منتقدان بانیان وضع موجود، سیاستهای پیشینیان را ادامه میدهند
تکرار سیاست غلط یارانهپردازی برای محو فقر مطلق
زهرا معرفت
پس از اعلام دولت برای پرداخت یارانه ۳۰۰ و ۴۰۰هزار تومانی به ازای حذف ارز ترجیحی، تعدادی از مخالفان سیاست اقتصادی اخیر دولت با طرح سوالاتی، ابعاد مختلف طرح اخیر را به نقد کشیدند؛ سوالاتی از قبیل «آیا سیاست اقتصادی دولت سیزدهم یک طرح تحول بزرگ اقتصادی است؟»، «آیا سیاست آزادسازی قیمتها که ذیل سیاستهای نولیبرال میگنجد را باید یک تحول عظیمِ اقتصادی دانست؟»، «آیا تاکید بر اصلاح نظام یارانهای، مختص دولت سیزدهم است؟»، «اگر چنین است آنچه در سال ۹۸ در دولت روحانی و آنچه در سال ۸۹ در دولت احمدینژاد اتفاق افتاد، چه بود؟» و سرانجام اینکه «مدافعانی که میگویند عده زیادی که بر اثر سیاستهای تعدیل ساختاری دولت سازندگی و دولت اصلاحات زیر خط فقر قرار گرفته بودند، از کدام مولفه متفاوت در سیاستهای اقتصادی دولت سیزدهم نسبت به سیاستهایی که در سالهای بعد از جنگ پیگرفته شده، سخن میگویند؟
«ابراهیم رزاقی»، استاد بازنشسته اقتصاد در این باره میگوید: ظاهرا سیاستهای اقتصادی دولت رئیسی فرقی با سیاست اقتصادی دولتهای دیگر ندارد. به نظر میرسد الگوی اقتصادی وی همان الگویی است که از دوران آقای رفسنجانی پیاده شده و نمیتوان گفت این الگو به نفع فقراست. نظام سرمایهداری به دنبال حداکثر سود است و الگوی اقتصادی ما هم تابع همین موضوع است.
رزاقی با طرح این سوال که «چرا با وجود اینکه نفت و منابع طبیعی بسیاری داریم ۶۰درصد از مردم ما زیر خط فقر هستند»، میگوید: وقتی دولت بیش از ۷۵میلیون نفر را مستحق دریافت یارانه میداند، یعنی اقتصاد ناسالم است. در یک اقتصاد سالم به هیچوجه چنین اتفاقی نمیافتد. وضعیت الان ما نتیجه سیاستهای اقتصادی بعد از جنگ است که همچنان هم ادامه دارد.
وی با طرح این موضوع که «مگر ما الگوی اقتصادی دیگری نداریم که هر دولتی همین مسیر را پی میگیرد»، ادامه میدهد: الگوی اقتصادی موجود در قانون اساسی نادیده گرفته میشود و به نظر نمیرسد رئیسی و دولتش خط دیگری بروند. اگر دولت وی خطی غیر از آنچه در این سالها پیاده شده را میرفت باید الگوی اقتصادی موجود در قانون اساسی را پیاده میکرد.
به گفته این کارشناس مسائل اقتصادی، اصل ۴۴ قانون اساسی بر بخش تعاون تاکید دارد و نه بخش خصوصی ولی همه تاکیدات دولت بر خصوصیسازی است. تجربهای که ما از خصوصیسازی داشتیم جز نابودی بسیاری از این شرکتهای واگذار شده به بخش خصوصی، چیز دیگری نبوده است. جالب اینجاست که حتی مسببان این واگذاریها و نابودی شرکتها هم محکوم نشدهاند.
کسری بودجه و انتخاب راه آسان از سوی دولت
آیا کسری بودجه، دولتها را مجبور به اجرای چنین سیاستهایی میکند؟ رزاقی میگوید: خیر چون لزومی به اجرای چنین سیاستهایی نیست. ببینید استدلال دولت امروز این است که ارز ۴۲۰۰ تومانی باعث فساد شده است. درست است، برخی دلار گرفتند تا کالای اساسی وارد کنند اما برای سود خود چیز دیگری وارد کردند یا با نرخ ارز دولتی کالا وارد کردند و با نرخ آزاد در بازار فروختند. ما این را قبول داریم، اما آیا راهحل آن حذف این سیاست است؟ چرا باید عدهای بتوانند به راحتی از این وضعیت سوءاستفاده کنند. آیا اگر چنین فسادی اتفاق افتاده باید کل این سیاست حمایتی را زیر سوال برد؟ خیر، بلکه باید تدابیری دیگر برای آن اندیشید. باید هم نظارت و هم مجازات با مفاسد اقتصادی افزایش پیدا میکرد.
«ابراهیم رزاقی»، استاد بازنشسته اقتصاد: تجربهای که ما از خصوصیسازی داشتیم جز نابودی بسیاری از این شرکتهای واگذار شده به بخش خصوصی، چیز دیگری نبوده است. جالب اینجاست که حتی مسببان این واگذاریها و نابودی شرکتها هم محکوم نشدهاند
فعالیتهای دلالی، مالیات نمیدهند
این استاد بازنشسته دانشگاه به سیاستهایی اشاره میکند که ضد تولید است و میگوید: ما در طول این سالها به فکر تولید نبودیم. محصولات کشاورزی را زیر قیمت تمامشده خریدیم و این باعث شد کشاورز ضربه بخورد. در واقع به جای تاکید بر تولید داخلی بیشتر به فکر واردات بودیم چرا که از این طریق سود بیشتری به جیب عدهای میرفت.
