نگاهی زیرچشمی به رفتار دوگانه ایرانیان

‌بررسی‌های تجربی موجود درباره جامعه ایران، مانند بسیاری جوامع دیگر اغلب نشان می‌دهد که شاخص‌های کلاسیک تعریف پایگاه اجتماعی، در واقعیت دیگر چندان نقش‌ تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دادن به رفتارها و واقعیت‌های جامعه ندارند. چیزی که امروزه بیش از گذشته تأثیرگذار است عمدتاً تحصیلات، مصرف فرهنگی و هنری، سبک زندگی و تجربه‌های فرهنگی مردم است. در چنین شرایطی است که ما وقتی از مسأله اجتماعی صحبت می‌کنیم به نظر می‌رسد درباره چیزی صحبت می‌کنیم که دیگر وجود ندارد. زیست دوگانه، همراه با دو هویت جداگانه، فشارهای بی‌حدی بر انسان ایرانی وارد می‌کند و از او موجودی چهل تکه می‌سازد؛موجودی که این روزها به‌راحتی می‌تواند ریشه‌هایش را بگذارد و برود، چون اساسا نمی‌تواند نسبت به جایی احساس وابستگی فرهنگی داشته باشد امروزه حتی حاد‌ترین مسائل اجتماعی مانند اعتیاد، زنان خیابانی و فقر تحت‌تأثیر جریان چرخش فرهنگی یا فرهنگی شدن هستند؛ یعنی بیش‌ از آن‌که اموری اجتماعی باشند فرهنگی‌اند. در تولید و بازتولید این فرهنگ، فرهنگ غالب و دولتی، تقریبا هیچ نقشی ندارد درمان آشفتگی‌ها و آنومی‌های اجتماعی، بدون در نظر گرفتن بسترهای تولیدکننده آن‌ها، ناممکن است. توسل به مواردی چون دخالت نیروی انتظامی، شبیه استفاده از مسکن برای یک بیماری مزمن است

آذر فخری، روزنامه‌نگار

رئیس انجمن مددکاری ایران می‌گوید بر اساس آمار وزارت بهداشت، 23 تا 25 درصد از مردم ما دچار اختلال روانی هستند و البته این آمار در میان دانشجویان به 27 درصد می‌رسد.

جدای از تمام مشکلات و بحران‌های اقتصادی- اجتماعی که گریبان‌گیر جامعه ما شده و به انحای مختلف بر نحوه تعامل زیستی انسان ایرانی فشار وارد می‌کند و او را مچاله‌تر و افسرده‌تر و در خود فرورفته‌تر کرده است، مسأله دیگری که در این میان خیلی کم به آن پرداخته شده، «فرهنگ» مردم است. فرهنگ مردم ما به‌خصوص در دو دهه اخیر، به شدت به سمت فردی، خصوصی و زیرزمینی شدن، گرایش پیدا کرده است.

در واقع ما با نسلی از جوانان رو‎به‎رو هستیم که در فعالیت‎های روزانه و اجتماعی، در مدرسه، دانشگاه یا محل کار(اگر کاری داشته باشند) به نوعی رفتار می‎کنند و سلوک خاصی را در پیش گرفته‎اند که با رفتار و سلوک‎شان درخانه و در جمع‎های فامیلی و دوستانه، بسیار متفاوت است. رفتار دوگانه، در طول سالیان دراز، در میان ایرانیان نهادینه شده است و این مسأله تازه‎ای نیست و گاه همین دوگانگی و داشتن زندگی خصوصی متفاوت، موجب می‎شود که در صورت افشا شدن، از سوی نهادهای کنترل کننده، مورد مواخذه و تنبیه قرار بگیرد. این دوگانگی فرهنگی-رفتاری، طبعا آسیب‌های فراوانی به جامعه ما زده است

و می‌زند.

ادامه روند این زیست دوگانه، طبعا موجب ناهنجاری‌های روحی-روانی می‌شود. مگر انسان تا کی می‌تواند به یک زندگی دوگانه ادامه دهد؟ تا کجا می‌تواند این حد و مرزها را از هم جدا نگه دارد و نگذارد دستش رو شود؟ فرهنگ زیرزمینی، خواه ناخواه هویت ساز است. زیست دوگانه، همراه با دو هویت جداگانه، فشارهای بی‌حدی بر انسان ایرانی وارد می‌کند و از او موجودی چهل تکه می‌سازد. موجودی که این روزها به‌راحتی می‌تواند ریشه‌هایش را بگذارد و برود، چون در آن زندگی و هویت دوگانه، آموخته است که اساسا نمی‌تواند نسبت به جایی احساس وابستگی فرهنگی داشته باشد، چون درونش پر از تعارض‌هاست.

