علویتبار معتقد است برخی اساتید راه سرقت علمی را در پیش گرفتهاند
کولبریِ علمیِ دانشجویان برای اساتید
پس از انتشار کتاب «ملاحظات درباره دانشگاه» سیدجواد طباطبایی، مجددا بحث پیرامون مساله دانشگاه و روندهای ناظر بر آن بالا گرفته است. این بحثها هم از جهت پرسش از خود ایده دانشگاه و هم از جهت نقد روندهای حاکم بر دانشگاه صورت گرفته و به موجی از اظهارنظرها دامن زده است. به گزارش خبرنگار ایلنا، هدایت علویتبار، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، چند سال پیش با نوشتن مقالهای مفصل به برخی از مناسبات غیرعلمی و معیوب در روند کارهای پژوهشی دانشجویان، نظام ارتقای اعضای هیئت علمی و بدهوبستانهای میان اساتید و دانشجویان پرداخته بود. اکنون پس از چند سال مجددا سراغ او رفتهایم تا ببینیم آیا آنچه ایشان در آن مقاله متذکر شده بود، همچنان جاری و ساریست یا خیر؟
دیدهها و شنیدهها حاکی از آن است که برخی اساتید بسیاری از امتیازات اعم از موقعیت شغلی، پژوهشی و... را منوط به اخذ رساله با خود میکنند. یا حتی مقالات و کتب تالیفی و ترجمه دانشجویان را به بهانههایی ازجمله گزارش روند رساله یا کار کلاسی به نام خود منتشر میکنند؟ اساسا این موارد را ولو معدود، تایید میکنید؟
برخی اساتید به علت مشاغل مختلفی که دارند و یا به سبب تدریس بیش از اندازه فرصتی برایشان باقی نمیماند تا به کارهای علمی بپردازند، برخی نیز اصلاً سواد انجام کار علمی سطح بالا را ندارند، به ویژه کسانی که با رابطه وارد دانشگاهها شدهاند. این قبیل اساتید هم برای گرفتن ترفیع و ارتقا و هم برای اینکه در جامعۀ علمی اسم و رسمی داشته باشند، ناچارند که آثاری را منتشر کنند. برخی از آنها راه سرقت علمی را در پیش میگیرند و اثر حاضر و آمادۀ فرد دیگری را به نام خود جا میزنند و یا چند اثر را مونتاژ میکنند. از آنجا که این راه خطرات خود را دارد و ممکن است افشا شود برخی دیگر راه امنتری را برمیگزینند و از دانشجویان به عنوان کارگر علمی استفاده میکنند. البته قوانین وزارت علوم نیز راه را برای آنها به خوبی هموار کرده است. در گذشته دانشجو میتوانست مقالهاش را فقط به نام خودش منتشر کند اما برخی از مدیران در این وزارتخانه، که احتمالاً در زمرۀ اساتیدی بودند که به علت کار اجرایی فرصت نوشتن مقاله را نداشتند، قانون منحوس«مقالۀ مشترک» را وضع و دانشجویان را مجبور کردند که مقالۀ خود را همراه با نام استاد چاپ کنند. پس از مدتی تبصرهای هم به این قانون افزوده شد و مجلهها ملزم شدند که نام استاد را به عنوان نویسندۀ مسئول ذکر کنند. در واقع استاد باید مسئولیت مقالهای را که خودش ننوشته است، بپذیرد! این قانون همان چیزی بود که برخی از اساتید میخواستند. از آن پس بازار مقالههای مشترک داغ شد و اساتیدی که ذکرشان رفت به هر ترفندی متوسل شدند تا دانشجویان را برای چاپ مقاله به سوی خود بکشانند و از حاصل دسترنج آنان به نفع خود استفاده کنند. البته هر استادی که روابط بیشتری داشت دستش برای چاپ مقالههای مشترک بازتر بود. پس از مدتی مقالههای مشترک اکثر مقالههای مجلههای علمی-پژوهشی را تشکیل دادند. مسئله فقط مقالۀ برگرفته از پایاننامه نیست، به تدریج کار به جایی رسید که برخی از اساتید؛ دانشجویان