پایش فقر؛ گزارشی برای تحکیم گفتمان مزد منطقهای
در روزهای اخیر، گزارشی جدید از مجموعه گزارشهای «پایش فقر» توسط معاونت رفاه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی منتشر شد.
در این گزارش، نکاتی وجود دارد. اول اینکه این گزارش خط فقر ۱۴۰۰ را برای یک خانواده ۴ نفره، ۴ میلیون و ۵۴۱هزار تومان اعلام کرده است. این عدد، با توجه به هزینههای زندگی در سال قبل، تا حدودی حداقلی مینماید. یادمان نرفته که در پایان سال ۱۴۰۰، سبد معیشت حداقلی خانوارهای کارگری برای خانواده ۳.۳ نفره با توجه به آمارهای تورمی زمستان همان سال، از سوی وزارت اقتصاد حدود ۹ میلیون تومان تعیین شد.
اما خط فقر حدوداً ۱۵ میلیون تومانی این گزارش برای تهرانیها در سال ۱۴۰۰ توجه همه را به خود جلب کرد. این در حالیست که این عدد، فقط «خط فقر» است و نه چیزی بیشتر، یعنی عددی که کمتر از آن به معنای فقیر مطلق بودن و عدم برخورداری از حداقلهای اولیه زندگی است. آنچه نیازمندیهای واقعی نامیده میشود، بسیار بالاتر است. پایینتر از این خط، فرد در مضایق اقتصادی غرق است، نمیتواند به خوبی غذا بخورد یا یک سرپناه بسیار ساده برای زیست داشته باشد!
همچنین برخی مولفههای گزارش پایش فقر وزارت کار، غیرمنطبق با واقعیات اقتصادی است. به عنوان نمونه، تفاوت تقریبا دو برابری خط فقر تهرانیها و شهرستانیها را باید اشاره کرد. در این گزارش خط فقر خانوادههای چهارنفره برای تهران ۱۴.۷میلیون تومان و برای شهرستانها، ۷.۷میلیون تومان است.
معتقدم در شرایط فعلی، فاصله خط فقر در تهران و شهرستانها در نهایت یک فاصله 10 یا ۱۵ درصدیست. در این سالها در محاسبات رسمی سبد معیشت که براساس دادههای رسمی اعلامی مرکز آمار و نیازمندیهای خوراکی انستیتو پاستور ایران تهیه میشود، به این نتیجه رسیدیم که فاصله خط فقر در تهران و شهرستانها در نهایت همان 10 تا 15درصد است و نه بیشتر. بنابراین اگر خط فقر در تهران، ۱۴.۴میلیون تومان است، در شهرستانها باید حدود ۱۲.۷میلیون تومان باشد نه کمتر. در سالهای اخیر، به همان میزان که مسکن در تهران گران شده، با همان جهش تند در شهرستانها هم گران شده و هزینه خوراکیها نیز همه جا بالا رفته است. گرانی آموزش و درمان و کالایی شدن آن نیز یک معضل همه جاییست و مختص تهران نیست. به این ترتیب، فاصلهای که اعلام کردهاند منطقی نیست و چون این اعداد از ناحیه وزارت کار بیرون آمده این نگرانی را به وجود میآورد که به نوعی خوراک مهیا کردن برای مزد منطقهای باشد. به عبارتی میخواهند بگویند فاصله عمیقی بین هزینههای زندگی در تهران و شهرستانها وجود دارد و بنا بر این فاصله، مزد باید منطقهای تعیین شود و شاید یک هدف اصلی دارند: علم مزد منطقهای را با قدرت برافرازند.
اما مساله مهم دیگر این است که خط فقر، هرگز معیاری برای تعیین دستمزد کارگران نیست و نمیتواند باشد. دستمزد باید برای یک زندگی شرافتمندانه و با آبرو کفایت کند نه اینکه فقط بتواند نیازهای ابتدایی زندگی را برآورده سازد. لذا اصالت با سبد معیشت است، چرا که معیاری قانونی و دقیق، برای تعیین هزینههای زندگی خانوار است؛ هزینههایی که استاندارد هستند و معیارهای مشخصی برای احصای آنها وجود دارد. باید گفت منظور از «زندگی»، یک زندگی شایسته و آبرومند بدون نیاز به پوشش چتر حمایتی دولت و نهادهای حمایتیست.
معتقدم کارگر نباید نیازی به حمایت یارانهای داشته باشد و باید با دستمزد دریافتی بتواند یک «زندگی مرفه» را بدون دغدغه اداره کند. اگر ملاک سبد معیشت را خط فقر بدانند، یعنی اعتراف به اینکه «کارگران شاغل فقیر» داریم؛ گروه انبوهی از فقرا که با دست خودمان به خاطر سیاستگذاریهای مزدی ناصحیح به وجود آوردهایم بنابراین معیار قانونی تعیین دستمزد، سبد معیشت خانوار متوسط است هرچند این معیار هرگز در سالهای قبل رعایت نشده و در شرایط فعلی هم امیدی به تحقق آن نداریم.
دیدگاه تان را بنویسید