بخش خصوصی بیتخصص، منابع جمعی ملت را قبضه کرده است
الاکلنگ خصوصیسازی و معیشت کارگران
نسرین هزاره مقدم
برآیند آنچه در ماههای گذشته توسط کارگران و حامیان آنها مطرح شده، «نه به خصوصیسازی» است. تجربه حوادث ماههای اخیر در شرکتهایی نظیر نیشکر هفتتپه و گروه ملی فولاد نشان میدهد که کارگران ایرانی نمیخواهند مناسبات نئولیبرالیستی بیش از این تداوم داشته باشد و بخش خصوصی بیتخصص، منابع جمعی ملت را قبضه کند.
ناصر آقاجری، فعال کارگری و از اعضای اتحادیه نیروی کار پروژهای ایران در ارتباط با مناسباتی که ریشه اصلی مشکلات کارگران است، میگوید: خصوصیسازی و تعدیل ساختاری دو وجه از مناسبات نئولیبرالیستی است که در ایران پس از جنگ شاهد کاربردی شدن آن هستیم. بیش از 30سال از این روند میگذرد و دولتهای مختلف از اصولگرا و اصلاحطلب با شوک درمانیهای ویرانگرشان، نشان دادهاند که به تداوم این روند باور دارند و برای کاربردی کردن آن از هر امکانی بهره خواهند برد.
از سویی خصوصیسازی و تعدیل ساختاری را عملی میکنند و تجارت خارجی را آزاد کردهاند و از سوی دیگر در حرف، مبارزه با وارداتی را تبلیغ میکنند که دولت با تعدیل ساختاری و خصوصیسازی رواج داده است
وی ادامه میدهد: بهرغم مخالفت کارگران و همه حقوقبگیران، این سیاست با قدرت ادامه مییابد تا در عمل نشان دهد پیرو و مجری واپسگراترین مناسبات سرمایهداری در جهان است، مناسباتی که براساس دستورهای صندوق بینالمللی پول و برای تداوم نظامهای امپریالیستی، باید همه کشورهای پیرامون سرمایهداری را مانند دوران استعماری از تولید صنعتی تهی کنند تا در بازار جهانی، فضای بیشتری برای فروش کالاهای کشورهای صنعتی پیشرفته غربی فراهم شود. در منظومه شمسی به جز کره خاکی ما تمدنی وجود ندارد که بتوان آن را مستعمره و بازارش را تصاحب کرد!
آقاجری ادامه میدهد: پس تنها راه باقیمانده، عملیات کاربردی روی همین بازار محدود کره خاکی ماست که بهرهبرداری از آن تنها دو راه دارد، راه اول تقسیم مجدد بازار به اصطلاح آزاد مانند دوران دو جنگ جهانی اول است و دوم خطر امکان قدرت گرفتن مجدد سوسیالیسم علمی. راهحل اول به دلیل وجود بمبهای اتمی در کشورهای سرمایهداری، امکان متلاشی کردن زندگی بر این کره خاکی را در پی دارد ولی راه دوم، اجباری کردن مناسبات نولیبرالی است که دولتهای نافرمان را با تحریمهای اقتصادی و حمله نظامی وادار به پذیرش آن میکنند و بدین گونه به تغییر فضای بازار موجود میپردازند.
این فعال کارگری به تشریح تاریخچه تصاحب سرمایهداری میپردازد: در سدههای پیش سرمایهداری با کشتیهای توپدار، سرزمین های عقبماندهتر را تصاحب میکرد و با نسلکشی در این کشورها، قدرت سیاسی را به دست میگرفت. سپس با صادرات کالاهای صنعتی کارخانهای، تولید صنایع دستی آنها را نابود میکرد و فضای اقتصادی برای ساختار بیمار و استثمارگرش فراهم میشد. این روند با انقلابهای آزادیبخش جهان ناممکن شد ولی امروزه با عقبنشینی سوسیالیسم علمی، سرمایهداری جهانی بازگشت به دوران استعمار را با دستان فراماسیونرهای داخلی کشورهای عقبرانده شده، کاربردی میکند.
