با گذشت بیش از یک هفته هنوز از زهرا کودک دو ساله ورامینی خبری نیست
داستانی تکرارشونده و غمانگیز
ریحانه جولایی
چند وقتی میشود که از گوشهوکنار خبرهایی مبنی بر گم شدن و به عبارتی دزدیده شدن کودکان میشنویم. یک روز ماجرای بنیتا صدر اخبار قرار میگیرد و یک روز گم شدن ملیکا دختر 18ماهه خبر داغ کانالهای تلگرامی و صفحات مجازی میشود و این روزها هم که دزدیده شدن زهرا دختر دو ساله در ورامین غم بر دلمان نشانده است.
فارغ از اینکه چهکسی مقصر است و نیروی انتظامی چقدر در این ماجرا نقش تعیینکننده دارد، باید دید برای چه در سالهای اخیر هر روز بیشتر شاهد گم شدن کودکان هستیم. داغی که برای مدت طولانی بر دل خانواده و مردم مینشیند و تمام زندگی اطرافیان را تحتالشعاع قرار میدهد. چند روز قبل صفحات مجازی از عکس دختر کوچکی پر شد. عکسهایی که نشان میداد دخترک گم شده و خانوادهاش در انتظار خبری از او در التهاباند و میسوزند. داستان از اینجا شروع شد که برای اولینبار سایت رکنا خبر از گم شدن دختری ۲ ساله داد، زهرا حسینی که یک سال و ۸ماه دارد، حوالی ساعت ۷غروب دوشنبه، ۲۵شهریورماه به همراه خواهر ۸ساله خود از خانهشان واقع در منطقه قلعهنو خارج میشوند. دوربین آژانسی که در فاصله دیواربهدیوار منزل زهرا واقع شده، نشان میدهد که ۲خواهر حدود ۲ساعت مشغول بازی بودهاند و سپس به سمت منزل حرکت میکنند. در آستانه رسیدن به خانه و پساز وارد شدن خواهر بزرگتر اما ناگهان زهرا تصمیم خود را تغییر داده و دوباره بهسمت کوچه بازمیگردد. بنابر گفته خواهر بزرگتر، حدود ۳۰ ثانیه طول میکشد تا او از غیبت زهرا باخبر شده و برای یافتن او به سمت کوچه برگردد، غافل از آنکه ردی از دخترک پیدا نخواهد کرد.
جستوجو برای پیدا کردن زهرا از همان لحظه آغاز شد. ولولهای در ورامین به پا شد و تعداد زیادی از مردم به همراه نیروی انتظامی بهدنبال زهرا میگشتند، اما هیچ نشانی از او پیدا نشد. رسانهها به نقل از پدربزرگ زهرا نوشتهاند: «در انتهای خیابان یک کانال آب است که گاهی با مادرش برای گذاشتن زباله به آنجا میرفت. اول فکر کردیم به سمت کانال رفته و برای همین به آتشنشانی زنگ زدیم تا ساعت پنج صبح روز بعد نیروهای آتشنشانی و امداد نهتنها کانال آب، بلکه تمام زمینهای سبزهزار و مزارع و کشتزارهای بلال را با کمک سگهای تربیت شده جستوجو کردند و زمانی که از پیدا شدن زهرا ناامید شدیم، موضوع را به پلیس اطلاع دادیم. ما با کسی خصومتی نداشتیم و به کسی مظنون نیستم، اما در این چند روز یک لحظه هم از تلاش برای پیدا کردن نوهام دست نکشیدهایم. پسر من یعنی پدر زهرا مبتلا به اماس است و نمیتواند دنبال فرزندش بگردد. حال روحی مادر زهرا هم بهشدت بد است.»
تا این لحظه هیچ خبری از زهرا نیست. مادر زهرا اما میگوید به کسی مظنون نیست و فکر میکنند قضیه گم شدن زهرا کودکربایی است.
