از نهادسازی برای «مستضعفان» تا دعوت به «مستضعف بودن»؛
در کشاکش نان و قدرت
محبوبه ولی
بنیانگذار انقلاب 57، به درستی از قدرت اقتصاد و وعده معیشت بر همراه کردن مردم با جریان انقلاب آگاه بودند. از همین رو بخش عمدهای از سخنرانیهای ایشان معطوف به رفاه و مسائل اقتصادی میشد. اصلا آن جمله معروفشان که «دلخوش به این مقدار نباشید»، تاکیدی بر اعتلای توامان مادیات و معنویات بود.
گذشته از اشارات صریح امام خمینی بر دغدغههای معیشتی و اقتصادی، فلسفه تاسیس نهادهایی چون بنیاد مستضعفان، کمیته امداد، بنیاد مسکن و مواردی از این دست، ذیل همان شعارهای محرومیتزدایی و تدارک یک خیر و رفاه جمعی برای عموم مردم بود تا ثروت کشور منحصرا در اختیار خاصههای مقرب درگاه نباشد.
در همین فقره اوقاف که این روزها تشت رسواییاش از بام افتاده، امام خمینی در یکی از سخنرانیهای پیش از انقلابشان میگویند: «بگذارید یک نفر هم وزیر اوقافش بکنیم؛ اوقاف را، آن وقت ببینید که این طوری که الآن دارد لوطیخور میشود، نخواهد شد؛ تمام مطالب به خودش خواهد رسید. دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد. آن وقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنیشان میکنیم؛ با همین اوقاف، ما فقرا را غنی میکنیم.»
اینکه چرا و چگونه رویای آن اقتصاد انقلابی وارونه شد، «یکی داستان است پر آب چشم» که ابعاد و جنبههای بسیار دارد. اما موضوع دیگری که جلبنظر میکند، مقامات، مسئولین و وعاظ مشهوری هستند که در میانه این وارونگی، سورنا را برداشته و از سر گشادش میزنند و از اساس آن رفاه و مدینه فاضلهای که وعده داده شده بود را زیر سوال میبرند و انکار میکنند!
عمدتا هم این انکارها در تنگناهای اقتصادی پرتکرار میشوند تا به جامعه تحمیل کنند به دنبال عبور از تنگنا نباشند؛ در همین تنگه بنشینند و به قول احمد علمالهدی که فیالحال از مظنونین دانهدرشت اوقافگیت است، اشکنهشان را بخورند.
در طول زمان هرچه فاصله از سالهای آغازین انقلاب بیشتر شد، آن وعدههای طلایی درباره پول نفت و خانهدار کردن مردم و توزیع عادلانه ثروت در کشور، جای خود را به یارانه چندهزار تومانی و شرکت در لاتاری! خودروسازهای وطنی داد
نگرانی برای حجاب با نان خشک!
تنگنای اقتصادی در ایران همیشگی است، اما هرچه فشار بیشتر میشود، فاصله از آن وعدههای محرومیتزدایی و دعوت به مستضعف ماندن هم افزایش مییابد؛ یک روز توصیه به نخوردن گوشت است، یک روز برنج؛ یک روز تجویز میشود که میوه گران است پس نخورید، روز بعد نسخه این است که به نان خشک و لنگ بسنده کنید. اخیرا هم با چالشسازیها بر سر حجاب، دغدغه پوشش را مقدم بر غم نان و گرانی کردهاند. پنج سال پیش که آمریکا از برجام خارج شد و تحریمها بر سر اقتصاد ایران آوار شد، همینکه چند ماهی گذشت و خمیدگی کمر جامعه زیر بار تورم، رخ نشان داد، علیاکبر ولایتی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، توصیه کرد از یمنیها یاد بگیریم که لنگ دور خود میبندند، نان خشک میخورند و سعودیها را عاصی کردهاند.
اوایل ماه جاری هم غلامرضا مصباحی مقدم که از قضا او هم عضو مجمع تشخیص است به رشد بالای اقتصادی چین طی چهار دهه اشاره و اضافه کرده بود: «جمعیت قانع چینی که به یکی دو وعده غذا در شبانه روز اکتفا میکنند را ما نداریم!»
