلند شدن ریزگردها از بستر دریاچه و در برخی موارد با طوفان شن و نمک مواجه میشویم. کمتر از سه ماه پیش، با شدت گرفتن بادهای فصلی مردم ارومیه و تبریز شاهد طوفانهای نمک که از قسمتهای خشکشده دریاچه بلند میشد، بودند.
اما با توجه به هزینهها و اقداماتی که برای احیای دریاچه ارومیه صورت گرفت چرا تراز این دریاچه مرتب پایین میرود؟ برای پاسخ به این سؤال باید کمی به عقب برگردیم. شروع خشک شدن دریاچه ارومیه به اواسط دهه ۷۰ برمیگردد، به گفته معاون اداره کل محیطزیست آذربایجان غربی «از سال ۱۳۷۶ همزمان با یک دوره خشکسالی کاهش سطح تراز دریاچه ارومیه اتفاق افتاد، تراز دریاچه که آن روزها حدوداً ۱۲۷۷ متر از سطح آبهای آزاد بود کمکم شروع به کاهش کرد.»
اگرچه در همان سالها اقداماتی برای کنترل خشک شدن دریاچه صورت گرفت اما شاید بهطورجدی، پروژه احیای دریاچه ارومیه به اوایل دهه نود برگردد. همزمان با شروع کار دولت یازدهم، حسن روحانی، رئیسجمهور وقت در اولین جلسه هیئت دولت سند ستاد احیای دریاچه ارومیه را امضا کرد تا شاید بیمها تبدیل به امید شود.
به گفته مصطفی مصطفیزاده، کارشناس واحد برنامهریزی دفتر برنامهریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه، نقشهی راه احیا با ۲۷ راهکار ذیل ۶ سرفصل قرار گرفت؛ مسیری که با طی شدن آن قرار شد دریاچه بعد از مرحله تثبیت به مرحله احیا برسد.
طبق گفته کارشناسان، در احیای دریاچه ارومیه یک نقشه راه وجود دارد که سه دوره را مشخص میکند، دوره اول مربوط به دوره تثبیت است، به این معنا که در یک بازه زمانی وضعیت دریاچه را نسبت به شروع طرح نجات تثبیت شود، چراکه گفته میشد اگر دریاچه همان روند سابق از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۹۲ را ادامه میداد چیزی از آن باقی نمیماند، در آن سالها تقریباً بهطور متوسط ۴۰ سانتیمتر کاهش تراز دریاچه ارومیه را در هرسال شاهد بودیم. در فاز دوم بحث احیا مطرح بود، یعنی اقدامت سازهای و فیزیکی برای یک مدیریت پایدار در بخش منابع آب، بنابراین در این مرحله اقدامت سختافزاری موردتوجه قرار گرفت، مانند تصفیهخانه شهر تبریز و ارومیه و خط انتقال پساب از این تصفیهخانه به سمت دریاچه، و پروژه انتقال آب از سد کانی سیب به دریاچه که این پروژهها پیشرفت ۹۵ درصدی دارند. در فاز سوم هم اقدامات نرمافزاری از قبیل، ترویج آموزش کشاورزی به کشاورزان، طرح جامع زراعت و باغبانی، طرح جامع کشت گیاهان دارویی در حوضه دریاچه موردتوجه قرار گرفت.
درنهایت اما در این هشت سال هیچکدام از راهها مانع از پایین رفتن تراز آب دریاچه نشد و نمودارهای ارائهشده نشان میدهد تراز آب روند نزولی دارد. امروز در دریاچه حدوداً ۳.۱۸ میلیارد مترمکعب آب وجود دارد، که در یک عرصهی ۲۵۰۰ کیلومترمربعی پخششده است، یعنی چیزی حدود ۱.۱ متر عمق متوسط دریاچه ارومیه است، به عبارتی آب زیادی وجود ندارد، در سال آبی ۱۴۰۰ – ۱۴۰۱ سطح تراز دریاچه ارومیه دیگر بیشتر از ۱۲۷۰.۷۹ متر (۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱) نمیشود، از طرفی، از این به بعد با آغاز تبخیر آبتراز دریاچه شروع به کاهش میکند. پیشبینی میشود احتمالاً سطح تراز در اواخر تابستان امسال به ۱۲۷۰.۲ برسد، بنابراین با این وضعیت بخش بزرگی از دریاچه خشک خواهد شد. این خشک شدن دریاچه در کنار تمام مشکلات زیستمحیطی که ایجاد میکند به بالا رفتن میزان ریزگردها نیز کمک قابلتوجهی میکند.
