متناسبسازیای که عطف به ماسبق نمیشود
زندگی یک بازنشسته بیمار با ماهانه ۵۰۰ هزار تومان
نسرین هزاره مقدم
تیر ماه امسال، بعد از چهار ماه انتظار، دریافتی بازنشستگان کارگری براساس مصوبه شورای عالی کار، ۲۶درصد افزایش یافت. فعالان صنفی به این میزان افزایش انتقاد داشتند. این انتقاد از دو جنبه اساسی وارد بود؛ اول اینکه با وجود تورم بالای ۴۰درصدی اسفند ۹۸ و تداوم این نرخ تورم در ماههای ابتدای سال ۹۹، افزایش ۲۶درصدی حداقل دستمزد کارگران تطابق و همخوانی با بند یک ماده ۴۱ قانون کار نداشت و در عین حال، سبد معیشت ۴ میلیون و ۹۴۰هزار تومانی (موضوع بند دوم ماده ۴۱ قانون کار) که در جلسات رسمی و سهجانبه کمیته دستمزد به تصویب رسید، در تعیین حداقل دستمزد کارگری کنار گذاشته شد و دستمزد بدون توجه به الزامات ماده ۴۱ تعیین شد. دومین انتقاد فعالان صنفی بازنشستگان کارگری، نسبت به عدم اجرای ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی بود، مادهای که تاکید دارد افزایش سالیانه مستمری بازنشستگان باید به اندازه افزایش هزینههای زندگی (یا همان سبد معیشت حداقلی) باشد.
با این حال، نه دولت و نه مقامات سازمان تامین اجتماعی، هیچکدام از این انتقادات را جدی نگرفتند. همسانسازی یا متناسبسازی حقوق بازنشستگان در گام بعدی و افزایش مزایای مزدی هم پاسخ درخوری به خواستههای قانونی و برحق بازنشستگان نبود چرا که با اعمال این دو اصلاحیه، حداقل مستمری بازنشستگان کارگری با ۳۰ سال سابقه باز هم به ۳ میلیون تومان نرسید.
این در حالی بود که حداقل هزینههای زندگی در اسفند ماه ۴ میلیون و ۹۴۰ هزار تومان بود و براساس محاسبات کمیته دستمزد کانون عالی شوراها، نرخ سبد در خرداد ماه به ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان رسیده بود.
با این همه روز هجدهم تیرماه، بعد از پرداخت ۳۲هزار میلیارد تومان از مطالبات دولت به سازمان، مقامات تامین اجتماعی از اجرای همسانسازی خبر دادند و در نهایت، در مردادماه، با اجرای همسانسازی و افزایش مزایای مزدی، مستمری بازنشستگان حداقلبگیر با ۳۰ سال سابقه به دو میلیون و ۸۰۰هزار تومان رسید. این مبلغ، مختص بازنشستگانی است که ۳۰ سال تمام سابقه کار داشتهاند. در این بین، هم حق و حقوق بازنشستگان سخت و زیانآور ضایع شده و هم مستمری دریافتی مستمریبگیران ازکارافتاده، بهرغم این اصلاحیهها باز هم ناکافی است و نمیتواند نیمی از هزینههای حداقلی زندگی را تامین کند.
«حمید کامجو» که یک بازنشسته ازکارافتاده و ساکن بندرعباس است، در این رابطه میگوید: اعمال متناسبسازی به این شیوه اصلاً عادلانه نیست.
بازنشستگان کشوری و لشگری از ابتدای سال مشمول افزایش شدهاند و دریافتیشان بیشتر از دو میلیون و ۸۰۰هزار تومان بوده اما برای ما کارگران بازنشسته، از مرداد ماه به بعد قرار است این افزایشها اعمال شود. سوال اینجاست که چرا افزایش متناسبسازی عطف به ماسبق نمیشود؟
مگر حق بازنشستگان کارگری نیست که از ابتدای سال این دریافتی را داشته باشند؟ اگر قرار بود که این افزایش از ابتدای سال اعمال شود، لااقل به هر کدام از ما بازنشستگان یک مقداری بابت مابهالتفاوت میدادند و همین مبلغ میتوانست کمکی برای زندگی ما باشد.
این بازنشسته ازکار افتاده، بعد از کلی درددل از زندگی و روزگار نامراد، فقط یک خواسته دارد؛ اینکه مسئولان صدایش را بشنوند و بدانند آدمهایی مثل او چگونه با اینهمه بیماری و غم و رنج، در تامین حداقلهای زندگی درماندهاند
ماهی ۷۵۰هزار تومان هزینه دارو
وی ادامه میدهد: این رویه، اجحاف در حق کارگران بازنشسته است. من بیمارم و هر ماه باید داروهایم را آزاد و بدون پوشش بیمه بخرم. دارویی که مصرف میکنم، ۱۵۰هزار تومان برای 10 روز است یعنی ۴۵۰هزار تومان در هر ماه. یک داروی دیگر هم باید بگیرم که ماهی ۳۰۰هزار تومان است. یعنی من بازنشسته بیمار، ماهی ۷۵۰هزار تومان پول داروهایم را میدهم؛ داروهایی که ضروری است و اگر مصرف نکنم، دیگر زنده نمیمانم.
