سقوط یک نماد نوستالوژیک وطنی با چوب تعدیل ساختاری
«بافت بلوچ» در انتظار روزهای اوج نشسته است
نسرین هزاره مقدم
در سالهای میانی دهه ۶۰، همه سالهای دهه ۷۰ و سالهای ابتدایی دهه ۸۰، «بافت بلوچ» در تمام سیستان و بلوچستان و فراتر از آن در شرق ایران، تبدیل به یک نماد شده بود؛ نمادی از پارچههای باکیفیت وطنی که خریداران را از محصولات خارجی مشابه بینیاز میکرد.
در زاهدان، شعبههای فروش این کارخانه، همواره غلغله بود و مشتریان برای خرید روتختی، ملحفه و حوله هجوم میآوردند. وقتی کسی میگفت «رفتهام بافت بلوچ برای خرید» دیگر همه میدانستند که منظور همان پارچههای باکیفیتی است که سالها بدون کوچکترین پارگی و خراش، در خانه میماند و حتی برای چند نسل، قابل استفاده است اما سالهای رونق و اوج، خیلی زود سپری شد و بافت بلوچ به دلایل ناگوار بسیار، در سراشیب سقوط افتاد. سنگهای بسیاری بر سر این کارخانه قدیمی که نمادی از تولید باکیفیت در جنوب بلوچستان بود و روزگاری فرصت اشتغال شایسته برای بیش از ۲ هزار کارگر در منطقه محروم ایرانشهر فراهم کرده بود، باریدن گرفت. نخست، واردات بیرویه و پارچههای بیکیفیتتر اما ارزانتر چینی که بازار منسوجات باکیفیت بافت بلوچ را کساد کرد. بعدتر، آتشسوزی گسترده که تمام اموال کارخانه را طعمه حریقی غیرمنتظره کرد و باز هم بعدتر، تلاش ناکام برای خصوصیسازی کارخانه و سپس سالهای دردناک و طولانی فترت که درها بسته بودند و کارگران، آواره.
«بافت بلوچ» نمادی نوستالوژیک برای مردمان بلوچستان و سیستان، سرنوشت طولانی و دردناکی را تجربه کرده است. این دردها این روزها تا حدود بسیار کمی التیام یافته اما هنوز راه آینده به اندازه کافی روشن نیست.
تولد؛ رونق و رکود
از ابتدای تولد این کارخانه شروع میکنیم؛ از سالهای تلاش برای کارآفرینی و اشتغالزایی در منطقه محروم سیستان و بلوچستان و افتتاح و راهاندازی کارخانهها در دهه ۶۰ شمسی، در بحبوبحه جنگ با عراق که بهرغم همه دشواریها و رنجهای مشترک، کارآفرینی و تولید بیشتر از هر زمان دیگر رونق گرفت و روی غلتک افتاد.
این کارخانه در سال ۱۳۵۳ در زمینی به وسعت ۱۵۰ هکتار کلنگزنی شد اما در بهمن ماه ۶۲، به افتتاح و بهرهبرداری رسید. بعد از بهرهبرداری، پرسنل شاغل در مجتمع به بیش از دو هزار نفر رسید و در برهههایی حدود ۲ هزار و ۵۰۰ نفر به طور مستقیم و هزاران نفر به طور غیرمستقیم در این کارخانه مشغول به کار بودهاند و نان درمیآوردند.
دو دهه فعالیت مثبت و موفق این کارخانه با قدرت تمام ادامه داشت. این کارخانه در سالهای میانی دهه شصت، با ظرفیت اسمی ۲۲ تن نخ در روز و ۲۸میلیون متر پارچه، در میان غولهای صنعت نساجی ایران، پرآوازه شد و پای تولیدات آن به فروشگاههای بزرگ، نه فقط در داخل استان بلکه در سراسر کشور باز شد.
همه چیز به خوبی پیش میرفت تا اینکه چوب سیاستهای تعدیلی، تن برومند و پر انرژی بافت بلوچ را نیز مانند سایر کارخانجات و غولهای صنعتی، تا جایی که میتوانست زخمی کرد. در دهه 80، ورود منسوجات ارزان به کشور به خصوص از چین، بازار تولید را در این کارخانه تا حدود بسیاری کساد کرد و این کارخانه قدیمی، بدهی بالا آورد. تراز مالی بافت بلوچ با پایین آمدن میزان تولید، به هم ریخت، آن به هم ریختن وقتی به آتشسوزی بزرگ سال ۸۷ رسید، دیگر هیچگاه التیام نیافت.
