معاون شهردار تهران: عمر سکونت در محلات تهران به دلیل گرانی مسکن زیر سه سال است
نقل مکانهای متوالی و محلاتی که تعلق خاطری ایجاد نمیکنند
ریحانه جولایی
شاید تا چند سال پیش کسی تصور نمیکرد روزی برسد که در همین تهران خودمان، ثروت و فقر، تا این اندازه رخبهرخ یکدیگر قرار گیرند؛ تصورش سخت بود که روزی فاصله 12ــ10کیلومتری جنوب تا شمال تهران، آنقدر زیاد شود که با یکعمر دویدن هم نتوان آن را طی کرد. باورکردنی نیست که امروز در شرایطی قرارگرفتهایم که در یکگوشه پایتخت ایران، برخی از سر نداری مجبور به گرو گذاشتن کارت یارانهشان برای خرید نان باشند و عدهای دیگر مثل ریگ، پول خرج چیزهایی کنند که حتی جنوب شهریها، اسمش را هم نشنیدهاند.
گرچه اختلاف طبقاتی، موضوع جدیدی نیست و سالهاست مردم کمدرآمد جامعه با آن دستوپنجه نرم میکنند و به خودشان قبولاندهاند که نباید شغل، درآمد، خانه، ماشین، تفریحات، مدارس فرزندان و خلاصه زندگیشان را با افراد ثروتمند جامعه مقایسه کنند، ولی شاید هیچوقت تا این اندازه، بین قشر «دارا و ندار»، «پردرآمد و کمدرآمد» و «ثروتمند و فقیر» فاصله نبوده است؛ مسئلهای که فهمیدنش چندان سخت نیست؛ نه نیاز به نمودارهای اقتصادی ضریب جینی دارد، نه آمارهای مرکز آمار؛ فقط کافی است یکبار از شمال شهر و خیابانهای فرشته و زعفرانیه و بهقولمعروف محلههای دیپلماتنشین، قدمزنان به سمت جنوب شهر بروید تا دروازهغار و اتابک و اگر حوصله داشتید تا حاشیههای این کلانشهر پهنپیکر. آنوقت متوجه میشوید زیرپوست این شهر آرامآرام چه اتفاقی افتاده است. تهران شهری شده است که دو قشر ثروتمند و فقیر در دو سوی شکافی عمیق در آن زندگی میکنند. این شکاف فعلاً در فضای شهری نمود بیشتری پیدا کرده است و بهتدریج بر تعاملات اجتماعی شهروندان هم تأثیر میگذارد.
معاون معماری و شهرسازی شهردار تهران نسبت به عدم تعلق شهروندان به محلههای محل سکونتشان هشدار داد. به گفته او عمر سکونت در محلات شهر تهران زیر ۳ سال است و این یعنی احساس تعلق به محل و شهر کاهش یافته است
پایتخت با دو قطب متفاوت
اما چه شد که تهران به اینجا رسید؟ سال 95 بود که رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران نسبت به دوقطبی شدن فضاهای شهری هشدار داد و تأکید کرد: اکنون وضعیت بهگونهای شده است که فقرا جرأت پا گذاشتن به مناطق اعیاننشین را ندارند.
آن زمان حسین ایمانی جاجرمی گفته بود که چند سالی است دولت و شهرداریها رویکرد خود را از مسئله رفاه و خدماترسانی تغییر داده و بنا به دلایلی مثل مشکلات اقتصادی یا افزایش رشد اقتصادی به دنبال درآمدزایی و جذب سرمایهگذاری هستند. آنچه در این میان نادیده گرفتهشده است اثرات اقتصادی و اجتماعی این اقدامات در جامعه بوده است، بخصوص در شهرها پیامدهایی که این سیاستها از ابعاد مختلف معماری، کالبدی، هویتی، اجتماعی، فرهنگی بر زندگی شهری داشتهاند را موردتوجه قرار ندادیم و این پیامدها اکنون آشکار شده است.
