دستکم ۱۲ پاکبان در سال ۱۴۰۳ جان باختند
در معرض مرگ و مجبور به انجام رایگان کار جهادیِ پیمانکاران

زهرا معرفت
ساعت حدود ۱۰ شب، در پیادهروی یکی از خیابانهای منتهی به خیابان انقلاب، دراز به دراز افتاده بود و تکان نمیخورد. چند ثانیهای نگاهم را روی قفسه سینهاش قفل کردم که ببینم بالا و پایین میشود یا نه؟ از ترس و استرس اتفاقی بد برای آن مرد میانسال حدودا ۶۰ تا ۶۵ ساله، چیزی متوجه نشدم. لباس فرم نارنجیرنگی به تن داشت و یک کیسه مشکی بزرگ کنارش بود. صدایش کردم، جواب نداد. بلندتر صدایش کردم و چند باری تکرار کردم. چشمانش را ناگهان، مانند کسی که در یک خواب عمیق شیرین فرو رفته باشد، باز کرد! انگار برای مدتی کوتاه، زمان و مکان را گم کرده بود. گیج و مبهوت نگاهم کرد. حالش را پرسیدم و جوابی نشنیدم. چند دقیقه بعد که به خودش آمد، پاسخ داد: «خوبم. خسته بودم. نمیدانم چطور وسط خیابان خوابم برد؟».
دلیل این جنس خستگیها معولا بیدار ماندنهای طولانیمدت است؛ از آن دست خستگیهایی که بعد از ساعتها کار کردن به سراغت میآید و هر جا که باشی زمینت میزند. خستگی بین پاکبانها، به خصوص آنها که شب کار هستند و کارگر پیمانکاری، تقریبا مسأله مشترکی است. کارشان از ساعت ۱۲ شب شروع میشود و تا 7 الی ۸ صبح ادامه دارد. شبکاری اما مسأله اصلی نیست. درست زمانی که ساعت استراحت باید آغاز شود، برای تأمین هزینههای زندگی یا به سراغ شغل دیگر میروند یا مجبورند اضافهکار بایستند؛ اضافهکاری که خیلی اوقات حتی پولش را هم دریافت نمیکنند!
اضافهکاری اجباری از نوع رایگان!
«احمد» یکی از پاکبانان تهرانی است. خانهاش تا منطقه محل کارش ۲ساعتی فاصله دارد. آنطور که میگوید، بعد از بالا رفتن کرایه خانهها، مجبور شده به حاشیه شهر برود و حالا ۴ و گاهی ۵ ساعت در مسیر رفت و برگشت به خانه و محل کارش است. او به ما از کار زیاد، اجبار برای انجام کار اضافی بیمزد و مواجب و حقوق ناچیز کارگری میگوید: «همیشه کارمان ۸ صبح تمام نمیشود. خیلی اوقات و به مناسبتهای مختلف، ما را تا ظهر و بعضی وقتها تا ساعت ۳ - ۴ نگه میدارند و بعد هم بدون آنکه صبحانه یا ناهاری بدهند، میگویند بروید و وقت شیفتتان برگردید!».
برای آنها که خانه تا محل کارشان فاصله زیادی دارد، برگشتن به خانه صرف نمیکند و مجبورند تا زمانی که شیفت کاریشان شروع میشود در خیابان بمانند و گوشهای برای استراحت پیدا کنند. وصل شدن دو روز کاری بههم، آنها را خسته و کلافه میکند، به خصوص اینکه میدانند بابت این چند ساعت کار اضافه، قرار نیست اضافهکاری بگیرند.
احمد میگوید: «تا جاییکه میدانم، پیمانکار حق ندارد کارگر شبکار را به اینگونه مراسم ببرد اما چه کسی به این چیزها توجه میکند؟ مقاومت هم کنیم، تهدید میکنند که غیبت رد میکنیم یا از حقوق ماهیانهتان کم میکنیم». میگوید: «هر چند وقت یکبار طرح جهادی میگذارند و کارگران را مجبور میکنند در ساعت غیرکاری به مناطق دیگر بروند و هرسکاری و نظافت عمومی انجام دهند. به ما بابت این طرح جهادی هیچ پولی نمیدهند».