در ابتدای سال ۸۷، یک آتشسوزی در کارخانه اتفاق افتاد که بدیمنی و نحسی آن برای سالهای مدید ادامه یافت. آتشسوزی به دستگاهها، آسیب جدی رساند؛ دستگاههایی که بعد از کاهش رونق و اوجگیری واردات توسط مافیای دلالی، دیگر مدتها بهروز نشده بودند و بسیاری از آنها قدیمی و فرسوده بودند. مدتی پس از وقوع این حادثه، دستگاههای نه چندان نوین این واحد بافندگی مانند اعضای بدن یک بیمار مرگ مغزی، قطعه قطعه جدا و به فروش رسید و لاشه بیمحتوای آن در لیست سازمان خصوصیسازی قرار گرفت.
قطعه قطعه کردن و تلاش برای خصوصیسازی
آن روزها که دستگاهها را قطعه قطعه میکردند و هر کدام را جداگانه به فروش میرساندند، برای کارگران قدیمی این مجتمع، یک کابوس بود؛ کابوسی که هنوز هم وقتی به یاد میآورند، به دنبالش، یک آه بلند از راه میرسد.
«محمد» که در همان سالهای دهه ۸۰، از بافت بلوچ بازنشست شده، میگوید: «آن روزها انگار بافت بلوچ مثل انسانی بود که او مرگ مغزی کرده باشند و همه اعضا و جوارحاش را به این و آن ببخشند! ما کارگران قدیمی بلوچستان، آن روزها به چشم خودمان دیدیم که جانمان میرود!».
بعد از آتشسوزی و قرار گرفتن در لیست واگذاری سازمان خصوصیسازی، دوران فترت بافت بلوچ آغاز میشود. این دوران نزدیک به 10 سال و کمی بیشتر به طول میانجامد. قرار گرفتن در لیست واگذاری سازمان خصوصیسازی، هرگز برای حل مشکلات عدیده این مجتمع قدیمی، راهکاری مناسب نبود. در نهایت در سال ۹۳، با دستور اکید مقام معظم رهبری، بافت بلوچ از لیست واگذاریها خارج و برای توانمندسازی در اختیار سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران قرار میگیرد.
این اتفاق، میتوانست قفلهای این کارخانه قدیمی را بگشاید و راه تولید را هموار کند اما بعد از قرار گرفتن در اختیار دولت، باز هم فترت و تعطیلی ادامه پیدا کرد، آنهم به مدت تقریباً شش سال تا اینکه در اردیبهشت سال جاری، بخش ریسندگی این کارخانه احیا و به بهرهبرداری رسید. حدود ۱۵۰ کارگر در این بخش مشغول به کار شدند و با احتساب کارگران بخشهای رنگرزی و سردخانه، امروز بافت بلوچ حدود ۳۰۰ کارگر شاغل دارد.
نفس کشیدن دوباره بعد سالها مرگ و خاموشی
کارخانهای که سه دهه قبل، ۲ هزار کارگر فعال و متخصص داشت، امروز با ۳۰۰ کارگر، افتان و خیزان راه میرود و آهسته آهسته شروع به نفس کشیدن کرده است؛ وعدههایی مبنی بر راهاندازی بخش بافندگی این کارخانه دادهاند اما هنوز این بخش کاملاً غیرفعال است و هیچ تولیدی ندارد.
بیست و یکم مهرماه سال جاری، رئیس مجلس در دیدار با کارگران این کارخانه گفت: واحد بافندگی کارخانه بافت بلوچ ایرانشهر را با همکاری دولت راهاندازی خواهیم کرد زیرا این کارخانه نقش مهمی در ایجاد اشتغال و توسعه منطقه دارد. در این دیدار، نه تنها کارگران مستاصل و خسته بافت بلوچ، بلکه امام جمعه ایرانشهر نیز از قالیباف درخواست کرد که هرچه زودتر واحد بافندگی این کارخانه احیا و این مجتمع قدیمی به تولید با ظرفیت کامل برسد.
بخش ریسندگی راه افتاده و در حال کار است و با راهاندازی این بخش، ۱۵۰ تا ۲۰۰ کارگر جدید به کارخانه ورود کرده و مشغول شدهاند. امیدواریم همانطور که وعده دادهاند تا پایان سال، بخش بافندگی نیز افتتاح شود
پیش از آن، در ۲۸ مرداد ماه سال جاری، رئیس سازمان صنعت، معدن، و تجارت سیستان و بلوچستان گفت: تلاش خواهیم کرد واحد بافندگی کارخانه بافت بلوچ را تا پایان امسال افتتاح کنیم.
شهرکی ادامه داد: واحد ریسندگی کارخانه بافت بلوچ با ماشینآلات مدرن روز، امسال فعال شد که با تزریق منابع مالی دولت تلاش خواهیم کرد واحد بافندگی این واحد نساجی را نیز تا پایان سال افتتاح کنیم.
