نگاهی به تبعات مهاجرت ناگزیر فرودستان
کارگران، فرزندانشان را از آموزش کیفی محروم میکنند
ابتدا طرح کوچاندن دانشآموزان از مدارس دولتی به مدارس خصوصی را اجرایی کردند ولی حالا با افزایش هزینههای بخش خصوصی و ناتوانی معیشتی، معکوس این طرح در حال فراگیر شدن است در نتیجه مهاجرت، جمعیت حاشیههای کلانشهرها به شدت افزایش پیدا کرده، گویی سیلی انبوه از متن به سمت حاشیه در جریان است. این مسأله مشکلات بسیاری برای فضاهای آموزشی ناکارآمد و ناکافی شهرهای پیرامونی و مناطق حاشیهای به وجود آورده
نسرین هزاره مقدم
مهاجرت همیشه رخت برکشیدن و رفتن به دنبال فرصتهای بهتر نیست. گاهی «ناداری» است که آدم را وادار میکند دست از خانومان بکشد و برود جایی که نه فرصتهای بهتری دارد و نه آسایش بیشتر.
آنهایی که از تهران و کلانشهرها به حاشیهها پناه بردهاند از همین دسته هستند. اینکه در شهرهای جدید حاشیه کلانشهرها و سکونتگاههای بعضاً غیراستاندارد و غیررسمی، چقدر کمبود فضاهای مناسب شهری و امکانات زیستی وجود دارد، یک وجه مسأله است. بخش دیگر و البته نه چندان کماهمیت مسأله، کمبود فضاهای آموزشی یا غیراستاندارد بودن این فضاهاست که دانشآموزان متعلق به طبقات کمدرآمد را بعد از مهاجرت اجباری، درگیر میکند. حجم مهاجرت از تهران به حواشی به حدی بالاست که باید آن را یک «پدیده اجتماعی» غیرقابل انکار درنظر گرفت. بسیاری از مستاجران تهرانی در حال ترک
تهران هستند.
نایب رئیس اتحادیه املاک تهران با تایید این مطلب اعلام کرده: در ماههای اخیر و به دنبال افزایش قیمت مسکن و اجارهبها در شهر تهران، شاهد روند مهاجرت اقشار اجارهنشین از تهران به سمت شهرهای اطراف ازجمله کرج، شهریار، پردیس، رودهن و... هستیم. این جابهجایی از نظر رفت و آمد ابعاد منفی دارد. ممکن است حاشیهنشینی، قدرت خرید مستاجران را بالا ببرد ولی باعث مشکلات اجتماعی و معضلات عبور و مرور میشود.
افزایش حداقل ۵۰درصدی اجارهبهای مسکن در تهران به همراه افزایش ناگهانی تمام هزینههای زندگی مردم را وادار کرده که مهاجرت کنند چرا که قدرت پرداخت اجارهخانههای غیرمتعارف را ندارند. در نتیجه این مهاجرت، جمعیت حاشیههای کلانشهرها به شدت افزایش پیدا کرده، گویی یک سیل انبوه از متن به سمت حاشیه در جریان است. این مسأله مشکلات بسیاری برای فضاهای آموزشی ناکارآمد و ناکافی شهرهای پیرامونی و مناطق حاشیهای به وجود آورده است.
کانکس به جای مدرسه در «مسکن مهر»
مهاجرت به شهرهای اطراف تهران و حاشیههای این شهرهای پیرامونی، مدارس را دوشیفته و شلوغ کرده است. آنطور که مسئولان آموزش و پرورش میگویند با افزایش قیمت مسکن و اجارهبها و مهاجرت اجباری خانوادهها، «برخی» مدارس کشور دیگر گنجایش این تعداد دانشآموز را ندارند.
مسئولان آموزش و پرورش این مهاجرتها را برای سرانه آموزشی کشور بسیار نگرانکننده میدانند چرا که این روزها مدیران با حجم بالایی از دانشآموزان روبهرو هستند که کلاس درسی برایشان وجود ندارد و آنها مجبورند در مدارس دوشیفته یا در برخی شهرکها، سهشیفته تحصیل کنند، موضوعی که البته رئیس سازمان نوسازی و تجهیز مدارس کشور هم اعلام کرده بود که بهدلیل کمبود فضای آموزشی در برخی مسکنهای مهر، از کانکس برای تأمین فضای آموزشی استفاده شده است.
