معضلی که در سیل سیستان هم رخ نمود؛
سازوکار فشل و نامطمئن جمعآوری کمکهای مردمی
رویا کاکاوند
موج کمکهای مردمی هنگام بروز حوادث بزرگ طبیعی دهها سال است که یکی از زیباترین جلوههای فرهنگی و انسانی مردم ایران را به رخ میکشاند؛ اما در سالهای اخیر و در پی تعدادی حوادث غیرمترقبه طبیعی مانند سیل و زلزله حجم و شکل کمکرسانیها به چالشی جدی برای نهادهای دولتی و رسمی و مردم تبدیل شده است. بیاعتمادی که میان مسئولان و مردم طی سالهای متمادی خشت به خشت بالا رفته است حالا تبدیل به دیواری سترگ شده است که موجب شده کمکهای مردمی از روند اصولی خود خارج شده و مشکلات مختلفی را ایجاد کند. به همین دلیل نهادهای رسمی و قضایی وارد ماجرا شدهاند و سعی کردهاند با بستن حسابهای متفرقه، صدور دستورالعمل و مجوز و... کمکها را کانالیزه کرده و تحت نظارت بگیرند تا هم از هدر رفتن منابع عظیم کمکهای مردمی پیشگیری شود و هم جلوی کلاهبرداریهای بزرگ گرفته شود. اما مردم همچنان ترجیح میدهند به کسانی از میان خود اعتماد کنند و کمکهایشان را به دستانی آشنا بسپارند تا مطمئن شوند به کسانی که میخواهند، میرسد. به همین دلیل سازمان هلال احمر به عنوان متولی امر کمکرسانی در حوادث طبیعی دست به کار شد و فهرستی متشکل از 46 خیریه و سازمان مردم نهاد را برای جمعآوری کمکهای مردمی در چنین حوادثی منتشر کرد. به گفته مسئولان دیگر افراد حقیقی و حقوقی تنها در لوای این اسامی اجازه به جمعآوری کمک دارند و هر شماره حساب یا نام دیگری خارج از فهرست برای کمکرسانی اعلام شود، مسدود و بازخواست میشود. بر اساس اطلاعیه این سازمان هیچ فردی نمیتواند مجوز جمعآوری کمکها را دریافت کند و موسسات خیریه یا مردم نهاد دیگری هم که میخواهند در این زمینه فعالیت کنند باید از این سازمان مجوزهای لازم را دریافت کنند.
هلال احمر فهرستی متشکل از 46 خیریه و سازمان مردم نهاد را برای جمعآوری کمکهای مردمی در حوادث طبیعی منتشر کرد و افراد حقیقی و حقوقی تنها در لوای این اسامی اجازه به جمعآوری کمک دارند و هر شماره حساب یا نام دیگری خارج از فهرست، مسدود و بازخواست میشود
چرا جمعآوری کمک مجوزدار شد؟
اگر از نسل پدربزرگ و مادربزرگها باشید حتما به خاطر دارید که در زلزله بویینزهرا چگونه مردم به کمک همنوعانشان شتافتند و چگونه جهان پهلوان تختی به عنوان معتمد مردم پرچمدار جمعآوری کمک و رساندن آن به دست مردم زلزلهزده شد. اگر کمی جوانتر باشید حتما از زلزله منجیل یا بم به خاطر دارید که چگونه همه دست به دست هم دادند تا به مردم مناطق آسیبدیده در سریعترین زمان ممکن یاری برسانند. مردمی که با هر چه داشتند کمک ها را کوچه به کوچه و خانه به خانه جمع میکردند تا کمی از بار درد هموطنانشان بکاهند. اما مدتی پس از زلزله بم کمکم شایعههایی در میان مردم منتشر شد. از چادرهای خارجی که برای کمک به زلزلهزدگان توسط کشورهای دیگر و صلیبسرخ اهدا شده بود اما در بازار به فروش میرفت. از گونیهای برنج یا پتوهای نویی که خریده میشد اما هنگامی که مشتری آن را باز میکرد با دست نوشته اهدایی برای مردم زلزله زده بم مواجه میشد. داستانهایی که دهان به دهان میگشت و آرام آرام و خشت به خشت دیوار بیاعتمادی را میچید.
