نگاهی به سهم اندک تولید داخل در بازار اسباببازی
شکست اسباببازی ملی در خلأ داستانسرایی ایرانی
رویا کاکاوند
سال گذشته میلادی چین رکورد فروش اسباببازی را شکست و توانست ماهانه سه میلیارد دلار اسباب بازی صادر کند. به گفته محمد نهاوندیان، معاون اقتصادی رئیسجمهور این رقم بیشتر از صادرات نفت ایران است. این در حالی است که کارشناسان معتقدند در حال حاضر بیش از 85 درصد بازار اسباببازی ایران سهم اسباببازیهای خارجی است و در خوشبینانهترین حالت تولیدکنندگان ایرانی 15 درصد از بازار اسباببازی کشور را در اختیار دارند. لازم به یادآوری نیست که تولیدات چین یکهتاز این بازار بوده و سهم عمده را دارند. این آمار هم زنگ خطری برای بخش اقتصادی است و هم هشداری برای بخش فرهنگی کشور که به راحتی عرصه را به بیگانگان واگذار کردهاند.
سرانه مصرف اسباببازی در ایران یک سوم جهان است
اگر هر از چندگاهی به اسباببازیفروشی سر بزنید، چه خودتان پدر یا مادر باشید یا این که برای خرید هدیه برای کودکان آشنا و فامیل به این فضاها وارد شوید، حتما این جمله را بارها از زبان فروشندهها شنیدهاید که بزرگترها این جا بیشتر ذوق میکنند و به هیجان میآیند. اگر این تجربه را نداشتهاید حتما یک سر به اسباببازیفروشی بزنید. پر از اسباببازیهای رنگارنگ و جدید است. اسباببازیهایی که کودکان نسل ما حتی در خواب هم نمیدیدند. جمله «زمان ما این اسباببازی نبود» ترجیعبند دایمی این مکانها است. بزرگترهایی که سعی میکنند آرزوهای برباد رفته خود را در اتاقها و قفسههای اسباببازی کودکان امروز بچینند.
پدرها و مادرهای امروزی عموما متولد سالهای نخست انقلاب، دوران جنگ و آغاز دوران سازندگی هستند. سالهایی که تحتتاثیر تحریمها و فشار اقتصادی جنگ و ... واردات اسباببازی ممنوع بود. بنابرین کمتر خانهای بود که اسباببازی در آن بیشتر از چند عدد باشد. بیشتر کودکان دوران ما کودکی را با بازیهای گروهی و در حیاط و کوچه و با اسباببازیهای دستساز گذراندهاند.
اما از سال 1382 که شرایط اقتصادی کمی تغییر کرد و رونق به بازار ایران بازگشت ممنوعیت واردات اسباببازی برداشته شد و کمکم اسباببازیفروشیها رونق جدید گرفتند. تا جایی که اکنون کمتر محلهای بدون اسباببازیفروشی است و بیشتر بچههای امروز تنهایی خود را در آپارتمانهای کوچک و بزرگ با انبوهی از اسباببازی پر میکنند.
واردات اسباببازی دو دهه در ایران ممنوع بوده است، اما تولیدکنندگان ایرانی نتوانستند از این فرصت طلایی به نفع خود استفاده و با خلاقیت و کیفیت بازار این کالای جذاب را از آن خود کنند.
به گفته شایان فروزندهدل، کارشناس اسباببازی: «از اوایل انقلاب و همان سالهای اولیه شکلگیری شورای نظارت بر اسباببازی تا به امروز، تنها ۳ هزار و خردهای اسباببازی ثبت شده است. اصلاً این رقم را ۴ هزار محصول در نظر بگیرید، این یعنی ما در ۴۰ سال، ۴ هزار اسباببازی ثبت کردهایم. این در حالی است که در آمریکا هر سال ۴ هزار اسباببازی جدید تولید میشود. البته باید این نکته را هم در نظر بگیرید که بیشتر این ۴ هزار اسباببازی ثبت شده، مربوط به عروسکها و اسباببازیهای خانگی بوده است که خیلی حرفهای نبوده تا به تولید انبوه برسد. مثلاً خانم خانهداری شروع به عروسکسازی کرده یا آقایی که در سرکار بیکار بوده است، چیزی به ذهنش رسیده دو تا شیء را به هم وصل کرده و شده اسباببازی و آن را ثبت کرده است. اسباببازیهایی که بیشترشان نه قابلیت تولید دارد و نه هیچ چیز دیگری!»