حالا با گذشت چند سال این شرایط بدتر هم شده است. قیمت بالای مسکن در تهران تا جایی پیش رفته است که بسیاری از اجارهنشینان به محلههای پایینتر و پایینشهرنشینان به حاشیه و شهرکهای اطراف تهران رانده شدهاند. در این میان مهاجرت معکوس هم رخداده است و بسیاری عطای زندگی شهرنشینی را به لقایش بخشیدهاند و کار را رها کرده و به روستاها و شهرهای آبا و اجدادیشان برگشتهاند. در این میان اما آن دسته که نه جایی برای رفتن دارند و نه سرمایهای برای ماندن هر روز بیشتر از قبل در فقر و نداری فرومیروند.
تهران جای افراد کمدرآمد نیست!
کارشناسان شهری معتقدند یکی از دلایلی که تهران را به سمت دوقطبی شدن میبرد این است که کاسبکاران بر زمینهای شهر چنگ انداختهاند و کمکم در حال حذف فضای عمومی هستند. فضای عمومی که تنها دلخوشی قشر ضعیف است.
به عقیده کارشناسان حوزه شهری این فضاهای عمومی شامل پارک، زمینبازی کودکان، مدرسه و مسجد میشوند که البته ساخت آنها برای دولت و شهرداریها سود مادی ندارد و به شکل کالاهای عمومی به افراد، فارغ از میزان درآمدشان خدمات میدهند و حتی پارکهای عمومی و گسترش حملونقل عمومی به نفع گروههای کمدرآمد است، زیرا معمولاً افراد دارای درآمد بالا میتوانند خدماتی باکیفیت بالاتر و هزینه بیشتر دریافت کنند، میتوانند برای تفریح به سفر خارجی بروند، اما گروههای کمدرآمد برای تفریح به پارک کوچک محله میروند، لذا وقتی زمینهایی که برای کاربری عمومی بوده است به فضای تجاری تغییر کاربری داده شود؛ فرصتها را از شهر گرفتهایم و این کار خطای بزرگی است که توسط مدیریت شهری بهویژه در شهرهایی که توانستهاند جذب سرمایه کنند، اتفاق میافتد.
با این اقدامات در آینده شهرهایی خواهیم داشت که امکان ایجاد فضای عمومی ندارند، زیرا وقتی شهر را قیمتگذاری کرده و کالاهای مصرفی مردم را تبدیل به کالای تجاری میکنیم اثری از این فضاها باقی نمیماند. چنانکه امروز در تهران نمیتوان پارک درونشهری درست کرد، زیرا هزینه وحشتناکی دارد و حتی نمیتوانیم زمینبازی برای کودکان ایجاد کنیم، زیرا قیمت زمینها بالاست و ارزش تجاری پیداکرده بهتبعآن گروههای کاسبکار نیز بر این زمینها چنگ انداخته و آنها را از دست شهر خارج میکنند.
با این حساب نفس کشیدن برای قشر و دهکهای پایین جامعه هر روز سخت و سختتر میشود. امروزه با یک نگاه اجمالی و ساده میتوانیم به این موضوع پی ببریم که بسیاری از زمینها تغییر کاربری دادهشده و در آنها مراکز خرید بزرگ و آنچنانی ساخته شده است. در چنین شرایطی تنها افرادی میتوانند از این اماکن استفاده کنند که جیبهای پر پول داشته باشند و غیرممکن است که افراد کمدرآمد را در مگامالها پیدا کنید، زیرا جای افراد کمدرآمد در این اماکن نیست.