این اولینبار نیست که گمشدن کودکان سوژه میشود. کودکان زیادی هستند که به دلیل غفلتهای کوتاه و لحظهای والدین ربوده شدند و هنوز هیچ خبری از آنها نشده است اما خانوادهها همچنان برای پیدا شدن آنها امید دارند و انتظار میکشند. به همین بهانه با پدر و مادر بعضی از این کودکان صحبت کردیم و آنها هم از جای خالی کودکشان گفتند، از دردی که ماههاست به جانشان افتاده و نه از آن کم شده و نه زندگی برایشان به حالت عادی درآمده است. از رنج گفتند و اشک ریختند و از نور امیدی حرف زدند که هنوز در دلشان روشن است.
جای خالی حسین از فروردین سال گذشته
حسین اسدی، کودک چهارونیم ساله خلخالی از 13 فروردین سال گذشته گم شده و هنوز هیچ خبری از او نشده است.
پدر حسین میگوید: 13 فروردین با خانواده برای تفریح کنار رودخانه رفته بودیم. مشغول چادر زدن بودیم، حسین و خواهر هشت سالهاش هم مشغول جمع کردن چوب برای درست کردن آتش بودند؛ بعد از مدتی صدای جیغ و گریه خواهر حسین را شنیدیم. او که هراسان به سمت ما آمد گفت حسین گم شده است. نفهمیدیم باید چه کار کنیم، چون نزدیک رودخانه بودیم احتمال دادیم حسین داخل رودخانه افتاده باشد و آب او را برده باشد از طرفی هم احتمال دزدی را نمیدادیم چون در شهر ما اصلا سابقه بچه دزدی گزارش نشده بود.
خانواده اسدی برای پیدا کردن حسین دستبهکار میشوند و تن به آب میزنند، اما هیچ خبری از حسین 4 ساله نیست. جستوجو برای پیدا کردن حسین با سگهای زندهیاب و غواص هم بیفایده است و انگار حسین آب شده و داخل زمین رفته.
پدر حسین ادامه میدهد: هرچه بیشتر در آب دنبال حسین میگشتیم کمتر از او نشانه پیدا میکردیم. از افتادن حسین درون رودخانه ناامید شده بودیم چون رودخانه آنقدر جریان نداشت که بچه را با خودش ببرد یا زیر آب بکشد و نکته دیگر اینکه در آن روز مردم زیادی کنار رودخانه بساط پیکنیک پهن کرده بودند و اگر حسین داخل آب افتاده بود حتما کسی او را میدید و اطلاع میداد.
بعد از اینکه خبری از حسین نشد نیروی انتظامی میگوید حسین درون رودخانه نیست و احتمالا کار آدمربایی بوده که در همین بین دمپاییهای حسین از آب پیدا و دوباره تحقیقات شروع میشود.
او میگوید: دخترم که در هنگام گم شدن حسین با او بوده ناگهان میگوید که من صدای جیغ حسین را شنیدم و او داخل آب نیست و وقتی جواب گزارشهای هلالاحمر هم آمد مطمئن شدیم که کار دزدی است چون طبق گزارشهای هلال احمر کمی پایینتر، رودخانه با فنس مسدود شده و اگر حسین در آب بود حتما آنجا متوقف میشد.
هنوز خبری از پارسا قندی پسر تهرانی که خبر ناپدید شدنش شاید بیش از سایر بچهها رسانهای شد نیست. خانواده قندی که 11تیر 96 حدود ساعت 14 بعدازظهر تصمیم میگیرند در راه برگشت از سفر چندروزه کمی در جاده هراز توقف و نفسی تازه کنند و این شروع ماجرای دزدیده شدن پسرشان است
پیگیریهای پلیس هم اثری ندارد و هنوز هیچ سرنخی از حسین در دسترس نیست و خانواده اسدی همچنان چشم انتظار دیدن دوباره پسر کوچکشان هستند.
روزهای تلخ برای خانواده پارسا
هنوز خبری از پارسا قندی پسر تهرانی که خبر ناپدید شدنش شاید بیش از سایر بچهها رسانهای شد نیست. خانواده قندی که 11تیر 96 حدود ساعت 14 بعدازظهر تصمیم میگیرند در راه برگشت از سفر چندروزه کمی در جاده هراز توقف و نفسی تازه کنند. طبق گفتههای پدر پارسا این تفرجگاه مکان بسیاری شلوغی بود و ماشینهایی با پلاکهای متفاوت از سراسر ایران به آنجا آمده بودند.