رزاقی همچنین به مدافعان بازار آزاد اشاره میکند و میگوید: تاکید روی بازار آزاد کاملا غلط است. حتی در اروپا هم دیگر چنین تاکیدی روی بازار آزاد نیست و دولت خود را موظف به دخالت در بازار میبیند.
وی ضعف در نظام مالیاتی را موضوع مهمی میداند و میگوید: چرا تورم اینچنین افسار گسیخته است؟ پس دولتهای کشورهای دیگر برای مهار تورم چه کار میکنند که ما نمیتوانیم انجام دهیم؟ آیا ما نمیتوانیم مثل کشورهای دیگر نظام مالیاتی خود را اصلاح کنیم و از کسانی که سود از راه فعالیت دلالی به دست میآورند، مالیات بگیریم؟ وقتی بر فعالیتهای دلالی مالیات نمیبندیم و در نهایت سود فعالیت دلالی از سود فعالیت تولیدی بیشتر میشود، همه ترجیح میدهند به آن سمت بروند. یکی دیگر از دلایلی که تولید در داخل رشد نمیکند، همین است.
به گفته رزاقی، در چنین وضعیتی سرمایه به تولید یا حتی بانک نمیرود بلکه به سمت فعالیتهای غیرتولیدی میرود. وقتی مالیات نباشد کشور از طریق چاپ اسکناس، وام از بانکها و... اداره میشود که همگی تورمزا هستند. از طرفی بانک باید در خدمت طبقات پایین جامعه باشد و باید کمک کند تا تولید رشد کند اما در اینجا اینگونه نیست.
دستمزد فعلی کارگران فاصله زیادی با خط فقر و سبد معیشت دارد. در واقع وقتی یک کارگر با مزد کار خود نمیتواند از خط فقر بالا بیاید، چگونه میشود که با یارانه ۴۰۰هزار تومانی فقر مطلق را از بین برد
چرا دولتها در طول این سالها این مسیر را نرفتند؟ او میگوید: به نظر میرسد تمایلی برای حرکت در این مسیر وجود ندارد.
پرداخت یارانه برای محو فقر مطلق
مدافعان سیاستهای فعلی اقتصادی دولت معتقدند که پرداخت یارانه فقر مطلق را از بین خواهد برد و دولت نیز تاکید بسیاری بر لزوم از بین بردن فقر مطلق دارد. اواسط اسفند سال گذشته رئیسجمهور از امکان حذف فقر مطلق ظرف دو هفته سخن گفت که البته مورد اعتراض بسیاری از اقتصاددانها قرار گرفت و بعد هم بیان شد که منظور رئیسجمهور، ارائه برنامهای برای حذف فقر مطلق طی دو هفته بوده و نه حذف آن در این مدت کوتاه. بعدتر نیز بر توانایی حذف فقر مطلق تاکید شد و در آخرین اظهارنظر نیز «حجتالله عبدالملکی» وزیر کار، طی مصاحبهای بیان کرد که چنانچه سیاستهای پیشنهادی اجرایی شود، امکان حذف فقر مطلق تا پایان سال ۱۴۰۱ وجود دارد.
اما فقر مطلق چیست؟ براساس تعاریف، برای سنجش فقر مطلق همه نیازهای اساسی اولیه زندگی باید در نظر گرفته شود بنابراین فقر مطلق با فقر شدید که صرفا به حداقل نیازهای زیستی اشاره دارد، فرق میکند. خط فقر مطلق شامل حداقل درآمد لازم برای تامین نیازهایی چون خوراک، پوشاک، آموزش، بهداشت و درمان و مسکن است. در این شرایط وقتی از حذف فقر مطلق با کمک یارانه سخن گفته میشود، یعنی یارانه ۳۰۰ و ۴۰۰هزار تومانی میتواند حداقل نیازهای اساسی افراد را تامین کند. در مورد این ادعا رزاقی میگوید: سیاستی که دولت در پیش گرفته خود موجب تورم میشود و به افزایش فقر دامن میزند ولی عدهای با خوشخیالی معتقدند این یارانه میتواند فقر مطلق را از بین ببرد.
این استاد اقتصاد میگوید: الان خط فقر حدود ۱۲ میلیون تومان است. عدهای که میگویند با یارانه ۴۰۰هزار تومانی فقر مطلق از بین میرود به مردم چگونه نگاه میکنند؟ یک خانواده ۳ نفری، نهایتا یک میلیون و ۲۰۰هزار تومان یارانه دریافت میکند اما آیا این رقم واقعا میتواند نیازهای اساسی یک خانوار را تامین کند؟
این کارشناس مسائل اقتصادی به درآمد اندک کارگران نیز اشاره میکند و میگوید: اگرچه امسال حداقل دستمزد کارگران ۵۷درصد افزایش پیدا کرد و حدود ۶میلیون تومان شد ولی همین دستمزد هم فاصله زیادی با خط فقر و سبد معیشت دارد. در واقع من میگویم وقتی یک کارگر با مزد کار خود نمیتواند از خط فقر بالا بیاید، چگونه میشود که با یارانه ۴۰۰هزار تومانی فقر مطلق را از بین برد؟
به گفته رزاقی، امروز 20میلیون نفر زیر خط فقر مطلق هستند اگرچه دولت معتقد است که این تعداد 10میلیون نفرند. اگر همین 10میلیون نفر را هم حساب کنیم با این برنامهها نمیشود فقر مطلق را از میان برد و نگرانی حتی برای تامین قوت مردم نیز همچنان جدی باقی میماند.
دیدگاه تان را بنویسید