گروه حوادث:جسد زن صیغه ای در ویلای فشم شوهر عمه خانواده دفن شده بود.

زن گمشده

سیام فروردین ماه سال 94،  پسر جوانی مأموران کلانتری 169 مشیریه را از ناپدید شدن ناگهانی مادرش مریم 49 ساله باخبر کرد و گفت: «چند سالی است که پدرمان فوت کرده و مادرم سرپرست دو خواهر و برادرم است. روز گذشته مادرم به بهانه خرید بیرون رفت اما هر چه منتظرش شدیم برنگشت و تلفن همراهش نیز خاموش است. نگرانیم اتفاق بدی برایش افتاده باشد.» 

شوهر صیغه ای

با مخابره گمشده زن تنها، مأموران پلیس تحقیقات خود را برای یافتن این زن آغاز کردند تا اینکه با بررسی فهرست مکالمات تلفن همراه، آنها به شوهر عمه بچه‌های آن زن به نام یزدان 65 ساله مشکوک شدند.  

همچنین در شاخه دیگری از تحقیقات مشخص شد، آن مرد بعد از مرگ شوهر مریم او را صیغه کرده و مدتی با هم زندگی مخفیانهای داشته‌اند. 

اعتراف به قتل

بدین ترتیب یزدان بازداشت شد. او در مراحل بازجویی سعی داشت پلیس را گمراه کند اما بالاخره به قتل زن گمشده اعتراف کرد و گفت جسد را در حیاط ویلایی در فشم دفن کرده است. 

بعد از اعترافات این مرد، مأموران به آدرس ویلا رفتند و بعد از کشف جسد و انتقال به پزشکی قانونی، این بار پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل و مرد میانسال به اتهام قتل عمد تحت بازجویی قرار گرفت. 

او در خصوص انگیزه قتل گفت: «مریم را دوست داشتم. او را صیغه کردم تا در آرامش باشد اما فهمیدم با مردان دیگری رابطه دارد به همین دلیل او را کشتم.» 

با اقرارهای متهم و بازسازی صحنه جرم، کیفرخواست صادر و پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. 

دردادگاه

 صبح دیروز متهم از زندان اعزام و مقابل هئیت قضایی همان شعبه به ریاست قاضی عبداللهی قرار گرفت. 

ابتدای جلسه دو دختر و دو پسر مقتول به عنوان اولیای دم درخواست قصاص کردند.سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و با قبول جرمش در شرح ماجرا گفت: «شوهر مقتول برادر همسرم بود که چند سال قبل فوت کرد. از آنجایی‌که آنها چهار فرزند داشتند به آنها سر میزدیم تا احساس تنهایی نکنند. در این رفت و  آمدها بود که به مریم علاقمند شدم و تصمیم گرفتم او را صیغه کنم. در این مورد با مریم صحبت کردم و او هم راضی شد تا با هم ازدواج کنیم اما خواست این موضوع مخفی بماند. قبول کردم و با هم عقد موقت کردیم.» 

متهم در ادامه گفت:«در این مدت او هر کاری داشت برایش انجام میدادم تا مبادا به افراد غریبه رو بیندازد اما مدتی که گذشت، احساس کردم او رفتار و حرف زدنهایش تغییر کرده و آن مریم قبلی نیست. چند بار با او صحبت کردم اما فایده نداشت تا اینکه مطمئن شدم با مرد دیگری رابطه دارد. همین بهانه‌ای شد  او را به ویلایی که در فشم داشتم ببرم و نصیحتش کنم.» متهم در خصوص قتل گفت: «آن روز وقتی وارد ویلا شدیم بعد از خوردن غذا کنارش نشستم و سر صحبت را باز کردم. خواستم از اشتباهاتی که دارد منصرفش کنم. به او گفتم من آبرو وسط گذاشته‌ام ولی تو از این موضوع سوءاستفاده کردی. توقع داشتم حرفهایم را بپذیرد اما او با بداخلاقی و توهین جوابم را داد. این شد که عصبانی شدم و روسری سرش را کشیدم. یک لحظه کنترلم را از دست داده بودم و نفهمیدم چطور شد که او را به زمین کوبیدم و با دستانم گردنش را فشار دادم. وقتی متوجه شدم که او از نفس افتاده بود.» 

متهم در آخر گفت: «مانده بودم با جسد چه کنم. از طرفی چون رابطه ما مخفیانه بود نمیخواستم اعتبارم پیش همسر و فرزندانم از دست برود. به همین دلیل تصمیم گرفتم جسد را در همان حیاط ویلا دفن کنم. باور کنید قصد قتل نداشتم اما پشیمانم و همه این اتفاقها به خاطر عصبانیت بود. درخواست گذشت دارم و از خانواده‌ام شرمنده‌ام.» 

در پایان هئیت قضایی بعد از شور، مرد میانسال را به اتهام قتل عمد به قصاص و به اتهام ضربات وارده به مقتول به پرداخت دیه محکوم کرد.