نتیجه این که در حال حاضر و بعد از 4 دهه تنها حدود 250 واحد تولیدکننده اسباببازی در کشور فعال هستند که بیشتر هم کپی اسباببازیهای خارجی را تولید میکنند.
و همچنان مصرف سرانه اسباببازی در ایران به گفته غلامرضا دیزجی، رئیس انجمن تولیدکنندگان اسباببازی، یک سوم میانگین جهان است که 85 درصد آن را هم خارجیها تصاحب کردهاند و این یعنی ما تقریبا هیچ جایگاهی در دنیای بازیهای کودکانمان نداریم.
سرنوشت غمانگیز معروفترین اسباببازی ایرانی
هرچند در دهه نخست پس از انقلاب واردات اسباببازی ممنوع بود، اما واردکنندگان همیشه راهی مییافتند به همین دلیل در دهه 70 استقبال کودکان ایرانی از عروسک باربی تبدیل شد به نگرانی اهالی فرهنگ. سبک لباس و ویژگیهای ظاهری این عروسک به نوعی نماد فرهنگ غربی و به ویژه آمریکایی محسوب میشد و اهالی فرهنگ نگران تسلط تفکر و سلیقه غربی به کودکان و به ویژه دختران بودند که باید مادران آینده این مرز و بوم میشدند. در نتیجه برای مقابله با آنچه تهاجم فرهنگی خوانده میشد، طراحان اسباببازی طرح عروسک ملی را تحت عنوان سارا و دارا به بازار عرضه کردند. اما با وجود تمام فرهنگسازیها و سرمایهگذاریها این طرح نتوانست موفق باشد. وزن بالای عروسک یکی از نقاط ضعف بود. چرا که زود کودک را خسته میکرد. قیمت بالای آن نسبت به رقبای خارجی هم در استقبال اندک از آن نقشی کمی نداشت. کیفیت پایین عروسک هم مزید بر علت شد. عروسکهایی که سعی میشد بوی نفت آنها با اسانسهای تند پرتقال یا شکلات پوشانده شود. بعد از شستشو رنگ پس میدادند و پاهایشان کوتاه و بلند بود چندان محبوبیت نیافتند. به این ترتیب و پس از گذشت چند سال دیگر تولید آن در ایران به صرفه نبود بنابراین متولیان ترجیح دادند تولید این عروسک ملی را که حالا ملبس به لباسهای اقوام ایرانی بود، به تولیدکنندگان چینی بسپارند؛ اما حتی پس از بالا بردن کیفیت این عروسکها و رفع نواقص آنها این تولید بومی مورد استقبال قرار نگرفت. دهه 80 هنوز به پایان نرسیده بود که پروژه ملی سارا و دارا شکست را پذیرفت و خط تولید معروفترین اسباببازی ایرانی در چین متوقف شد. اما با وجود تمام این حرفها شاید نداشتن داستانی جذاب را بتوان دلیل اصلی عقب ماندن سارا و دارا از رقبای خارجی دانست.
عروسکهای خارجی تقاضای بالایی دارند. چون کودکان ما هر روز در حال تماشای کارتونهای آنها هستند. کارتونهایی که با بهترین کیفیت عرضه میشوند و شور و هیجان را در کودک بر میانگیزند
خلأ داستانسرایی و نمایش در تولید اسباببازی ایرانی
هنوز چند ماهی به تولد فرزندم مانده بود، اما شور و شوق او که حالا میتوانست ماهها و روزها را بشمارد، رو به افزایش داشت. هر روز در مورد این که چگونه جشنی میخواهد حرف میزد و رویاپردازی میکرد. اسباببازیهای که دلش میخواست کادو بگیرد مهمترین مرکز این رویاپردازیها بود. «مامان من ساعت بنتن میخواهم، کاش لگوی مرد عنکبوتی کادو بگیرم. ماسک نینجا، شمشیر ...» این فهرست رویایی بلند بالا بود، اما تنها چیزی که هیچ جایی در آن نداشت نامی ایرانی بود.