دکتری را مجبور کردند که تحقیق درس را به صورت مقالۀ مشترک علمی- پژوهشی درآورند و اعلام نمره را منوط به ارائۀ گواهی پذیرش مقاله کردند. شاید به همین دلیل باشد که برخی از اساتید نمرۀ درس دکتری را حتی تا یک سال پس از پایان کلاس اعلام نمیکنند. همچنین دیده شده است که سردبیر مجلۀ علمی- پژوهشی تحقیق درس دانشجوی کارشناسی ارشد خود را به صورت مقالۀ مشترک چاپ کرده است، درحالیکه خود دانشجو معترف بوده که تحقیقاش از لحاظ علمی در حدی نبوده است که به عنوان مقاله چاپ شود. در واقع استاد از امتیاز سردبیری سوءاستفاده کرده است. در مواردی مقالۀ علمی-پژوهشی چهار یا حتی پنج نویسنده دارد و دانشجو نه تنها نام راهنما بلکه نام مشاور یا سایر اساتید یا حتی دوستانش را در کنار نام خود میآورد تا همه از این خوان نعمت بهرهمند شوند. گاهی نام استادی را بر مقالۀ مشترک میبینیم که هیچ ربطی میان تخصص و حتی اطلاعات او و موضوع مقاله وجود ندارد. در مقابل، گاهی نام دانشجویی بر مقالۀ مشترک دیده میشود که هیچ اطلاعاتی در زمینۀ موضوع مقاله ندارد و مشخص است که مقاله را استاد نوشته اما با هدف خاصی نام دانشجو را در کنار نام خود آورده است!
گاهی استاد کتابی منتشر میکند اما کار اصلی آن را جمعی از دانشجویان انجام دادهاند و استاد فقط حاصل کار آنان را به صورت موزاییکی کنار هم قرار داده و به صورت کتاب درآورده است. این پدیده را میتوان «کولبری علمی» نامید زیرا استاد بر کول دانشجو سوار میشود و به مقصد و مقصود خود میرسد.
در مقطع دکتری نیز چند سالیست که تغییراتی در روند تصویب پایاننامه داده شده است. این تغییرات را چگونه ارزیابی میکنید؟
در گذشته دانشجو طرحنامهاش را زیر نظر استاد راهنما مینوشت و به گروه آموزشی جهت بررسی و تأیید ارائه میداد اما چند سالی است که 18 کاربرگ طراحی شده که دانشجو و استاد موظف هستند بر اساس آنها کار پایاننامه را پیش ببرند. این کاربرگها گرچه در برخی موارد محاسنی دارند اما در موارد دیگر مشکلاتی را به وجود آوردهاند و به همین دلیل برخی از بندهای آن عملاً اجرا نمیشود. متأسفانه برخی از مسئولان تصور میکنند که اگر روند کار را طولانی و پیچیده کنند محصول بهتری برداشت میکنند در حالی که قوانین دست و پاگیر کیفیت کار را پایین میآورد.
از نظر من فساد موجود در زمینه پایاننامه چه در طرف دانشجویان و چه در طرف اساتید تا اندازۀ زیادی ریشه در مسائل اقتصادی دارد. دانشگاه بخشی از کشور است و مشکلات کلان جامعه بر دانشگاه و عملکرد دانشجو و استاد تأثیر میگذارد
راه برونرفتی برای وضعیت نابسامان پایاننامهها متصور هستید؟
برای برطرف کردن هر مشکلی باید ریشۀ آن را خشکاند. از نظر من فساد موجود در زمینه پایاننامه چه در طرف دانشجویان و چه در طرف اساتید تا اندازۀ زیادی ریشه در مسائل اقتصادی دارد. دانشگاه بخشی از کشور است و مشکلات کلان جامعه بر دانشگاه و عملکرد دانشجو و استاد تأثیر میگذارد. در طرف دانشجویان باید بگویم که ما با دو گروه مواجه هستیم: گروهی که مشغول تحصیل هستند و گروهی که فارغالتحصیل شدهاند. گروه اول، به ویژه در رشتههای علوم انسانی، آیندۀ روشنی در انتظارشان نیست و اغلب آنان حتی پس از گرفتن مدرک دکتری نمیتوانند شغلی در ارتباط با تخصصشان