حق شکایت ندارند یا بهتر است بگویم از تبعات شکایت میترسند. احمد میگوید: «در منطقه ما برخی از کارگران را به دلیل شکایت از پیمانکار اخراج کردند. حتی وقتی در برنامهای مسئولی میبینیم حق نداریم از وضعیتمان چیزی بگوییم یا گله کنیم چون به گوش کارفرما میرسانند. همه گرفتاریم و دنبال یک لقمه نان و میترسیم اخراجمان کنند».
کارگران شهرداری میگویند پیمانکار برای اینکه در هزینههایش صرفهجویی کند و پول بیشتری به جیب بزند، کارگر کمتری جذب میکند و بار سنگین کار را به دوش کارگران شبکار میاندازد. احمد میگوید: «به جای اینکه در شهر بزرگی مثل تهران کارگران به تعداد، در سه شیفت کار کنند، خیلی مواقع و در خیلی از مناطق، کارگر کمتری برای شیفت روز جذب میکنند. مثلا در منطقهای که در آن کار میکنم برای هر 10 پست، یک کارگر روز گذاشتهاند».
شغل دوم در ساعات استراحت
خیلیهایشان حداقلبگیرند و درآمد کارگری کفاف هزینههای زندگی را نمیدهد. به همین دلیل، رفتگران معمولا شغل دوم دارند. بسیاری از این کارگران بخشی از هزینههای زندگی خود را از فروش ضایعات تأمین میکنند و برخی، بعد از پایان شیفتکاری به سراغ شغل دیگری میروند. یکی از کارگران شهرداری تهران میگوید: «به خانه که میروم تا ساعت ۱۲ ظهر استراحت میکنم و بعد با موتور کار میکنم. ساعت ۱۲ شب دوباره سر شیفت میروم و تا صبح کار میکنم. زندگیمان اینگونه میگذرد ولی باز هم سر ماه لنگ تأمین خرجهای اساسیمان میمانیم».
داشتن شغل دوم البته فقط مختص کارگران تهرانی نیست. یکی از کارگران پیمانکاری شهرداری کوتعبدلله هم میگوید: «ساعت ۹ونیم شیفتمان تمام میشود و مستقیم سر کار دوم میرویم. یکی ضایعات جمع میکند، یکی بنایی میکند و یکی روی ماشینش کار میکند. بدون داشتن شغل دوم نمیتوانیم زندگیمان را بچرخانیم. حقوقمان کم است و همین حقوق ناچیز را گاهی با تأخیر چند ماهه پرداخت میکنند».
مرگ در کمین است
مواجهه دائم با آلودگی، کار زیاد، حقوق کم و استرس مشکلات معیشتی و از دست دادن کار، تنها بخشی از مشکلات کارگران پیمانکاری شهرداری است. کار شب، بدن را فرسوده میکند و کار شبانهروزی جانی برای آدم نمیگذارد. کارگری که در طول ۲۴ ساعت وقتی برای زندگی کردن ندارد و گاهی تنها ۵ تا ۶ ساعت استراحت میکند و باقی را کار میکند، احتمالا بیش از کارگری که زمان کافی برای استراحت دارد، در معرض حوادث و بیماریهای شغلی قرار میگیرد.
آماری از حوادث کار در بین کارگران شهرداری نداریم اما تعدد اخباری که از مرگ و مصدومیت این کارگران بر اثر تصادف حین کار به دستم رسیده، نشان از بالا بودن این دست حوادث دارد. ضمن اینکه باید تاکید کنیم که آنچه به رسانهها میرسد، تنها بخش بسیار ناچیزی از حوادثی است که در واقعیت اتفاق میافتد.