از سوی دیگر رسانه ملی هر از گاهی گزارشی از فعالیتهای کمیته امداد برای ساخت خانه و خرید جهیزیه و پوشش امدادی مردم کشورهای دیگر منتشر میکرد در حالی که مردم فقرا و مستمندان بسیاری را در اطراف خود میدیدند که یا از پوشش کمیته بیبهره هستند یا کمک کمیته امداد به قدر خرید نان روزانه مددجویان هم نیست. این در حالی بود که هر سال مسئولان از مبالغ کلانی میگفتند که توسط مردم به صندوق صدقات ریخته میشد.
سالها گذشت و رسانههای رسمی و غیررسمی پیشرفت کرده، گسترش یافتند و ابزارهای ارتباطی جدید رونق گرفتند. رسانههای رسمی که در پی سالها کنترل شدید اعتماد عمومی را از دست داده بودند کمکم عرصه را به رسانههای غیررسمی و بیگانه واگذار کردند. سازمانهای عمومی و رسمی اما نتوانستند خودشان را با سرعت این تغییرات همگام کنند. پاسخگویی و روشنگری جزئی از سیاستهای این مجموعهها نبود؛ اما مردم سوالات بسیاری داشتند. سوالهایی که بیپاسخ ماندنشان صدمه جدی و غیرقابل جبرانی بر پیکره نهادهای امدادرسانی مانند هلال احمر و کمیته امداد وارد کرد.
در سیل فروردین 98؛ 3/31 درصد افراد کمکهای خود را از طریق هلال احمر و 1/8 درصد از طریق کمیته امداد به دست سیلزدگان رساندند. باقی ترجیح دادند یا کمک نکنند یا خیریهها، هنرمندان، ورزشکاران و استادان دانشگاه و افراد حقیقی را برای کمکرسانی انتخاب کنند
نخستین چهره این بیاعتمادی در کمکرسانی به زلزلهزدگان ورزقان دیده شد. چرا که نخستین حادثه بزرگ پس از فراگیر شدن شبکههای اجتماعی و رسانههای غیررسمی بود. اما بزرگترین آسیب خودش را در زلزله کرمانشاه نشان داد. مردمی که به دیگر به نهادهای رسمی اعتماد نداشتند دست به کار شدند و کمکها را به حساب کسانی که میشناختند از جمله سلبریتیها یا خویشان و آشنایان میریختند یا خود آستین بالا میزدند و یک ماشین را با کالاهایی که صلاح میدانستند پر میکردند و به مناطقی که فکر میکردند لازم است میبردند. به زودی جادههای منتهی به مناطق زلزلهزده دچار ترافیک سنگین شد. ترافیک امدادرسانی را با مشکل مواجه کرد. برخی مناطق که به نوعی توانسته بودند توجه شبکههای اجتماعی را جلب کنند با حجم بالا و حتی انباشت کمکها مواجه شدند و برخی مناطق دور افتادهتر بدون کمک ماندند. برخی کالاها مانند آب معدنی به قدری بیحساب ارسال شده بود که به قول مسئولان میشد با آن کشاورزی کرد و برخی کالاها کم بود. کمکها از تعادل خارج شدند و کم و زیادها مشکلاتی را ایجاد کرد. از سوی دیگر در عرض چند روز بیش از 2 هزار حساب شخصی برای جمعآوری کمکهای شخصی از سوی مردم اعلام شد. برخی از این حساب حتی برخی که مربوط به بعضی سلبریتیها بود پر شد بدون این که کمکی کنند. نهادهای رسمی برای جلوگیری از سوءاستفاده از اعتماد مردم وارد ماجرا شدند و حسابهای متفرقه را مسدود کردند. در این میان حساب افراد مشهوری مانند علی دایی، نرگس کلباسی و صادق زیبا کلام هم مسدود شد. حرکتی که واکنش منفی مردم را به دنبال داشت. مردمی که پیش از این اعتماد خود را به نهادهای رسمی از دست داده بودند حالا این حرکت را ناشی از ضعف و در راستای رقابت نهادهای امدادی با مردم میدانستند.