هامون و جازموریان منشأ ریزگردهای داخلی
بر اساس بررسی تصاویر ماهوارهای، مهمترین کانونهای داخلی گردوغبار در ایران بهغیراز کانون شرق اهواز که جنگلکاری شدهاند، مربوط به هامون و جازموریان است که در سالهای اخیر خشک و حالا تبدیل به مرکزی برای ایجاد زیرگردهای داخلی شده است. اتفاقی که ممکن است برای دریاچه ارومیه هم رخ دهد.
آنطور که در ابتدای گزارش هم گفته شد، کشورهای زیادی در دنیا با مشکل خشکسالی مواجهاند و ایران هم تحت تأثیر آنها قرارگرفته است. بخشی از ریزگردهایی که امروز در تهران، کرمانشاه، ایلام، خوزستان، بوشهر و شهرهای دیگر کشور میبینیم ناشی از خشکسالی در کشور است اما بخش بزرگتر آن از کشورهای همسایه میرسد.
آنطور که مشاور سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور میگوید پایشها و بررسیهای روزانه ما از طریق تصاویر ماهوارهای مدیس نشان میدهد منشأ گردوغباری که اخیراً به سمت ایران آمد از ناحیه کانون گردوغبار غرب موصل و از جنوب ترکیه در مرز با عراق است.
به گفته رضا بیانی کانون گردوغبار در بین دجله و فرات است که ایران را بهشدت تحت تأثیر قرار داده. با احداث سد آتاتورک در ترکیه بر سرشاخههای رودخانههای دجله و فرات که ۱۰ تا ۱۵ برابر سدهای ایران هستند، میزان آب این رودخانهها که دشتهای عراق را مشروب میکند کم شده و ازاینرو بسیاری از هورها در پاییندست حوضه دجله و فرات از بین رفتهاند.
او درباره منشأ خارجی گردوغبارها در ایران گفت: در غرب کشور پاکستان در مرز با ایران، تالابی است که خشکشده و با فعلوانفعال به وجود آمده در آن منطقه، تقریباً قسمتی از شرق ایران تحت تأثیر رخدادهای گردوغبار قرارگرفته است و تالابی در غرب افغانستان در استان نیمروز نیز واقعشده و با خشک شدن آن، گردوغبار از آن ناحیه وارد ایران میشود. از سمت جنوب ایران، کانونهای گردوغبار در جنوب ریاض عربستان و در محدوده بیابانی نجران و هافرالبتین وجود دارد و گردوغبار از این مناطق وارد عراق و سپس وارد آبادان، خرمشهر و اهواز میشود.
رئیس سازمان زمینشناسی، ایران از حدود ۲۰ سال پیش وارد یک دوره خشکسالی ۳۰ ساله شده است و اکنون آثار این دوره خشکسالی را مشاهده میکنیم. درگذشته برخی تا مقداری بارندگی زیاد میشد میگفتند «نه ما دوره خشکسالی بلندمدت نداریم و ترسالیها این نظریه را که ایران در دوره خشکسالی ۳۰ ساله است، نقض میکند.»
بر اساس بررسی تصاویر ماهوارهای، مهمترین کانونهای داخلی گردوغبار در ایران بهغیراز کانون شرق اهواز که جنگلکاری شدهاند، مربوط به هامون و جازموریان است که در سالهای اخیر خشک و حالا تبدیل به مرکزی برای ایجاد زیرگردهای داخلی شده است. اتفاقی که ممکن است برای دریاچه ارومیه هم رخ دهد
ریزگردهای داخلی و خارجی بلای جان جنوبیها
ریزگردها که تا یکی دو سال گذشته از استانهای مرکزی کشور بالاتر نمیآمدند حالا بخش بزرگی از کشور را گرفتهاند تا جایی که گاهی این ریزگردها به استان گیلان هم میرسد. در این مدت به دلیل آلودگی هوا و مشکلات تنفسی مدارس، ادارات و برخی از مراکز به حالت تعطیل یا نیمه تعطیل درآمد. در تهران روز سهشنبه و چهارشنبه تعطیل اعلام شد و برخی از استانها هم فعالیت در فضای آزاد را خطرناک اعلام کردند. البته کارشناسان از تداوم این شرایط در روزهای آتی خبر دادهاند.
در این میان اما مردم خوزستان بیشترین آسیب را از ریزگردها میبینند. خوزستان به دلیل هممرز بودن با عراق و وجود کانونهای داخلی ریزگرد بسیاری از روزها را با این پدیده دستوپنجه نرم میکند، در روزهای اخیر هم اوضاع بحرانیای داشت. میزان گردوخاک در خوزستان صبح روز سهشنبه به بیش از ۲۲برابر حد مجاز رسید؛ شرایطی که دیروز هم در این استان پایدار بود و احتمالاً امروز با شدت کمتری ادامه خواهد داشت.
خوزستان حدود یکمیلیون و ۲۴۰ هزار هکتار بیابان دارد که از این میزان، ۳۵۰ هزار هکتار کانون گردوغبار با پراکنش در ۷ نقطه هستند؛ ۵۰ هزار هکتار در هورالعظیم، ۲۸ هزارو ۱۸۴ هکتار شمال خرمشهر، ۱۵ هزارو ۶۲۰ هکتار در شرق اهواز، ۱۱۲ هزار هکتار در جنوب و جنوب شرق اهواز، ۸۶ هزار هکتار از بندر امام تا امیدیه، ۳۱ هزار هکتار در ماهشهر و هندیجان و ۱۸ هزار هکتار شرق هندیجان که تبعات سوء خود را بر زندگی مردم گذاشتهاند. این در شرایطی است که ریزگردهای خارجی هم بر این کانونها اضافهشدهاند و کام خوزستانیها را بیشازپیش تلخ کردهاند.
وضعیت بوشهر هم چندان جالب نیست. باوجوداینکه این استان جنوبی ۱۶ کانون داخلی ریزگرد دارد، اما وزش بادهای شدید در عراق و هجوم ریزگردهای خارجی از نوار غربی و جنوبی به کشور این استان را در همسایگی خوزستان بیشتر از همیشه درگیر کرده است. براساس دادههای آماری ایستگاههای سنجش آلودگی هوا میزان ریزگردها در شهر بوشهر دیروز ۱۰۷۰، گناوه ۲۸۳۹، دیلم ۲۰۰۶ و کنگان ۵۶۴ میکروگرم بر مترمکعب گزارش شد. همچنین در شهر برازجان نیز با توجه به غلظت ۳۶۶میکروگرم بر مترمکعب شرایط جوی در این شهرستان نیز بسیار ناسالم گزارششده است.
در اینکه خشکسالی معضلی جهانی شده حرفی نیست اما بحث بر سر مدیریتهای نادرستی است که در ایران صورت میگیرد. سالهاست که معضل ریزگردها جنوب، غرب، جنوب شرقی و مرکز کشور را برگرفته است و در این سالها تقریباً هیچ اقدام عملی و مؤثری که بتوان با آن بخشی از این مشکل را سروسامان داد وجود ندارد. مدیران و مسئولیت سازمان محیطزیست نیز هیچ اقدامی برای احیای کانونهای گردوخاک نمیکنند و هرروز بر تعداد مراکزی که منشأ ریزگردهای داخلی است افزوده میشود. گویی جان مردمی که هرروز براثر آلودگیهای هوا گرفته میشود هم برایشان اهمیتی ندارد. از ایران آباد و سرسبزمان حالا دیگر هیچ نمانده است. نه هوایی برای نفس کشیدن و نه دریاچه و تالاب و رودخانهای.
دیدگاه تان را بنویسید