داریوش شایگان در کتاب «افسون‌زدگی جدید: هویت چهل‌تکه و تفکر سیار» به درستی نشان می‌دهد در همه جوامع از جمله ایران، اغلب انسان‌ها در حال زیستن در زیست‌جهان‌های چندگانه، متکثر، متضاد و متفاوت‌ هستند. در نتیجه این زیست چندگانه و متکثر، هویت‌های چهل تکه‌ای در حال ظهور است که از راه پیوندزنی و چند رگه‌شدن انسان‌ها به وجود می‌آید. شهروندهای جهانی در حال ظهور است که از جاکنده شده و سرزمین‌زدا شده‌اند. و این فرایند در نتیجه جابه‌جایی نمادها، پیام‌ها، انسان‌ها و کالاها به وجود می‌آید.

زیست زیرزمینی

و چندگانگی فرهنگی

دکتر فاضلی جامعه‌شناس، با توجه به موضوع بحث چنین می‌گوید: ما امروزه با نوعی چرخش فرهنگی مواجه هستیم. چرخشی که گاه جامعه، آن‌را طرد می‌کند و همین طرد، موجب می‌شود، این چرخش و واگرد، به لایه‌های زیرین جامعه پناه ببرد و در آن‌جا تکثیر شود.

در دنیای امروز ما با این واقعیت روبه‌رو هستیم که گروه‌های اجتماعی اعم از فرادست و فرودست، طبقه متوسط یا بالاتر و پایین‌تر از آن، به هر حال به‌عنوان مصرف‌کننده فرهنگی و هنری و به‌عنوان عاملین اجتماعی تصمیم‌گیرنده در پناه فناوری‌هایی مانند موبایل، اینترنت و شبکه‌های رسانه‌ای ماهواره‌ای به تدریج در حال عبور از شاخص‌های پایگاه اجتماعی - اقتصادی خود هستند. به نظر می‌رسد که در چنین دنیایی، آرزوها، آمال و انتظارات همه گروه‌های اجتماعی کمابیش مشابه یکدیگرند.

‌بررسی‌های تجربی موجود درباره جامعه ایران، مانند بسیاری جوامع دیگر اغلب نشان می‌دهد که شاخص‌های کلاسیک تعریف پایگاه اجتماعی، در واقعیت دیگر چندان نقش‌ تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دادن به رفتارهای و واقعیت‌های جامعه ندارند. چیزی که امروزه بیش از گذشته تأثیرگذار است عمدتاً تحصیلات، مصرف فرهنگی و هنری، سبک زندگی و تجربه‌های فرهنگی مردم است. در چنین شرایطی است که ما وقتی از مسأله اجتماعی صحبت می‌کنیم به نظر می‌رسد درباره چیزی صحبت می‌کنیم که دیگر وجود ندارد. حتی حاد‌ترین مسائل اجتماعی مانند اعتیاد، زنان خیابانی و فقر امروزه تحت تأثیر جریان چرخش فرهنگی یا فرهنگی شدن هستند یعنی بیش‌ از آن‌که اموری اجتماعی باشند فرهنگی‌اند.

در تولید و بازتولید این فرهنگ، فرهنگ غالب و دولتی، تقریبا هیچ نقشی ندارد و اگر هم نقشی داشته باشد، بیشتر بازدارنده است که موجب تشدید و تحدید آن می‌شود. چون انسان ذاتا موجودی است که از هر چیزی منع شود، به سوی آن گرایش بیشتری پیدا می‌کند و خوب در جامعه ما، مسائل ممنوعه زیادی وجود دارد (به شکل سنتی یا مذهبی) که امروز اغلب جوانان، نسبت به آن‌ها کم یا بی‌توجه شده‌اند.

از نظر فاضلی، هر انسانی با توجه به مجموعه امکانات، ابزارها، فناوری‌ها، موقعیت‌هایی که در آن زندگی می‌کند و تغییرات و تجربه‌های جدید، خواهان شکل دادن معنایی تازه و منحصر به فرد برای زندگی خود است. دگرگونی در تحول ارزش‌ها، از ارزش‌های اجتماع‌گرایانه به سوی ارزش‌های فردگرایانه، توسعه تکنولوژی‌های فردگرا و سوژه‌محور مانند موبایل و آزادتر شدن سوژه انسانی از محدودیت‌های طبیعی و اجتماعی و به‌ویژه گسترش فرصت‌های زندگی و افزایش دامنه انتخاب‌های فردی در جهان امروز و بسیاری تحولات فرایندهای عمومی فرهنگ باعث شده است که چالش بر سر معنا و قدرت و عاملیت فردی، چالش بر سر خلاقیت و قدرت تأثیرگذاری فرد روز به روز جدی‌تر، عمومی‌تر و شدیدتر شود.

 در نتیجه ما در جهان اکنون بیش و پیش از هر چیزی با فرهنگ به‎عنوان یک متغییر مستقل و تأثیرگذار یا عامل تعیین‌کننده زندگی جمعی روبه‎رو هستیم.

