بگو چی دور میریزی، تا بگویم که هستی!
زبالهها افشا میکند!
اغلب مردم، با شنیدن واژه باستانشناسی، به یاد گذشته میافتند. اما آرا و نظریات بنیادی در باستانشناسی در مورد انواع مختلف مطالعات مربوط به زمان حال نیز مصداق دارد. با نگاه و توجه به فرهنگ مادی یک جمعیت امروزی، و بررسی دورریزهای آنان، باستانشناسان میتوانند به نتایجی خاص و شگفتانگیز برسند. در آشغالشناسی، زبالههای روزانه ما، تبدیل به آثاری ارزشمند میشوند که در مورد منبع آنها میتوان اطلاعات و نتایج مهمی بهدست آورد. باستان شناسی زباله از سالهای ۱۹۷۰ و توسط ویلیام راثجه، شروع شد. روشی که در آن، «دور ریزها» به شناخت شکل و شمایل فقر، روابط اقتصادی و حتی تقسیمبندیهای جنسیتی کمک میکند. با جستوجو در زبالهها، حتی میتوان شیوه زندگی فردی، اجتماعی و طبقاتی را بررسی کرد زباله، پنهان نمیکند، فاش میکند، در نهایت صراحت و بیاغماض افشا میکند و امید است که بهزودی نتیجه کاوشهای این باستانشناس معاصر، به دست همه مردم این جامعه برسد و البته پیش از آن به دست و نگاه مسئولانی که احتمالا زبالههای آنها نیز باستانشناسی شده است!
آذر فخری، روزنامه نگار
برای اغلب ما باستانشناسی، یک چهره شناخته شده و لاجرم ثابت دارد. با شنیدن تعبیر «باستانشناسی» میدانهایی به ذهن ما خطور میکند، که در بیرون از شهرها، در مکانهای دورافتاده، در دل دشتها و کوهها و بیابانها، محصور و محدود شدهاند. اغلب مردم، با شنیدن واژه باستانشناسی، به یاد گذشته میافتند. اما آرا و نظریات بنیادی در باستانشناسی در مورد انواع مختلف مطالعات مربوط به زمان حال نیز مصداق دارد. با نگاه و توجه به فرهنگ مادی یک جمعیت امروزی، و بررسی دورریزهای آنان، باستانشناسان میتوانند به نتایجی خاص و شگفتانگیز برسند. در آشغالشناسی، زبالههای روزانه ما، تبدیل به آثاری ارزشمند میشوند که در مورد منبع آنها میتوان اطلاعات و نتایج مهمی بهدست آورد.
تمرکز باستان شناسی بر گذشته تا سالهای اخیر، درست بود؛ باستانشناسی، تحقیق در باره نحوه زندگی مردمان گذشته و بهتاریخ پیوسته بود. باستانشناسی، در این رابطه، به ما کمک کرده است بدانیم آن مردمان چگونه زندگی کردهاند، چگونه جنگیدهاند، چه اعتقاداتی داشتهاند و حتی چه پوشیده و چه خورده اند. از همین مورد آخری، «خوردن» را میگیریم و وارد مبحث جدید باستانشناسی در عصر جدید میشویم که عمر چندان طولانی هم ندارد؛ باستانشناسی زباله!
انسان؛ موجودی زبالهساز
گفتن ندارد که بهعنوان انسان، بیش از هر موجود دیگری، آشغال ( و شما بگویید زباله!)، تولید میکنیم و رفتهرفته زمینی را که در آن زندگی میکنیم، تبدیل کردهایم به یک زبالهدانی بزرگ. تقریبا تمام طبیعت سرسبز یا خشک و بیابانی و کوهستانی و نیز رودخانه و دریاها، از زباله های ما در امان نماندهاند؛ آخرین خبر دردناک در این مورد هم مرگ نهنگی بود که ناخواسته 80 کیلو پلاستک بلعیده بود.
باستان شناسی زباله از سالهای 1970 و توسط ویلیام راثجه، شروع شد. روشی که در آن، «دور ریزها» به شناخت شکل و شمایل فقر، روابط اقتصادی و حتی تقسیمبندیهای جنسیتی کمک میکند. با جستوجو در زبالهها، حتی میتوان شیوه زندگی فردی، اجتماعی و طبقاتی را بررسی کرد. باستانشناسی زباله، زیر شاخهای از باستانشناسی معاصر است. که سعی میکند، مناسبات قدرت را با کاوش در بقایای برجای مانده از انسان در دنیای معاصر بشناسد و تفاوتش با تاریخ، جامعهشناسی و علوم سیاسی، دستگذاشتن بر چیزهایی مثل زباله است که حذف یا کنار گذاشته میشود.
معلوم است که این کار، حتی از کار زباله جمعکنی هم کثیفتر به نظر میرسد. البته شیوه کار شبیه بازیافت زباله است، عدهای که، کارشناساند، به محدودهای خاص از شهر مراجعه میکنند و به بررسی سطلهای زباله میپردازند. و خوب، گاهی تا کمر، توی سطلهای زباله فرومیروند تا آشغالها را بیرون بکشند. آنها با دقت و وسواس بسیار، هر کیسه زباله را باز و هر قطعه آشغال را طبقهبندی میکنند.