من هم مانند بسیاری از والدین سعی میکنم داستانهای شاهنامه، مثنوی و معنوی، مرزباننامه، کلیله و دمنه و هزار داستان ایرانی دیگری که اکنون به زبان ساده و قابل فهم برای کودکان در دسترس است را برای فرزندانم تهیه کنم و بخوانم تا آنها با افسانهها و قهرمانان کشور خود آشنا شوند. اما این تلاش در برابر آنچه آنها از رسانههای مختلف در اختیار دارند بسیار کمرنگ و ناپیدا است. ادبیات غنی ایرانی جایگاهی در دنیای کودکان ما ندارد و آنچه در دنیای انیمیشن برای نمایش این گنجینه عرضه شده است، هرچند قابلتقدیر اما بسیار بسیار اندک است. بنابراین بازار تقاضایی به وجود نمیآورد. سری به اسباببازیفروشیها بزنید یا حتی یک جستجوی کوچک اینترنتی در دنیای اسباببازی بکنید. میتوانید انواع و اقسام لباسها، عروسکها و اسباببازیهایی را ببینید که بر اساس قهرمانان کارتونی ساخته شدهاند. بن تن، السا، راپونزل، مرد عنکبوتی، بت من، سیندرلا و .... این فهرست بلندبالایی است که می توانید همچنان ادامه دهید و لباس و ماسک و عروسکش را از همین اسباببازی فروشیهای دور و بر بخرید، اما قطعا نه از آرش نه از رستم و نه از زال هیچ نشانی نخواهید یافت.
چون آن عروسکهای خارجی تقاضای بالایی دارند. کودکان ما هر روز در حال تماشای همین کارتونها هستند. کارتونهایی که با بهترین کیفیت عرضه میشوند و شور و هیجان را در کودک بر میانگیزند. از آن سو آنقدر عرضه میشوند که عطش را برای داشتن بالا میبرند. کودکی که میبیند بیشتر همبازیهایش ساعت بنتن دارند تقاضای هر روزهاش میشود داشتن این ساعت و سرانجام مقاومت پدر و مادر میشکند.
بعد از 4 دهه تنها حدود 250 واحد تولیدکننده اسباببازی در کشور فعال هستند که بیشتر هم کپی اسباببازیهای خارجی را تولید میکنند
اسباببازیهای خارجی موفق و همهگیر میشوند چون پشتوانهشان یک داستان جذاب و گیراست. داستانی که کودکان با آن همذاتپنداری میکنند. شاید بتوان یکی از مهمترین دلایل شکست و مهجور ماندن اسباببازیهای ایرانی را در همین نداشتن داستان دانست. کمی نگاه به گذشته نشان میدهد اگر داستانهای خوبی برای کودکان ساخته شود و نمایشهای موفقی داشته باشیم صنعت اسباببازی با تمام کمبودها و موانع تولیدی و اقتصادی میتواند روی موج آن سوار شود و موفق شود. نمونه کوچکی از این موفقیت را میتوان در عروسکهای داستان کلاه قرمزی دید. شخصیتهای جذابی که با داستانی مفرح و جذاب هر نوروز مهمان خانههای ایرانیها میشدند. زمانی هم که حجم انبوهی از عروسکهای شخصیتهای این نمایش وارد بازار شد، تب خرید آن همهگیر شد و تقاضای آن بالا رفت. اما با رها شدن تولید این سری نمایشی این تب هم خوابید و عروسکهای محبوب ایرانی باز هم راهی بایگانی خاطرات شدند و بازار را به رقبای خارجی واگذار کردند.
دیدگاه تان را بنویسید