پیدا کنند. همین موضوع میتواند سبب یأس و ناامیدی آنان شود و انگیزۀعلمیشان را کاهش دهد. برخی از این دانشجویان دلیلی نمیبینند که با صرف وقت زیاد پایاننامه خوبی بنویسند و ترجیح میدهند پایاننامه را بخرند و وقت خود را صرف کارهایی بکنند که از نظرشان مهمتر است. برخی دیگر چون میدانند در آینده نمیتوانند در رشتۀ خود شغلی پیدا کنند از همان زمان دانشجویی شغلی ولو دون پایه دست و پا میکنند و مدرک دانشگاهی را هم فقط برای افزایش حقوق در آن شغل میخواهند. این دانشجویان باتوجه به مشغلۀ کاری اصلاً فرصتی برای نوشتن پایاننامه ندارند و طبیعی است که به فروشندگان پایاننامه روی آورند. گروه دوم فارغالتحصیلان بیکار هستند که باید به نحوی خرج زندگی خود را درآورند و چون گروه اول مشتریهای خوبی هستند دست به کار نگارش و فروش پایاننامه میزنند. تا زمانی که مشکلات اقتصادی جامعه برطرف نشود نمیتوان انتظار داشت که بازار خرید و فروش پایاننامه برچیده شود، اما به عنوان راهحل موقت بهترین راه نظارت جدی استاد بر فرآیند نگارش پایاننامه است. در طرف اساتید نیز عامل اقتصادی ریشۀ اصلی مشکل است. استادی که به تعداد زیاد پایاننامه قبول میکند و در مواردی فقط در دانشگاه محل خدمتش راهنمایی و مشاورۀ بیش از 20 پایاننامه را برعهده دارد این کار را برای رضای خدا یا پیشرفت علم و دانش انجام نمیدهد بلکه نفع مالی مدنظر اوست. معلوم است که چنین استادی نمیتواند وقت کافی به هر پایاننامه اختصاص دهد.
آیا نباید مرجعی مستقل برای راستیآزمایی پایاننامهها و رسالههای دانشجویان و همچنین مقالات و کتابهای اساتید تشکیل شود؟
در مورد پایاننامه اولین مرجع، راهنما و مشاور هستند و آنان باید در ازای پولی که میگیرند پایاننامه را به خوبی ارزیابی کنند. در مرحلۀ آخر نیز داور به جمع آنان اضافه میشود و همانطور که از نامش پیداست وظیفهاش داوری و ارزیابی پایاننامه است. مشکل اینجاست که این افراد گاهی وظیفۀ خود را به درستی انجام نمیدهند. نظر من این است که داور پایاننامه باید مانند داور مقالۀ علمی-پژوهشی ناشناس باشد یعنی نام دانشجو، راهنما و مشاور به داور و همچنین نام داور به دانشجو، راهنما و مشاور گفته نشود.
گاهی استاد کتابی منتشر میکند اما کار اصلی آن را جمعی از دانشجویان انجام دادهاند و استاد فقط حاصل کار آنان را به صورت کتاب درآورده است. این پدیده را میتوان «کولبری علمی» نامید زیرا استاد بر کول دانشجو سوار میشود و به مقصد و مقصود خود میرسد
در این صورت داور میتواند با آزادی کامل کارش را انجام دهد. البته اگر او پایاننامه را به طور کلی تأیید کرد در جلسه دفاع شرکت میکند و نظرش را در مورد جزئیات میگوید، اما اگر آن را رد کرد نامش محرمانه باقی میماند. وجود سازمانی برای ارزیابی آثار علمی مشکلات خاص خود را دارد. سازمان خصوصی چنین کاری را برعهده نمیگیرد زیرا از این کار درآمدی عایدش نمیشود.
اگر فرهنگ نقد گسترش پیدا کند و در نتیجه، هر اثری به درستی ارزیابی شود، اثر خوب از اثر بد جدا میشود و دیگر کسی نمیتواند با تولید انبوه آثار کممایه برای خودش شهرت کاذب به دست آورد و سواد اندکش را با صفحات آثار متعددش بپوشاند و در عالم علم «بساط بسازبفروشی» راه بیندازد.
دیدگاه تان را بنویسید