سال 95 بود که رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران نسبت به دوقطبی شدن فضاهای شهری هشدار داد و تأکید کرد: اکنون وضعیت بهگونهای شده است که فقرا جرأت پا گذاشتن به مناطق اعیاننشین را ندارند
شهری دوپاره به نام تهران
با این اقدامات عملاً شهر به دو تکه تبدیل شده است. یک تکه شهر مختص ثروتمندان و تکه دیگر جایی برای زندگی بیسروصدا و بیحاشیه فقرا. نکته این قضیه این است که هیچکدام از گروهها را نمیتوان در قلمرو گروه دیگر پیدا کرد. برای مثال یک کارگر ساده با کف حقوقی جرأت خرید یا حتی ظاهر شدن در مراکز خرید لوکس تهران را ندارد و فرد ثروتمند هم گذرش به پایینشهر نمیافتد. در چنین وضعیتی تعاملی که باید بین گروههای مختلف اجتماعی باشد و از دل آن همبستگی اجتماعی بیرون آید و بنیاد اعتماد در جامعه را بسازد از دست میرود و جامعه به سمت دوپاره شدن حرکت میکند که این موضوع برای اعتماد و انسجام اجتماعی خطرناک است.
در همین رابطه روز گذشته عبدالرضا گلپایگانی، معاون معماری و شهرسازی شهردار تهران نسبت به عدم تعلق شهروندان به محلههای محل سکونتشان هشدار داد. به گفته او عمر سکونت در محلات شهر تهران زیر ۳ سال است و این یعنی احساس تعلق به محل و شهر کاهش یافته است. از دلایل این کاهش تعلق میتوان به عدم کیفیت ساختوساز در محل و گرانی سرسامآور مسکن اشاره کرد.
او با بیان اینکه شهر تهران به سمت دو قطبی شدن فقرا و اغنیا پیش میرود این روند را ناخوشایند برشمرد و گفت: در سنت شهری ایران این مسئله سابقه نداشته و این معضل حاصل نگاه صرف سوداگری به زمین و تجمع خدمات در بخشی از شهر است.
این در حالی است که ارزشها و شعارهای ما همواره توجه به مسائل اخلاقی و توجه به فقرا بوده است بااینوجود ما چشمبسته در همان مسیر سرمایهداری جهانی حرکت کردیم که تأثیر این موضوع بر شهرها آن است که حق برشهر گروههای مختلف اجتماعی را با تبدیل فضای شهر به فضای مبادله و کالایی کردن زندگی نقض کرده است و متأسفانه این اتفاق در تهران نیز افتاده است.
به نظر میرسد شهرداری و تمام دستگاههایی که وارد چرخه پولسازی و کسب درآمد شدهاند در این مسیر حرکت کرده و متوجه نبودهاند که وقتی چنین سیاست اقتصادی را دنبال میکنند باید با تبعات آن نیز مواجه شوند. پیامد چنین سیاستهایی نابرابری طبقاتی و دوقطبی شدن فضاهای شهر است، چنانکه در حال حاضر ازیکطرف در مناطق شمالی شهر ثروت زیادی را میبینیم که طعنه به مراکز مصرف جهانی میزند و همان خودروها، رفتارها و ولخرجیهایی را که در بالای شهر پاریس، نیویورک و لندن مشاهده میشود در تهران نیز به چشم میآید. حتی میتوان گفت؛ ازآنجاییکه این موارد در کشور جنبه نمایشی بیشتری دارد؛ اغراقآمیزتر است بهعبارتدیگر ممکن است رفتارهای عجیب مصرفی را در کشورهای اصل سرمایهداری نبینید، اما در تهران قابلرویت است زیرا در اینجا نمایش قدرت و ثروت خیلی مهم است.
بازی دو سر باخت
برخی معتقدند این نابرابریها از دهه 40 شکلگرفته است، اما شاید بد نباشد به این نکته اشاره شود که در بازی فقر و ثروت حتی آنان که در مناطق ثروتمند شمال شهر ساکن هستند هم برنده نیستند زیرا با ساخت برجهای مسکونی گرانقیمت کیفیت زندگی در این مناطق بهشدت کاهش یافته است.
دیدگاه تان را بنویسید