حتی وقتی در برنامهای مسئولی میبینیم حق نداریم از وضعیتمان چیزی بگوییم یا گله کنیم چون به گوش کارفرما میرسانند. همه گرفتاریم و دنبال یک لقمه نان و میترسیم اخراجمان کنند
همین اسفند ماه، سه کارگر شهرداری، در تهران و گرگان، حین انجام کار بر اثر تصادف جان خود را از دست دادند. ۲۶ دی ماه حوالی ساعت ۴ صبح، در بزرگراه شهید زینالدین یک کارگر دیگر بر اثر برخورد با سواری فوت کرد. ۱۵ دی ماه نیز در تبریز همین اتفاق تکرار شد. ۲۳ آبان، کارگر دیگر شهرداری تبریز بر اثر تصادف حین کار جان خود را از دست داد. ۱۸ آذر در تهران حادثه مرگبار دیگری اتفاق افتاد و یک کارگر شهرداری جان خود را از دست داد. ۳۰ مرداد در رفسنجان و ۲۰ مرداد در سنندج دو کارگر خدماتی شهرداری دچار حادثه مرگبار شدند. ۶ خرداد ماه نیز حدود ساعت ۴ صبح یک کارگر شهرداری در کاشمر بر اثر تصادف جان خود را از دست داد. ۱۰ اردیبهشت ماه در طرقبه و ۶ اردیبهشت در مشهد دو کارگر دیگر جان خود را در تصادف از دست دادند.
دستکم ۱۲ کشته در طول کمتر از یک سال و این فقط اخباری است که در رسانهها از مرگ رفتگران منتشر شده است. واضح است که در رابطه با علت این حوادث دلیل مشخصی نمیتوان آورد. ممکن است مسأله صرفا خطای راننده باشد اما نمیتوان نقش نبود لباس مناسب برای رفتگران، حضور آنها در مکانهای خطرناکی مثل اتوبانها و اجبار به انجام کاری که باید به شکل مکانیزه انجام شود و در نهایت، خستگی و خوابآلودگی کارگران را ندیده گرفت.
سرنوشت کارگران یک شغل سخت و زیانآور
مسأله این است که خیابان جای خطرناکی است و حضور شبانه در این فضای پرخطر از یک طرف و رفتگری و مواجهه مدام با انواع آلودگی از طرف دیگر، این شغل را در رسته مشاغل سخت و زیانآور قرار داده است. قانونگذار برای این دست مشاغل، مزایایی درنظر گرفته تا از تبعات زیانآور انجام این کار سخت بکاهد. این مزایا اما معمولا به رفتگران به خصوص آنها که با پیمانکاران کار میکنند تعلق نمیگیرد.
کارگران مشاغل سخت و زیانآور باید ۶ ساعت در روز کار کنند اما بسیاری از کارگران شهرداری، نه تنها ۶ یا 8 ساعت کار نمیکنند بلکه مجبور به انجام کار اضافی آنهم بدون مزد و مواجب هستند. پیمانکاران، آنها را برای انجام کار جهادیِ خودشان! بیش از ساعات موظفی نگه میدارند و شیره جانشان را میمکند و در ازای این جانی که میگیرند، پولی پرداخت نمیکنند. حقوق این کارگران کمتر از تامین حداقل نیازهای اساسی است.
مواجهه دائم با آلودگی، کار زیاد، حقوق کم و استرس مشکلات معیشتی و از دست دادن کار، تنها بخشی از مشکلات کارگران پیمانکاری شهرداری است. کار شب، بدن را فرسوده میکند و کار شبانهروزی جانی برای آدم نمیگذارد
کارگران مشاغل سخت و زیانآور طبق قانون از ۱۰ سال سنوات ارفاقی بهرهمند هستند. کارگران پیمانکاری شهرداری اما معمولا حتی سابقه بیمهشان به سختی رد میشود. از آنجا که این کارگران با پیمانکاران مختلفی کار میکنند، حتی اگر سابقه بیمهشان به درستی رد شده باشد هم در زمان بازنشستگی نمیتوانند از کارفرمایان متعددشان ۴درصد مشاغل سخت و زیانآور را بگیرند و چون خودشان هم توان پرداخت ندارند، پس از این ارفاق قانونی نیز بهرهمند نمیشوند.
این کارگران در بهترین حالت، ۳۰ سال کار میکنند و اگر بیمهشان درست رد شده باشد و اگر از کار در فضای پرخطر خیابان به سلامت بگذرند با حقوقی ناچیز و احتمالا با انواع بیماریها بازنشست میشوند. در واقعیت اما برخی از این کارگران حتی به بازنشستگی هم نمیرسند.
دیدگاه تان را بنویسید