یادداشت
خودسوزی با حسادت
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
بیگمان راجع به چشم و هم چشمی، حسادت، بدخواهی، زیرآب زدن و چوب لای چرخ گذاشتن شنیدهایم و حتی در مواردی این احساسات را در زندگیمان با گوشت و پوست و استخوانمان لمس و تجربه کردهایم. بر اساس یافتهها و پژوهش های متعدد در حوزه روانشناسی ریشه و منشا بسیاری از مشکلاتی که خیلی از انسانها درآن درگیرند، نهفته در مشکلات و مسایل فرهنگی و اجتماعی است. بطور کلی میتوان گفت دیالوگ ماندگار استاد عزت الله انتظامی در فیلم «خانهای روی آب» که میگوید: «توی این مملکت بخل، حسادت و تنگ نظری شغل دوم همه مردمه» با زبانی تلخ و دقیق گویای اندر احوالات جامعه امروزی ما است. جامعهای که حسدورزی و تنگ نظری در آن تا جایی پیش میرود که نه تنها از پیشرفت دیگران خوشحال نمیشویم بلکه در بسیاری از موقع حالت حزن و اندوه تمام وجودمان را فرامیگیرد و موجب تشنج و برهم خوردن نظم در روال عادی و معمول زندگیمان میشود.
روانشناسان براین باورندکه «حسادت» یک از آن دسته احساساتی است که بدون وجود ارتباط اجتماعی و کنش متقابل انسانی نمیتواند وجود خارجی داشته باشد؛ این احساس منفی و غیراخلاقی با دیدن امتیازی که نداریم یا آرزو داریم که تنها و فقط خودمان مالک آن باشیم، در ما به راه میافتد و وجودمان را همچون آتشی که خرمنی را میسوزاند به آتش میکشاند. حسادت درواقع یک واکنش ذهنی به وضعیت نامطلوب اجتماعی است که از طریق مقایسه مزایا و موقعیتهای دیگران ساخته میشود و دقیقا هر جا سخن از مقایسه فرد با افراد دیگر در میان باشد و بالطبع احساس ناخوشایند کِهتری در شخص شکل بگیرد، ردپایِ حسادت در آنجا دیده میشود. «حسادت» یک واکنش هیجانی است که از ترکیب تجربه حالات روانی ناخوشایند از جمله حقارت، بیعدالتی ذهنی و خشم بوجود میآید و اغلب افراد تمایل دارند تا آن را از دید دیگران پنهان نمایند. از اینرو چون حسادت یک احساس اجتماعی تلقی میشود، نقش جامعه و فرهنگ در شکلگیری و تشدید آن بسیار حایز اهمیت است و در همین راستا شدت و میزان این هیجان منفی، کیفیت زندگی اجتماعی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد و زمینهای را ایجاد می کند تا میزان رضایت فرد را ارتباط و تعامل با اجتماع کاهش یابد.
از منظر رویکر های مختلف روانشناسی «حسادت» به عنوان یکی از هیجاناتمان از حدود دو سالگی آغاز میشود و با رشد طبیعی کودک، ممکن است تا بزرگسالی ادامه پیدا کند و بر طبق الگوهای مختلف فرزندپروری، هنجارهای فرهنگی و اجتماعی ممکن است به صورتهای مختلفی نمایان شود. حسادت در دوران کودکی پاسخی طبیعی به محرکها، موقعیتها، شرایط خاص محیطی و روابط اجتماعی است و زمانی که فرد احساس کند در حال از دست دادن عاطفه یا محبتی است که مالک آن بوده و حال آنکه این دوست داشتن از او دریغ شده ایجاد میشود. میتوان گفت در الگوی حسادت، غالبا نوعی «ترس» مشهود است که در نامناسب ترین موقعیتها ظاهر میشود و ریشه در «احساس ناامنی» دارد و اصولا در نتیجة ترسِ از دست دادن ایجاد میشود؛ فرد حسود هنگامیکه احساس کند مقام، موقعیت، محبت و یا هر ویژگیای را که انتظار رسیدن به آن را داشته و به هر دلیلی نتوانسته آنها را بدست آورد و در ان زمان وقتی میبیند فرد دیگری از آن موهبتها برخوردار است و او فاقد آنها است، دچار رشک ورزی و حسادت میشود و آتش حسادتی که از درونش میجوشد سبب ضعف، ناتوانی، پوچی، آسیبپذیری، آشفتگی و ترس در وی میشود.
بر اساس مطالب ذکر شده باید این واقعیت را بپذیریم که کمال مطلق در زندگی وجود ندارد و زندگی مجموعهای از موضوعات و ویژگیهای خوب و بد است و احساس حسادت نیز از این قاعده مستثنا نیست. حسدورزی به عنوان یکی از هیجانهای طبیعی زمانی به عنوان یک بیماری به حساب میآید که از حد طبیعی فراتر رود و موجب بروز اختلال در عملکردهای فردی، شغلی و تحصیلی فرد شود؛ از اینرو شایسته است به محض مشاهده علایم و نشانههای حسادت و دیگر هیجانهای منفی به متخصصان و روانشناسان کارآزموده مراجعه کنیم و با راهنماییهای آنان در جهت تغییر نگرش و فکر خود و دستیابی به حال بهتر قدم برداریم.
دیدگاه تان را بنویسید