در آن بعدازظهر با هوای دلپذیراوایل تابستان تنها چند لحظه غفلت باعث شد تا شرایط خانواده قندی متزلزل شود و روزهای آینده برایشان با غم و اندوه سپری شود. پدر پارسا میگوید: پس از توقف، پارسا هم مثل هر کودک دیگری با بچههای فامیل شروع به بازی کرد اما جلوی چشم ما بود بعد از حدود 5 دقیقه سمت درختها رفت و به محض اینکه دنبال پارسا رفتم دیدم نیست. هیچجا نبود. اولین احتمال برای گمشدن پارسا رودخانه بود. به سمت رودخانه رفتم و پارسا را صدا زدم اما هیچخبری از پارسا نبود. همان نزدیکی دو ماشین با شماره پلاک شهرستان بودند و موقعی که من رسیدم در حال انجام دادن کار خلاف بودند. همانموقع چیزی در دلم فرو ریخت؛ از آنها سوال کردم که پسر من را ندیدید و آنها جواب منفی دادند، اشتباه کردم و شماره ماشین را در خاطرم نسپردم، شرایط بد بود و مغزم کار نمیکرد، فقط میخواستم پارسا را پیدا کنم. چند دقیقه بعد که دوباره به محل رسیدم آنها آنجا را ترک کرده بودند.
قندی که به آن دو ماشین مشکوک شده برای پیدا کردن سرنخ به نیروی انتظامی منطقه مراجعه میکند تا شاید بتواند از طریق دوربینهای مداربسته ردی از ماشینها پیدا کند اما در کمال تعجب از ماموران نیروی انتظامی میشنود که دوربین قطع بوده و هیچ رفتوآمدی ثبت نشده است. بنابراین تنها امید خانواده قندی برای پیدا کردن پسر کوچکشان ناامید میشود. بعد از این اتفاق کار خانواده قندی شده پیگیری پرونده پسرشان و رفتوآمد به کلانتریهای تهران و آمل تا شاید کسی خبری از پارسا داشته باشد.
پدر پارسا در ادامه بیان میکند: برای پیدا کردن پارسا همه کار کردیم، همهجا رفتیم اما پسرمان آب شده و داخل زمین رفته. فقط 30میلیون تومان بدهکار مردم شدهام تا بتوانم از طریق اطلاعرسانی و چاپ اعلامیه، پارسا را پیدا کنم. از سیستانوبلوچستان تا افغانستان، لبمرز و میان کولهبران، تا پاکستان و مرزبازرگان همه جا را گشتم به امید نشانی از پارسا اما هرچه بیشتر گشتم کمتر از پسر کوچکم خبر گرفتم. جایی رفتم که با یک میلیون تومان انسان را از مرز رد میکردند اما آنها هم چیزی از پارسا نگفتند.
زهرا حسینی، حوالی ساعت ۷غروب دوشنبه، ۲۵شهریورماه به همراه خواهر ۸ساله خود از خانهشان واقع در منطقه قلعهنو خارج میشوند و تا این لحظه هیچ خبری از او نیست. مادر زهرا میگوید فکر میکند قضیه گم شدن زهرا کودکربایی است
مردم در شیراز و تهران و اراک و سایر شهرها هم به دنبال پارسا گشتند، اما حاصلی نداشت و نیرویانتظامی هم عملا پرونده را بسته و میگوید هیچ سرنخی ندارد. او از شرایط بد مادر پارسا میگوید، از اینکه هر روز جلو در خانه میایستد تا دوستان پارسا از مدرسه خارج شوند و از آنها بپرسد معلم درس جدید چه داده است. میگوید پسرم که برگشت نباید از درس و مدرسه عقب بماند. روزهای جمعه لباسهای پسرک را میشوید به این خیال که این شنبه پارسا به مدرسه میرود و زندگی مثل قبل میشود، اما تا امروز که خبری نشده و شادی از این خانه رخت بربسته است.
دیدگاه تان را بنویسید