دریافتی این بازنشسته ازکارافتاده، در مرداد ماه بعد از اعمال متناسبسازی، دو میلیون و ۱۰۰هزار تومان است. او یک ازکارافتاده کامل است که قبل از سال فقط یک میلیون و ۴۷۰هزار تومان دریافتی داشته است و بعد از اعمال ۲۶درصد، دریافتی او در تیرماه به یک میلیون و ۸۷۰هزار تومان رسید و حالا بعد از اجرای متناسبسازی، این بازنشسته بیمار دو میلیون و ۱۰۰هزار تومان مستمری ماهانه دارد.
کامجو ادامه میدهد: من بازنشسته که هم بیمارم و هر ماه باید داروهایم را گران بخرم و هم مستاجر هستم و باید هر ماه کرایه خانه بپردازم، چطور باید با دو میلیون و ۱۰۰هزار تومان هزینههای زندگی خودم، همسرم و یک دختر مدرسهای را تامین کنم؟ الان هم با آمدن کرونا، هزینههای اضافی به خانوادهها تحمیل شده است. آخر چطور باید زندگی کنم؟
او پیشتر در اسکله شهید رجایی در بندرعباس کار میکرده است. کار او تخصصی و فنی بوده و کار جابهجایی و بارگیری کانتیرهای اسکله را انجام میداده اما به دلیل مشکل بیماری تشنج و صرع، بعد از ۱۲ سال کار تخصصی، به حکم کمیسیونهای مربوطه در سازمان تامین اجتماعی، ازکارافتاده کلی شده و بازنشستگی پیش از موعد گرفته است.
کامجو که نتوانسته سرپناهی برای خانواده خود بخرد، همین حالا در بندرعباس ماهی ۹۰۰هزار تومان کرایه خانه میپردازد. ۷۰۰هزار تومان هم پول داروهای ماهانه او میشود. در نهایت، فقط ۵۰۰هزار تومان برایش باقی میماند که با آن باید بتواند خرج خوراک خانوار، هزینههای بهداشت و درمان سایر اعضای خانواده و هزینههای آموزشی فرزندش را تامین کند.
زندگی با ماهانه ۵۰۰ هزار تومان
وی میگوید: با ۵۰۰ هزار تومان چطور زندگی کنم. ۵۰۰هزار تومان پول دو کیلو گوشت، دو کیلو تخم مرغ و پنج کیلو برنج هم در ماه نمیشود. لااقل اگر متناسبسازی را عطف به ماسبق میکردند و مابهالتفاوت چهار ماه اول سال را به من میدادند، حداقل یک میلیون تومان دست من را میگرفت که میتوانستم آن را به یک زخم زندگی بزنم.
کامجو میگوید: اگر بیمار نبودم، کار میکردم و زندگی خانوادهام تامین میشد اما وقتی خود کمیسیون من را از کارافتاده اعلام کرده، آیا نباید یک مستمری قابل قبولی به من و بیمارانی مثل من بدهند که بتوانیم با آن شکم خانوادههایمان را سیر کنیم.
آدم بیمار که نمیتواند کار کند. الان پنیر برای صبحانه خانواده نمیتوانم بخرم. پنیر روزانه قبلاً حدود ۶۵۰۰ تومان بوده حالا شده ۲۰هزار تومان. الان به خاطر کرونا، آموزش و مدرسه دخترم آنلاین شده و من پول ندارم حتی بسته اینترنتی بخرم که او بتواند درس بخواند.
حداقل هزینههای زندگی مصوب شورای عالی کار در اسفند ماه ۴ میلیون و ۹۴۰هزار تومان بود و براساس محاسبات کمیته دستمزد کانون عالی شوراها، نرخ این سبد در خرداد ماه به ۶ میلیون و ۸۰۰هزار تومان رسیده است
این بازنشسته ازکار افتاده، بعد از کلی درددل از زندگی و روزگار نامراد، فقط یک خواسته دارد؛ اینکه مسئولان صدایش را بشنوند و بدانند آدمهایی مثل او چگونه با اینهمه بیماری و غم و رنج، در تامین حداقلهای زندگی درماندهاند. از یک طرف داروهایی که آزاد است و بیمه نیست، از سوی دیگر گرانی همه کالاهای اساسی و از همه مهمتر، مستمری ازکارافتادگی که با هزار ضریب و اصلاحیه فقط دو میلیون و ۱۰۰هزار تومان است.
وی در پایان میگوید: زندگی روزبهروز و سال به سال سختتر شده است. اگر اینطور پیش برود، دیگر نمیتوانم کرایه خانه را بپردازم. باید بار و اسباب زندگی را کولم بگیرم و در خیابان زندگی کنم....
دیدگاه تان را بنویسید