شیخالبکای منابر، کاظم صدیقی نیز اوایل هفته جاری با بیان اینکه چادر مسبب بقای احکام قرآن و حفظ حرمت زن است، گفته است: «مردم ایران غیرت دینی دارند و برای کشف حجاب بیشتر از گرانی نگران هستند.»
نگرش حکمرانان به معیشت بسته به این است که چه نسبتی با قدرت برقرار کند و چگونه بتواند در خدمت آن باشد؛ اگر لَه آن باشد، قدر و منزلت بسیار مییابد. در غیر این صورت در حد خوردن اشکنه پیدا میکند و در رتبهبندی اولویتهای مردم نیز پس از حجاب قرار میگیرد!
سالهای سختِ ناتمام
در نمونهای دورتر؛ 9 سال پیش آیتالله جنتی در خطبههای نماز جمعه تهران، سخنانی از همین جنس ایراد کرد که بازتاب بسیاری داشت. او با اشاره به مذاکرات ایران و آمریکا گفت: «من نمیدانم اینها چه قوم و خویشاوندی با آمریکا دارند که تصور میکنند آمریکا باید آب و نانشان را تامین کند؛ این تفکر در برخی وجود دارد و اشتباه بزرگی است و ایستادن در مقابل سیاستهای رهبری است.»
جنتی سپس با بیان اینکه برای برطرف شدن مشکلات موجود قدری مقاومت و تحمل سختیها لازم است، ادامه داد: «ممکن است در بین راه سختیهایی باشد اما این سختیها را میتوان تحمل کرد و مردم نیز تحمل میکنند. ممکن است زمانی فرابرسد که ما روزی دو وعده غذا بخوریم. مردم ما تاب و تحمل را دارند چراکه گرسنگی کشیدن بدتر از داغ از دست دادن عزیزان و جوانان نیست؛ آیا آن کسی که جوان و عزیزش را داده است حال برای انقلاب، اسلام و نظام حاضر نیست قدری گرسنگی بخورد؟»
9 سال از آن اظهارات میگذرد و هنوز آقایان از پشت میز و بالای منابر، معیشت و اقتصاد را در مرتبهای پس از آمریکاستیزی و حجاب قرار میدهند. به گونهای که پنداری معیشت مادامی که در خدمت دستیابی به قدرت باشد، اولویت است و هنگامی که تهدیدی برای قدرت محسوب شود، به قعر جدول نیازهای اجتماع سقوط میکند.
بهرهکشی قدرت از مسئله معیشت
به نظر میرسد در این خطبهها و تریبونها، رفاه و توسعه یکی از اهداف حکمرانی برای داشتن جامعهای سالم و بانشاط نیست؛ بلکه در واقع نگرش این طیف به معیشت بسته به این است که چه نسبتی با قدرت برقرار کند و چگونه بتواند در خدمت آن باشد. اگر لَه آن باشد، پس معیشت قدر و منزلت بسیار پیدا میکند و دستمایه گرانسنگی میشود برای وعدههای انتخاباتی مثل ساخت یک میلیون مسکن در سال و ریشهکنی فقر.
اما همچنان که قدرت به دست آمد و فلاکت اقتصادی، کارکرد خود علیه قدرت را نشان داد، آنگاه در حد خوردن اشکنه و یک وعده غذا در روز تنزل پیدا میکند و در رتبهبندی اولویتهای مردم نیز پس از حجاب قرار میگیرد!
و بدین ترتیب است که در طول زمان، هرچه فاصله از سالهای آغازین انقلاب بیشتر شد، آن وعدههای طلایی درباره پول نفت و خانهدار کردن مردم و توزیع عادلانه ثروت در کشور، در عمل جای خود را به یارانه چندهزار تومانی و شرکت در لاتاری! خودروسازهای وطنی داد.
واقعیت اما این است که خفت دادن اقتصاد و معیشت از اهمیت آن نخواهد کاست. رفاه و برخورداری از حداقلهای مادی برای هر جامعهای ضرورتی است که در صدر نیازهایش قرار دارد و انکار این واقعیت، صرفا تلاشی است برای سرپوش گذاشتن بر ناتوانی در تامین این نیاز.
دیدگاه تان را بنویسید