از سوی دیگر باز هم خبرها و شایعاتی دهان به دهان میگشت و این بار حتی سر از رسانههای رسمی هم درآورد. خبرهایی که از دپوی کمکها در انبارهای هلال احمر میگفتند در حالی که مردم سرپل ذهاب همچنان نیاز به کمک داشتند. روند رخدادهای بعدی نشان داد که مردم چرا نمیتوانند به نهادهای رسمی برای کمک اعتماد کنند. زلزله کرمانشاه در پاییز سال 1396 خانهها را خراب کرد اما بسیاری از زلزلهزدگان در حالی زمستان استخوانسوز آن سال را گذراندند که همچنان در چادر و منتظر کانکس بودند. اکنون هم پس از گذشت بیش از دو سال هنوز بسیاری از این مردم داخل چادر و کانکس زندگی میکنند و همچنان سرپناهی امن ندارند.
سیل فروردین 98 خوزستان و لرستان بار دیگر محکی برای مردم و نهادهای رسمی مانند هلال احمر و کمیته امداد بود. بر اساس نظرسنجی که مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) درباره کمکهای مردمی به سیلزدگان منتشر کرد 3/31 درصد افراد کمکهای خود را از طریق هلال احمر و 1/8 درصد از طریق کمیته امداد به دست سیلزدگان رساندند. باقی ترجیح دادند یا کمک نکنند یا خیریهها، هنرمندان، ورزشکاران و استادان دانشگاه و افراد حقیقی را برای کمکرسانی انتخاب کنند.
مهمترین نهاد امدادی کشور در بحبوحه حادثه مدیر ندارد
اتفاقات پس از این حادثه نشان داد که بیاعتمادی مردم چندان هم بیدلیل نبوده است. پس از سیل فروردین ماه مردم منتظر امدادرسانی به مردم مناطق سیلزده بودند. اما پس از فروکش کردن سیلاب و کمکهای اولیه دوباره مردم منطقه رها شدند و بسیاری از آنها هنوز با عوارض ناشی از حادثه دست و پنجه نرم میکنند. از سوی دیگر خبرهایی از فساد علی اصغر پیوندی، رییس سازمان جمعیت هلال احمر کم کم از شایعات درگوشی گذشته به شکل خبر رسمی در رسانهها منتشر شد. در نهایت او 12 آذر 98 در حالی که مدت کمی از استعفایش میگذشت و قصد خروج از کشور را داشت متوجه ممنوعالخروجی خود شده و به اتهام فساد مالی بازداشت شد.
چند هفته بعد گوشهای دیگر از ایران پهناور و حادثهخیز گرفتار سیلی دیگر شد. در حالی که هلالاحمر مهمترین نهاد کمکرسانی در هنگام بلایای طبیعی بدون رییس و با سرپرست اداره میشد. نهادهای رسمی بلافاصله اعلام کردند شماره حسابهای شخصی برای کمک به سیلزدگان مسدود خواهد شد.
به مردم دستور داده شد برای پیشگیری از کلاهبرداری و هدر رفتن کمکهای مردمی، صرفا به خیریهها و سازمانهای معرفی شده در فهرست منتشر شده کمک کنند و تنها کسانی میتوانند به این کار ورود کنند که مجوز لازم را از هلال احمر دریافت کنند. این در حالی بود که مردم هنوز پرسشهای بسیاری از گذشته داشتند که بیپاسخ مانده است.
دیدگاه تان را بنویسید