ولی در تجریه واقعی زندگی مردم مشاهده می‌کنیم که اولاً وجه نمادین و معنایی زندگی بیش از هر زمانی دیگری اهمیت یافته است. این اهمیت یافتن نه تنها در حوزه گسترش مصرف کالاهای فرهنگی است .زندگی اقتصادی، زندگی اجتماعی و زندگی سیاسی تک‎تک مردم روز به روز به صورت نوعی مسأله فرهنگی درآمده است.

فرهنگ زیرزمینی

همه‌چیز منهای همه‌چیز

زندگی زیرزمینی با فرهنگ خاص خودش، تقریبا با زندگی معمولی فرد یا افراد، در جامعه تفاوت‌ها و گاه تضادهای بسیاری دارد. این زندگی موسیقی، نقاشی، فیلم، سبک و سیاق معاشرت، پوشش و حتی غذا و نوشیدنی خاص خودش را دارد که نمونه‎اش را به راحتی نمی‎توان در بستر اجتماع حاکم، پیدا کرد.اما تمام تلاش این زیست زیرزمینی بر آن است که هم‎چنان از دسترس غیر و «دیگری» که معمولا شامل حاکمیت می‌شود، دور و محفوظ بماند. در مقابل، این زیست زیرزمینی، سعی می کند تمام مظاهر زیست بیرونی را از خود حذف کند.

در مورد این آنومی و آشفتگی فرهنگی، دکتر مرتضی منطقی به موارد جالب توجهی اشاره می‌کند: در تحول‌های فرهنگی موثر بر سبک زندگی جوان ایرانی، می‌توان به موارد قابل تاملی چون افسردگی اجتماعی، هیجان‌جویی مرضی، عشق بیمارگون، پناه بردن به فضای مجازی می‌توان اشاره کرد. علاوه بر این، موارد دیگری مانند ارتباط عاطفی اندک با جنگ و انقلاب، استقبال از فرهنگ فردگرا، به‌جای فرهنگ جمع‌گرا، هنجارآفرینی‌های جدید، تاثیرپذیری گسترده از اینترنت، ماهواره، تلفن همراه و بازی‌های کامپیوتری، کنار نهادن نظریه تهاجم فرهنگی و پذیرش نظریه تبادل فرهنگی، استقبال از الگوهای عمدتا خارجی، استقبال از فرهنگ جهانی ، مقاومت فرهنگی( در برابر سیاست، در پوشش و رفتارهای فرهنگی مانند استفاده از مدها و پوشش‌های غیر متعارف، برخورد لجاجت‌آمیز با نمادهای نظام و ...) در این عرصه قابل توجه است. به همه این موارد اضافه کنید رویکردهای متفاوت علمی، فرهنگی، هنری و اجتماعی، در پیش گرفتن رویکرد انتقادی به هر مسأله‌ای که از بیرون به او القا می‌شود، ترجیح مصالح فردی به جای مصالح جمعی، عدم پیروی و تبعیت از بزرگ‌ترها، ورود گسترده زنان به اجتماع، فراگیر شدن اندیشه‌های برابرطلبی زنان و مردان، استقبال از روابط دوجنس، ارزش شدن روابط عمیق دو جنس، استقابل از تجربه‌گرایی، پذیرش اندیشه رفاه‌طلبی و تجمل‌گرایی، استقبال از مد و مدگرایی، سنت شکنی و.. را می‌توان افزود. به این ترتیب، گسست و شکاف نسلی، یکی از اتفاقات مهم در جامعه ماست.

قرائت‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی جوان امروز با نسل قبل و نیز حاکمیت، بسیار متفاوت است. بین نسل جوان و نسل قبل و حاکمیت، نوعی انقطاع گفتمان اتفاق افتاده است. درمان این آشفتگی‌ها و آنومی‌های اجتماعی، بدون در نظر گرفتن بسترهای تولید کننده آن‌ها، ناممکن است. توسل به مواردی چون دخالت نیروی انتظامی، شبیه استفاده از مسکن برای یک بیماری مزمن است.   

دکتر محمد صنعتی در این زمینه به مورد جالب و قابل تاملی اشاره می‌کند: شیوع مرگ‌اندیشی در جامعه! لذت و شادی و خنده در چنین فضایی یا ناکام است و ممنوع و حرام. عزاداری‌های جمعی و پر سر و صدا یا ستایش پیکر زیبا و بی‌جان قهرمان.

در شعر شاعران و حماسه‌سرایان لذت و هیجان از تماشای مرگ و مراسم اعدام و دعواهای خشونت بار و خونین، ‌لذت از تماشای خون یا هر حادثه خونبار یا ویرانگر دیگر مانند تصادفات، آتش سوزی، تخریب و هر آن‌چه به صورت نمادین معنای مرگ و نابودی دارد.

ستایش خشونت و پرخاشگری و جنگ. پرخاشگری به مثابه یک ارزش، که در جامعه ما حتی ارزشی والا برای احقاق حق، برقراری عدالت، و رفتارهای دفاعی و تطبیقی دارد.