وی با بیان اینکه این وظیفه امپریالیستی از طریق کاربردی کردن مناسبات نولیبرالی یا همان تعدیل ساختاری و خصوصیسازی در حال عملی شدن است، میافزاید: در ایران، تمام کارخانههای واگذار شده، روند فروپاشی را طی کردهاند. هیچ کارخانه واگذارشدهای را نمیتوان نام برد که تعطیل یا نیمهتعطیل نشده باشد و کارگرانش ماهها حقوق عقبافتاده نداشته باشند.
دغدغه کارگران امروز در دو سطح مطرح میشود؛ سطح اول تامین معاش روزانه است اما سطح فراتر، صیانت از سرمایههای ملی و جلوداری از تفویض رایگان این سرمایهها به بخش خصوصی است
آقاجری در ادامه میگوید: این شرایط ناهنجار دارای چنان شدت ویرانگری است که داد مشاور ارشد رئیس جمهور را هم درآورده است. مسعود نیلی با اعلام برجام دوم اعتراف کرد که این روند اقتصادی دارای ویژگی خاصی است که دست تندروترین سرمایهداران جهان را از پشت بسته است و ویرانی آن مختص ایران نیست و حتی دامان پیشرفتهترین اقتصادهای جهانی جز چین را گرفته است، از این رو از همه مسئولان تقاضا کرد برای تجدیدنظر در این مناسبات اقتصادی که اهمیتی در حد برجام برای سرنوشت کشور دارد، اهتمام ورزند.
این فعال کارگری میافزاید: گروههایی که در حال غارت منابع ملی یک ملت هستند گوش شنوایی برای این حرفها و اخطارها ندارند و راه خود را میروند ولی با شیوههای ماکیاولیستی برای فریب مردم، به تعدیل ظاهری این روند میپردازند. با شعارهایی کلی و تهی از واقعیت که میتوان از آن برداشتهای متفاوتی داشت، حرف از گونهای از استقلال اقتصادی و حمایت از صنایع وطنی و مبارزه با قاچاق کالا میزنند، در حالیکه قاچاقی در کار نیست و دلالها براساس مناسبات موجود دولتی، به گونه آزاد کالا وارد میکنند.
وی معتقد است تضادی لاینحل در این بین وجود دارد، چرا که از سویی خصوصیسازی و تعدیل ساختاری را عملی میکنند و تجارت خارجی را آزاد کردهاند و از سوی دیگر در حرف، مبارزه با وارداتی را تبلیغ میکنند که دولت با تعدیل ساختاری و خصوصیسازی رواج داده و درهای دادوستد کشور را به روی هر کالایی باز کرده است.
آقاجری میافزاید: مردم که شاهد این همه تضاد در عمل و در حرف هستند و در عین حال شاهد عینی اختلاسهای نجومی و خصوصیسازیهایی هستند که فقر و بیکاری بزرگ امروز را به همراه خود دارد، ناامید و سرخورده میشوند.
او بر این باور است که رویارویی کارگران با اوضاع بد معیشتی، دارای سرشتی عمیقا ضدسرمایهداری است و مهمترین شعار امروز طبقه کارگر، نه به خصوصیسازی است.
وی تاکید میکند: برآیند شرایط حاکم، تناقض شعارها و عمل و واقعیتهای تجربه زیسته، کارگران ایرانی را به جایی رسانده که خواستار پایانبخشی به مناسبات تعدیلی حاکم هستند و نمیخواهند اقتصاد ایران در سطوح خُرد و کلان، بیش از این زیر سیطره نهادهای مالی سرمایهداری و صندوق بینالمللی پول باشد. کارگران معتقدند منابع ملی باید برای ملت باشد و سود آن هم نصیب ملت شود نه اینکه خواص و نزدیکان به بلوکهای ثروت و قدرت منتفع شوند و سر کارگر، معلم، پرستار و همه طبقات فرودست، بیکلاه بماند.
آقاجری در پایان، شعارها و مطالبات مطرح شده توسط کارگران در هپکو، فولاد اهواز و مجتمع نیشکر هفتتپه را در همین راستا ارزیابی میکند و میگوید: دغدغه کارگران امروز در دو سطح مطرح میشود؛ سطح اول تامین معاش روزانه است، اما سطح فراتر، صیانت از سرمایههای ملی و جلوداری از تفویض رایگان این سرمایهها به بخش خصوصی است.
دیدگاه تان را بنویسید