حکایت تندیسهایی که هیچ شباهتی به صاحبانشان ندارند؛
استاد شهریار نامأنوس در برج میلاد!
ریحانه جولایی
در بین همه هنرهای تجسمی ناخوش احوال و کم خبر کشور ما، سردیسها و تندیسها که جنبهای از هنر گسترده مجسمهسازی هستند، در این سالها بیشتر از باقی حاشیه ساز شدهاند. نزدیک به یک دهه پیش، خبر دزدیده شدن زنجیرهای تندیس و سردیسها در پارکهای تهران خبر اول خیلی از رسانهها شده بود و حالا مدتی است ساخت تندیس و سردیسهای بدقواره و زشت، سوژه طنز مردم در فضای مجازی و باعث دردسر تصمیم گیران کجسلیقه و هنرمندان کار نابلد شده است. موضوعی که با نصب سردیسهای بیظرافت و نهچندان زیبای بزرگان هنر و سیاست کشورمان در اماکن مختلف واکنشهای بسیاری در پی داشته است.
نمونهای دست به نقد از این رویه، تندیس استاد شهریار است که دیروز در برج میلاد رونمایی و بلافاصله از فرط فاجعهبار و بیشباهت بودن با استاد، برچیده شد.
تندیسهایی با شوخیهای تصویری جذاب و کامنتهایی جذابتر
پیدا کردن یک تندیس کوچک یا سردیس بزرگ در گوشه و کنار کشور و قرار دادن عکس آن در شبکههای مجازی یکی از ژانرهای جدید طنز ساختن در اینستاگرام و توئیتر است. شوخیهای تصویری جذاب و کامنتهایی جذابتر. از سردیس بزرگان سیاسی کشور که بعد از مرگ آنان ساخته میشود تا هنرمندانی که بعد از مرگشان مجسمه آنان را در نزدیکی محل زندگیشان نصب میکنند و یکی دو روز بعد، به دنبال شدت انتقادها که بیسروصدا و شبانه از محل نصب شده جدا میکنند و به مکان نامعلومی میبرند، از این قاعده مستثنا نیستند.
داوود رشیدی، عباس کیارستمی و علی نصیریان از معروفترین چهرههای سینمایی هستند که از مجسمهسازی زخم خوردند. این مجسمه و تندیسها، هیچکدام به چهره اصلی فرد شبیه نبودند و بیش از آنکه به معرفی و جاودانگی فرد کمک کنند، باعث ایجاد یک جریان طنز در فضای مجازی شدند. سردیسهای نصبشده در خانه هنرمندان، نمونه این شاهکارهای عجیب است در این میان شبیه نبودن سردیسها به چهره اصلی یا حذف ویژگیهایی مانند عینک در شخصیت عباس کیارستمی که جزو یکی از المانهای اصلی شخصیت او بود، بحثبرانگیز شد. تندیسهای عجیب و غریب تنها به حذف المان یا شبیه نبودن به چهره واقعی هنرمندان خلاصه نمیشود و سیاستمداران را هم در بر گرفته است. چندی پیش این اتفاق برای تندیس «سردار سلیمانی» هم رخ داد. تندیسهای بیشباهت به سردار در چند نقطه از کشور نصب شد و انتقادهای تندی در پی داشت و حالا نوبت نصب تندیس استاد شهریار در برج میلاد است.
بسیاری اما بر این باورند که پشت ساخت چنین تندیسهایی جریانهایی در کار است تا شخصیت بزرگان ایران را تخریب و به شکلی مشروع، آنها را کاریکاتوری و مضحک جلوه دهند.
چه توقعی میتوان داشت وقتی همهچیز پارتیبازی است؟
شاید سؤال این باشد که چرا مسئله مجسمههای بدقواره هیچوقت حل نمیشود. در همین رابطه هادی مظفری، مدیرکل دفتر هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چند وقت پیش اطمینان داده بود که دیگر چنین اتفاقی نخواهد افتاد و گفته بود که طراحی نامناسب و اجرای غلط افراد بیصلاحیت در ساخت مجسمههای شهری، نتایج سنگینی به همراه خواهد داشت. طبق این امر، ساخت، اجرا و نصب هرگونه مجسمه، دیوارنگاره و نقش برجسته در فضای شهری باید با مجوز شورای نظارت بر نصب مجسمهها انجام شود. با این حال اما باز هم مجسمههای ناامیدکننده جدید، همه این توضیحات را بیاثر کرد و باز هم سیل تمسخرهای مجازی و انتقادهای مطبوعاتی شروع شد. اما جدا از این طنزها و انتقادها میشود سؤال مهمتری را مطرح کرد.
سؤال این است که اصولاً چرا انتظار داریم این مجسمهها و مجسمههای مشابه زیبا باشند؟ یا حداقلی از اصول زیباییشناسی در آنها رعایت شده باشد؟ مازیار فکری ارشاد، منتقد و روزنامهنگار دلیل این عقبماندگی را قبح هنر مجسمهسازی برای سالهای سال در طول تاریخ کشورمان دانسته که باعث شده است سابقه این هنر در کشور ما آنقدر طولانی نباشد که با گذشت دورهای از تجربههای اولیه به رونق این هنر برسیم.
دومین موضوعی که او اشاره کرده، برگزاری جشنوارههایی در سالهای گذشته است که بهجای پرداختن به تندیس و سردیسهای واقع گرایانه از آدمها بهعنوان پایه هنر مجسمهسازی، از همان اول به دنبال مجسمههای انتزاعی و ساخت حجمهای آبستره رفتهاند و این هنر اصولاً قبل از پا گرفتن، دچار جهشی بزرگ و غیرمفید شده است. از سوی دیگر او به تبعیض بین هنرمندان این رشته و تحویل پروژهها به آدمهایی که رابطه بهتری دارند، اشاره کرده و البته نپرداختن رسانههای رسمی کشور به هنر مجسمهسازی را یکی از دلایل پیشرفت نکردن این هنر در کشور ما دانسته است.