اکنون در روزهای میانی دهمین ماه از سال هستیم. هنوز خبری از راهاندازی و افتتاح بخش بافندگی بافت بلوچ نیست. آیا واقعاً در دو ماه باقیمانده تا پایان سال، وعدهها عملی شده و بافندگی منسوجات و پارچههای باکیفیت، بعد از بیش از 12سال خاموشی چراغها و فترت، از سر گرفته خواهد شد و آیا مسئولان این بار به وعدههای خود عمل خواهند کرد؟
خواستههای کارگران، مردم منطقه و مدیرعامل
«ایرندگانی» نماینده کارگران بافت بلوچ و فعال صنفی این کارخانه در ارتباط با وضعیت فعلی تولید و معوقات کارگران این کارخانه میگوید: خوشحالیم که بخش ریسندگی راه افتاده و در حال کار است. با راهاندازی این بخش، ۱۵۰ تا ۲۰۰ کارگر جدید به کارخانه ورود کرده و مشغول شدهاند. ما توقع داریم همانطور که وعده دادهاند تا پایان سال، بخش بافندگی نیز افتتاح شود.
او در ارتباط با معوقات مزدی حدود ۳۰۰ کارگر شاغل در این کارخانه میگوید: دستمزدها تقریباً بهروز است. الان این ۳۰۰ کارگر، حقوق آبان ماه خود را گرفتهاند. ما چشم انتظار آینده هستیم؛ آیندهای که قرار است روشن باشد.
«مارندگانی» دبیر اجرایی خانه کارگر ایرانشهر نیز در ارتباط با وضعیت فعلی بافت بلوچ میگوید: در حال حاضر بخش بافندگی کارخانه هیچ فعالیتی ندارد اما در حال انجام مناقصه برای خرید دستگاههای مورد نیاز و آمادهسازی سالنهای تولید هستند. در واقع درصدد هستند پیمانکاری را پیدا کنند که دستگاههای بافندگی را خریداری و سالن را مهیا کند.
در سالهای میانی دهه 60، بافت بلوچ با ظرفیت اسمی ۲۲ تن نخ در روز و ۲۸میلیون متر پارچه، در میان غولهای صنعت نساجی ایران پرآوازه شد و پای تولیدات آن به فروشگاههای بزرگ سراسر کشور باز شد
به گفته او، در حال حاضر، تولیدات کارخانه در داخل کشور و در یزد، اصفهان و تهران، مشتریان خود را دارد و بنابراین فروش محصولات روی غلتک افتاده است.
مارندگانی میگوید: امیدواریم مسئولان به وعدههای خود عمل کرده و چراغهای تولید را در بافت بلوچ بعد از سالها اهمال روشن کنند. روزگاری ۲ هزار کارگر در این کارخانه کار میکردند و بافت بلوچ، نمادی از تولید باکیفیت به دست کارگران وطنی بود. امیدواریم باز هم اشتغالزایی در منطقه محروم بلوچستان را جدی بگیرند و هرچه زودتر شاهد رونق کامل تولید در بافت بلوچ باشیم.
در عین حال، مدیریت کارخانه نیز یک خواسته اساسی از مسئولان امر دارد. مدیریت فعلی کارخانه میگوید: «مجوزهای لازم برای پنبهکاری در منطقه را گرفتهایم. توقع داریم مسئولان مساعدت کنند تا کاشت پنبه در منطقه به ثمر برسد و بتوانیم مواد اولیه کارخانه را خودمان تولید کنیم، پیگیر این موضوع هستیم اما نیاز به مساعدت بیشتر مسئولان داریم تا کار کاشت پنبه اجرایی شود».
به نظر میرسد چند ماهی است که همه چیز در بافت بلوچ تا حدودی روی غلتک افتاده است اما این قطار، بسیار کند و لاکپشتی حرکت میکند. نُه ماه بعد از افتتاح بخش ریسندگی، هنوز بخش بافندگی کاملاً غیرفعال است و فقط دو ماه تا پایان سال باقی مانده، آیا در این دو ماه، کار خرید ماشینآلات و آمادهسازی سالنهای تولید به سرانجام خواهد رسید؟ در حال حاضر فقط ۳۰۰ کارگر در بافت بلوچ کار میکنند اما آیا به زودی شاهد اشتغال بیش از هزار نفر در این کارخانه خواهیم بود؟ پاسخ همه این سوالات به اهتمام و همت مسئولان بستگی دارد.
نماد قدرت و توان بلوچستان و مردمان محروم آن به خاطر بیتدبیری و تعدیل، برای سالها به قهقرا رفت و دچار سقوطی دردناک شد. اجزای بدنش را قطعه قطعه کردند و فروختند و لاشه بیجان آن را برای مدتها به حال خود رها کردند. آیا روزی خواهد رسید که این پیکر بیجان، روی پاهای خود بایستد و دوباره راه رفتن را از سر بگیرد؛ روزی که دوباره مردمان زاهدان، خاش و ایرانشهر با افتخار بگویند «داریم میرویم بافت بلوچ برای خرید؛ بهترینها آنجاست...».
دیدگاه تان را بنویسید