آن طور که آمار مسئولان وزارت آموزش و پرورش نشان میدهد، در کل کشور نیاز به ساخت ۲۴هزار و ۵۰۰ کلاس درس در مسکن مهر وجود دارد، نیازی که در حال حاضر امکانات لازم برای برآورده کردن آن وجود ندارد.
آمار نشان میدهد که مسکن مهر در استانهای تهران، البرز و خراسان رضوی، کمترین فضاهای آموزشی را دارند و باید توسعه مدارس در آنها جدی گرفته شود اما این ضرورت، مورد بیتوجهی توسعهدهندگان فضاهای شهری و مسئولان برنامهریز قرار گرفته است.
رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور در رابطه با این «نیاز مبرم» آمار ارائه میدهد و میگوید: در مسکن مهر استان تهران نیاز به ۳هزار و ۶۰۰ کلاس درس داریم. در استان خراسان رضوی ۳هزار کلاس درس و استان البرز هم نیاز به ساخت ۲هزار کلاس درس در مسکن مهر دارد.
کمبود فضاهای آموزشی در فضاهای شهری جدید و متورم، موضوعیست که انتقاد وزیر آموزش و پرورش را نیز برانگیخته است. چندی پیش محمد بطحائی اعلام کرد که واحدهای آموزشی متناسب با رشد واحدهای مسکونی توسعه پیدا نکرده است.
گسترش واحدهای مسکونی، در جا زدن واحدهای آموزشی
وزیر آموزش و پرورش با انتقاد از اینکه چرا بیتوجه به ساخت فضاهای آموزشی، مجوز واحد مسکونی داده میشود، اعلام کرد: «برای ساختن واحد مسکونی جواز داده میشود بدون اینکه با آموزش و پرورش هماهنگ شود. به عنوان مثال در مسکنهای مهر و انبوهسازی با مشکل واحد آموزشی مواجه هستیم. در گذشته در هر ساختمان، یک خانواده زندگی میکردند و اکنون ۱۲ تا ۱۴ واحد شده است اما همزمان با گسترش واحدهای مسکونی، واحدهای آموزشی توسعه پیدا نکرده است».
این موضوع در حالی مورد انتقاد وزیر آموزش و پرورش قرار گرفته که قانون شوراهای آموزش و پرورش بر ضرورت ساخت مدرسه و فضاهای آموزشی و پرورشی همزمان با اجرای طرحهای انبوهسازی تاکید کرده اما به نظر میرسد برای انبوهسازان و البته مسئولانی که بر کار آنها نظارت دارند، اجرای این قانون، هیچ اهمیتی نداشته است.
تراکم بالای کلاسهای درسی نگرانکننده است
جعفر ابراهیمی، فعال صنفی معلمان که خود سالهاست در مدارس شهریار تدریس میکند، شاهد عینی ماجراست. او رشد بالای مهاجرت به شهرهای پیرامونی و تراکم بالای کلاسهای درس در این شهرها را نگرانکننده میداند و میگوید: تا سال پیش کلاسهایمان حدوداً ۲۵ دانشآموز داشت ولی امسال با کلاسهای درس ۳۵ تا ۴۰ نفره مواجه هستیم.
مسأله اینجاست که مهاجرات طبقات فرودست و کمدرآمد به شهرهای پیرامونی، نه تنها فضاهای آموزشی را دچار بحران میکند بلکه «کیفیت آموزش» را نیز زیر سوال میبرد. کاهش ۹۰درصدی قدرت خرید طبقه کارگر، آنها را وادار کرده از خیر خیلی چیزها بگذرند که یکی از این محذوفات، «آموزش کیفی»ست.