محمدحسین مأموریان، هنرمند مجسمهساز میگوید: مجسمهسازی فیگوراتیو، به صورت کلی از سیستم آموزشی حذف شده است. چهره ساختن قواعدی دارد که هیچوقت هیچکس به ما یاد نداده است
طبیعی است که آثار ضعیف با برد و ضریب بیشتری در رسانهها دیده میشود و این در حالی است که هنرمندان خوبی نیز در این عرصه فعالیت میکنند و آثار فاخری تاکنون ارائه دادهاند.
حال ناخوش مجسمهسازی در کشور
همانطور که اشاره شد، رشته مجسمهسازی وضعیت چندان خوبی در کشور نداشت. از ابتدای انقلاب به مدت ۱۵ سال در دانشگاهها رشته مجسمهسازی نداشتیم. پس از سال ۷۲، دانشگاهها شروع به آموزش مجسمهسازی کردند که آنهم به صورت اصولی نبود؛ زیرا به لحاظ شرعی ایراد میگرفتند که ساخت مجسمه اشکال دارد. به همین خاطر پس از فوت امام (ره) که روی سکهها تصویر ایشان کار شد، اعلام کردند که زین پس ایرادی ندارد اگر تصویر شهدا به صورت مجسمه ساخته شود. این امر خیلی خوب بود ولی چون مبلغ دستمزد هنرمندان حرفهای بالا بود، به فکر برگزاری سمپوزیوم افتادند؛ البته همین امر نیز در ابتدا خوب بود، زیرا هنرمندان شناخته شده کنار هم جمع میشدند و کار میکردند و آثارشان نسبت به تفاوت ناچیز سطح آنها در شهر نصب میشد. ولی به مرور این روند تغییر کرد و امروزه میبینیم که در سمپوزیومها از هنرمندان تازه کار که با هزینه کمکار میکنند استفاده میشود.
محمدحسین مأموریان، هنرمند مجسمهساز دل پردردی از شیوههای مجسمهسازی و سفارشدادن آنها دارد. او درباره این مجسمههای عجیب میگوید: مجسمهسازی فیگوراتیو، به صورت کلی از سیستم آموزشی حذف شده است. چهره ساختن قواعدی دارد که هیچوقت هیچکس به ما یاد نداده است. این مجسمهسازیهای عجیب حتی برای سردار سلیمانی هم اتفاق افتاد. مجسمههایی که ساخته شد، واقعاً یک آبروریزی بود. چه اشکالی دارد فرصتی را برای مجسمهسازها فراهم کنند تا دورههایی را در کشورهای دیگر بگذرانند و بعد از بازگشت، آموختههایشان را به دیگران منتقل کنند؟ هیچکس آموزش درست این کار را ندیده است.
همه تندیسها ارزش نصب ندارند
یکی دیگر از موضوعاتی که ذهن بسیاری را مشغول کرده این است که اصلاً چرا چنین تندیسهایی پیش از نصب توسط افراد حرفهای تائید و بعد در معرض دید عموم قرار داده نمیشوند؟ یا اصلاً چرا باید تمام تندیسها در جایی از شهر نصب شوند؟
بسیاری از اساتید این هنر معتقدند لازم نیست همه آثار ساختهشده در یک سمپوزیوم در سطح شهر جانمایی شوند. اگر به خانه حجم سازمان زیباسازی شهرداری تهران بروید، با انبوهی از پرترهها مواجه میشوید. درستش هم این است که این پرترهها در سطح شهر نصب شود، چون ممکن است در هر سمپوزیوم، ۴ یا ۵ کار خوب از آب در بیاید. چه اشکالی دارد این آثار غربالگری شوند و اگر ارزش این را ندارند که وارد عرصه شهری شوند، برای کار بیشتر به کارگاه هنرمند فرستاده یا از نو ساخته شوند.
تندیسهای عجیب و غریب با حذف المانهای شاخص یا شبیه نبودن به چهره واقعی، تنها به هنرمندان خلاصه نمیشود و سیاستمداران را هم دربرگرفته است. نمونه آن نصب تندیسهای بیشباهت به «سردار سلیمانی» در چند نقطه از کشور است
در آخر باید به این نکته اشاره کنیم که تقدیر از هنرمندان، سیاستمداران و اسطورههای کشورمان اتفاق جذابی است که میتواند یاد و خاطره آنها را تا سالها زنده نگه دارد، اما بیسلیقگی در طراحی تندیسها و مجسمههایی که ساخته میشود نه تنها واکنش منفی هواداران را در پی دارد بلکه گاه آنها را دلزده میکند. با اتفاقات اخیر حال کمتر کسی است که از مسئولان انتظار داشته باشد تندیسی از یک فرد مشهور رونمایی کنند. تندیسهای ساخته شده از چهرههای شناخته شده همواره انتقادات فراوانی در پی داشته است اما گاه رونمایی از برخی تندیسها سبب میشود تا به توانایی تندیسسازان کشورمان امیدوار باشیم. شاید اگر مسئولان در انتخاب شرکتهایی که توان ساخت تندیس را دارند کمی خوشسلیقهتر باشند، هیچگاه انتقادی مطرح نشود و تندیسها ابزاری برای حفظ یاد افراد مشهور باشند نه موضوعی برای تخریب آنها و سوژهای برای خنده مردم در شبکههای مجازی.
دیدگاه تان را بنویسید