کار سختی است بله! آنهم در جامعهای که بیشتر مردمانش، با وجود فقر اقتصادی فراگیر، باید صرفهجوتر به نظر برسند. اما این روش، اتفاقا، روشن میکند که هر خانواده در هر نقطه از شهر، چگونه به سفرهی غذای خود و نیز لوازمی که از آنها استفاده میکند، سر و سامان میدهد.
بگو چه دور میریزی، تا بگویم که هستی! این عبارت را بگذارید در کنار عبارت : بگو چه میخوری تا بگویم که هستی! هر دوی این عبارتها، میخواهند درباره روح ما سخن بگویند. آنچه میخوریم نه فقط جسم ما را، که روحمان را نیز شکل و سامان میدهد و از ما آن چیزی را میسازد که هستیم. آنچه دور میریزیم و زبالههایی که تولید میکنیم نیز نشان از طرز تفکر ما در مورد زندگی دارد. این نگاه به خوردن و نیز به زباله، میتواند سبک زندگی ما تحت تاثیر قرار دهد. کاوش در چه و چگونه خوردن و در سطل آشغال خانهمان، و تفکر درباره آن میتواند از ما انسانهای متفاوتی بسازد.
باستانشناسی طلای کثیف
یکی و شاید تنها کسی که این روزها کمر همت بسته و با گروه زبدهاش وارد میدان زباله و پسماند شده، خانم لیلا پاپلی است. ما هم مثل شما او را دورادور و از خبرهایی که دربارهاش شنیدهایم می شناسیم. اما میدانیم این باستانشناس معاصر، درس و کلاس و استادی را رها کرده و با گروهی شامل باستانشناسان، جامعهشناسان و متخصصان در امر توسعه، و با حمایت مرکز مطالعات و برنامهریزی شهرداری تهران، وارد عرصه زباله و پسماند، که این روزها طلای کثیف نامیده میشود، شده است.
این گروه، شکارچیان دقیق و تیزبینی هستند که با سماجت تمام زبالههای شهری را میکاوند تا به عادتهای غذایی و نحوه زندگی زندگی مردم امروز این شهر که تحت تاثیر شدید زیر و بالاشدنهای اقتصادی هستند پی ببرند. طبعاً، این کار به زمان بسیار زیادی نیاز دارد تا در نهایت نتیجهاش مشخص شود، اما با اولین تکانی که به زبالهها داده میشود، تفاوت دو منطقه در شمال و جنوب شهر، به چشم میآید، بگذارید بگویم توی چشم میزند، از بس که این تفاوت فاحش است. لیلا پاپلی میگوید وزن میانگین پسماند در منطقه جنوب تهران، 800 گرم است، و این نشان از فقر اقتصادی شدید در این ناحیه است و این مردم از نظر تغذیه مشکل دارند. نتیجه چنین کاوشی، طبعاً میتواند مسئولان را در این زمینه هشیار و گوش بهزنگ کند. چون فاصله اقتصادی دو منطقهای که توسط این گروه باستانشناسی میشود، بسیار زیاد است؛ در حالیکه از ابتدا، داستان جنبشها و حرکتهای مردمی را جور دیگری و با اهداف متفاوتی آغاز کرده بودیم. اما گویا چرخش ما، به مرز 180 درجه نزدیک می شود. میتوان گفت، از نظر اقتصادی که بُن و وریشه هر نوع تغییر و اصلاحات مدنی و فرهنگی است، هنوز آنچنان که بایسته است تکان نخوردهایم. «از کوزه برون همان تراود که در اوست» حقیقت نهفته در این زبالهکاوی، است. حقیقتی غیر قابل انکار، اگر یک سکه اشکانی ، نوعی پارچه که هزار و اندی پیش با مردهای دفن شده، نشان از ساختار و شیوه زندگی او دارد، امروز زباله، راه را بسیار نزدیک کرده است و لازم نیست منتظر صدها سال آینده باشیم تا آیندگان در مورد نحوه زیست بشر امروز، به نتایجی برسند.
روش باستانشناسی زباله، سالهاست که در کشورهای اروپایی انجام میشود و همین روش بدبو و کثیف، موجب بازسازی زیرساختهای بسیاری در بنیانهای اقتصادی و معیشتی شده است.
اگر چه لیلا پاپلی و گروهش، با حمایت شهرداری، وارد این میدان شدهاند، اما او از برخورد نامناسب افراد شمال شهر، که به او و گروهش به چشم زباله جمعکن نگاه کرده و تحقیرشان کردهاند، گلایه میکند. و در مقابل از برخورد خوب مردم جنوب شهر میگوید که با آنان همدلی و گاه همراهی کرده اند. داستان برخورد نامناسبی که لیلا پاپلی از آن میگوید، دامن ناشران و حراست در بخش نمایشگاه امسال را هم میگیرد. برای لیلا پاپلی و گروهش، زباله، یک روایت صادق و بیشیله پیله است. زباله، پنهان نمیکند، فاش میکند، در نهایت صراحت و بیاغماض افشا میکند و امید است که بهزودی نتیجه کاوشهای این باستانشناس معاصر، به دست همه مردم این جامعه برسد و البته پیش از آن به دست و نگاه مسئولانی که احتمالا زبالههای آنها نیز باستانشناسی شده است!
دیدگاه تان را بنویسید