مدارس غیرانتفاعی در شهرهای پیرامونی تعطیل شدهاند
جعفر ابراهیمی که عضو شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان کشور است، تبعات آموزشی مهاجرت فرودستان را اینگونه ترسیم میکند: با بالا رفتن نرخ تورم و هجوم گرانی، خانوادههایی که وضعیت اقتصادی نامناسبی دارند و پیش از این، در مناطق جنوبی تهران و شهرهای بزرگ زندگی میکردند، «مجبور» شدند به حاشیهها بروند.
اگر مشخصاً تهران را در نظر بگیریم، بیشتر این خانوادهها به شهرهایی مانند شهریار، اسلامشهر، قلعه حسنخان و ورامین رفتند. در بدو شروع سال تحصیلی، در منطقهای که خودم تدریس میکنم (شهریار) متوجه شدم که بسیاری از دانشآموزان مدرسه، جدید هستند. وقتی علت را جویا شدم متوجه شدم که اینها قبلاً در تهران بودهاند و امسال بنا به شرایط نامساعد اقتصادی، ناچاراً به شهریار کوچ کردهاند.
ابراهیمی ادامه میدهد: در خود این شهرهای اقماری تهران، قبلاً تعدادی مراکز آموزشی خصوصی یا همان مدارس غیرانتفاعی وجود داشتند که طیف متوسط و متوسط به بالای ساکنان این شهرها، فرزندانشان را در آنها ثبت نام میکردند ولی در سال تحصیلی جدید، با توجه به اینکه هم شهریه مدارس خصوصی افزایش پیدا کرده و هم توان اقتصادی مردم کم شده، خانوادهها فرزندانشان را از مدارس خصوصی به دولتی آوردهاند و در نتیجه برخی از این مدارس غیرانتفاعی در این شهرهای اقماری تعطیل شدهاند.
او تاکید میکند: مشکل، فقط بحث «مهاجرت» نیست. در همین شهرهای حاشیهای هم به حدی توان مالی مردم سقوط کرده که خانوادهها فرزندانشان را از بسیاری خدمات آموزشی محروم کردهاند. پدران و مادران، فرزندانشان را به «مدارس دولتی» میآورند به این امید که هزینه پرداخت نکنند و همین مسأله باعث بالا رفتن «تراکم کلاسها» میشود و افت کیفیت آموزش را منجر میشود. از طرف دیگر، مدتهاست که دیگر مدارس غیرپولی و رایگان نداریم. همه مدارس در سطوح مختلف از مردم پول میگیرند؛ از صد هزار تومان گرفته تا هنرستانهایی که در همین شهریار، ۵۰۰-۶۰۰ هزار تومان، بابت ثبتنام و به نام «کمک به مدرسه» از والدین میگیرند.
ابراهیمی معتقد است: سیاستهای دولت در دهههای گذشته همواره «کاهش سطح کیفی آموزش» در مدارس دولتی بوده، بنابراین خانوادههایی که لزوماً سطح درآمدی بالایی هم ندارند، ترجیحشان این است که فرزندانشان را در مدارس خصوصی ثبتنام کنند.
اما این «ترجیح» در شرایط فعلی دیگر عملی نیست. ابراهیمی میگوید: ابتدا طرح «کوچاندن دانشآموزان از مدارس دولتی به مدارس خصوصی» را اجرایی کردند ولی حالا با افزایش هزینههای بخش خصوصی و ناتوانی معیشتی، معکوس این طرح در حال فراگیر شدن است. اما یک نکته وجود دارد. کیفیت آموزشی در مدارس دولتی نه تنها بهتر شده بلکه با افزایش جمعیت دانشآموزی در این مدارس، یک بار دیگر «کیفیتزدایی» صورت گرفته، لاجرم این بار
به شیوهای ناگزیر....
تا زمانی که کارگران، درگیر ناتوانی معیشتی است، هر چقدر هم که اخطار بدهند و آمارهای متعدد از کمبودهای آموزشی ارائه کنند، مهاجرت از متن به حاشیه ادامه خواهد داشت. این مهاجرتها، «ناگزیر» است. ساخت، تجهیز و نوسازی فضاهای آموزشی رایگان، راهکار «محرومیتزدایی آموزشی» در کوتاهمدت است اما در درازمدت، قطعاً چارهای جز بهبود معاش مردم وجود ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید