آیا زنها به دنیا زیبایی بدهکارند؟
آیا زنها قول دادهاند شبیه عروسکی باشند که در کودکی فقط بهقصد بازی بغلش میگرفتند؟ آن ذاتگرایانی که زنان را علاقهمند به خودنمایی و جلوهفروشی تلقی میکنند چیزی درباره مراحل اجتماعیشدن کودک شنیدهاند؟
مثال سادهای میزنم در تشریح آنچه که در مسیر اجتماعیشدن دختربچه و رشدش بهعنوان یک زن تاثیر میگذارد که متوجه باشیم اگر زنان حاضر میشوند ساعتها صرف خرید انواع و اقسام لوازم آرایشی کنند و صورتشان زیر تیغ جراحی زخم بردارد، انگشت اتهام باید به سمت آموزش غلط تربیتی باشد که آنچنان موذیانه زیر جلد رفتار تکتکمان خزیده که باورمان نمیشود چیزی را میپروریم که قبولش نداریم.
هربار لپ دختربچهای را میکشیم با چه عناوینی خطابش میکنیم؟ بهبه چه دختر خوشگلی، آخی چه دختر نازی، موهات چهقدر قشنگه، چه پیرهنی، عجب لاکی، وای کفشهات، وای لبخندت! و در صورتی که ظاهرش باب میل نباشد: ای وای این چیه پوشیده؟ ( یا مادر را سرزنش میکنیم: این چیه تن دخترش کرده؟) چه بیسلیقه و شلخته و چه و چه!
حالا همین دختر وای و ووی دریافت کرده کافیست صراحتا به یکی از خواستههای ما نه بگوید، برای پشتکار و اصراری که بابت رسیدن به خواستههایش صرف میکند کمی با قدرت صدایش را بالا ببرد ، مخالفت کند، انتقاد کند، دوستانش را به دلایل شخصی کنار بگذارد ، وابستگیهای بیمارگون عاطفیاش را کنترل کند فیالفور سرکوب شده و متهم میشود به دخترانه نبودن متوجه شدید چهکار میکنیم؟ تشویقها ارتباط مستقیم با ظاهر دختر بچهها و تنبیهها ارتباط مستقیم با درونیات دختربچهها و هرآنچه به فردیت و هویت اجتماعی آنها ربط دارد، ارتباط پیدا میکند. در نتیجه برای دختربچه در حال رشد با شاخکهای بسیار حساس به کنشهای محیطی که در نهایت از همانها برای تعریف هویت خویش استفاده خواهد کرد، نوع پیام دریافتی بسیار شکننده، بسیار سطحی است. این پیغامها به تثبیت شخصیت میانجامد. طرحوارههای عمیق و غلیظی پیریزی میشود که به این راحتیها شکستنی نیست. پیغامی که زنان از کودکی دریافت میکنند چیزی نیست جز امور مربوط به ظاهرشان! چیزی نیست جز زیبا بودن ! شرط لازم برای پذیرفته شدن!
حالا دست پروردهمان را چه بنامیم؟ پلنگ ؟ خیر! یک قربانیِ سرشار از تُهی ! قبلا هشدار دادهام که وقتی فرایند تولید معیوب است انتظار محصول با کیفیت داشتن توقع بیجایی است.
میگویید این حرفها آنقدرها هم روی بچه اثر نمیگذارد؟ قاطعانه عرض میکنم آنچه کودکان در کودکی میشنوند ندای درونیِ بزرگسالیشان خواهد بود. با هر اسمی که او را صدا زده باشید با همان اسم هویت خود را میشناسد.
چندبار دختربچهها را با عناوینی مثل چه دختر شجاعی، چهقدر قوی عمل کردی، آفرین که تسلیم نشدی، چه دختر آگاهی، چه دختر جسوری، چه دختر پرتلاشی و چه دختر عاقلی مورد خطاب قرار میدهیم؟ اما تا دلتان بخواهد با جملات دختر اصلا قیافه نداره، این چه هیکل قناسیه، اصلا جذابیت نداره، کی
اینو نگاه میکنه مورد عتاب قرار میدهیم و آنها را نسبت به ظاهرشان بیش از حد نگران نگاه می داریم. توجه داشته باشید آنچه که اسباب از بین رفتن اعتماد بهنفس در زنان است خود «ظاهر» نیست. اثری ست که ظاهرِ قابل قبول در میزان «مورد تایید قرار گرفتن و مورد پذیرش بودن» میگذارد.
اما با تمام تلاش بیوقفه و تمام عملیات پیاده شده روی چهره و اندامش، هنوز جای خالی موتور محرک رفتار سالم در شخصیتش درد میکند ! عزت نفسش!
سالها بعد وقتی ساعتها دنبال پیدا کردن آرایشگاه مناسب و خرید انواع و اقسام لوازم آرایشی میچرخد، نگران چی بپوشمها میشود و صورتش هرروز زیر تیغ جراحی زخم می خورد به او لقب پلنگ میدهیم و سرزنشها را روانهاش میکنیم. این وسط تبلیغات و سیستم صنعت فروش به زنها به چشم مشتریان همیشگی و وفادار نگاه میکند و به تمام آن خلاءها دامن میزند. سیستم عرضه و تقاضا به موازات هم برقرار میشود.
وقتی این پیغامها به دختران در حالِ تزریق شدن است، مردان هم بهعنوان روی دیگر سکه شاهد این حملات بیامان هستند و در جریان اجتماعیشدن قرار میگیرند. آنها نیز طرحوارههای خودشان را می سازند. از این جهت غالب مردان دنبال «خوشگله خنگ » هستند !! زن خوشگل نه چندان دانای فهیم به زن آگاه و هوشمند فهیم با چهره معمولی ترجیح داده میشود و سیکل معیوب ادامه مییابد. ( این نگاه مردان به زنان یک زاویه دیگر مردسالارانه هم دارد که واردش نمیشوم ).
*سیری بر مسائل و ادبیات زنان
دیدگاه تان را بنویسید