فرشاد گلزاری

قبل از آنکه جنگ 7 اکتبر میان حماس و اسرائیل در بگیرد، خاورمیانه تنش‌هایی را تجربه کرده بود که عموماً به صورت نوبه‌ای خود را نمایان می‌کرد و یا اینکه چندین هفته به طول میانجامید و سپس از مدار توجه و تمرکز خارج میشد. به عنوان مثال در مقاطع مختلف شاهد حملات راکتی و پهپادی علیه پایگاه‌های نظامی ایالات متحده در خاک عراق و یا اقلیم کردستان عراق بودیم که دلایل مختلف درون خود جای داده بودند. اما پس از آنکه جنگ در غزه شدت گرفت، عملاً این اقدام‌ها وارد یک فاز جدید شد. باید توجه داشت که دلیل شروع این عملیات‌ها در سوریه، عراق و یمن چیزی بوده جز آنکه جریان‌های مقاوت سراسر منطقه بتوانند میزان فشار بر غزه را از سوی اسرائیل کاهش دهند و به نوعی از راه دور به کمک آنها بشتابند. این استراتژی برای اسرائیل بون شک هزینه‌های تسلیحاتی و مالی بزرگی را به وجود آورده است؛ به گونه‌ای که حملات ارتش ملی یمن به کشتی‌های متعلق به اسرائیل باعث شده تا ضربات مهلکی به ساختار تجاری و اقتصادی اسرائیل وارد شود و این دلیلی ندارد جز اینکه بدانیم اقتصاد اسرائیل به صورت کلی «دریا پایه» است. آنچه یمنی‌ها علیه اسرائیل و منافع آنها در دریای سرخ، خلیج عدن و تنگه باب‌المندب عملیاتی کردن به نوعی نشان دهنده ی تقابل آشکار با تل‌آویو است اما باید دانست که در این میان ایالات متحده هم از سوی یمن مورد خطاب قرار گرفته و چند هفته‌ای است که تنش در این خصوص بالا گرفته است. به عنوان مثال یحیی سریع، سخنگوی نیروهای مسلح یمن دیروز (چهارشنبه) در بیانیه‌ای اعلام کرد که نیروهای دریایی و نیروی موشکی و همچنین نیروی پهپادی در یک عملیات نظامی مشترک با تعداد زیادی موشک بالستیک و پهپاد یک کشتی آمریکایی را که در حال کمک به اسرائیل بود را هدف قرار داده است. وی تاکید کرد که این عملیات پاسخ اولیه به تجاوز آمریکا به نیروهای دریایی یمن بود. اینکه تنش میان ایالات متحده و یمن به کجا خواهد رسید و قرار است چه اتفاقی در این خصوص رخ دهد و یا اینکه گفته می‌شود قرار است جنگ در منطقه گسترش پیدا کند، همگی از مسائلی است که برای پاسخ به آن باید مولفه‌های متفاوتی را مورد بررسی قرار دهیم امادر کل مقصود از این نوشتار پاسخ به این سوالات نیست. آنچه در این میان اهمی پیدا می‌کند «تقسیم پازل‌گونه» پاسخ‌هایی است که به ایالات متحده به دلیل حمایت از اسرائیل داده می‌شود. در سوریه چندین مقر و نیروهای آمریکایی مورد هدف قرار گرفته‌اند و در عراق هم به تبعیت از یمن و سوریه چنین مسائلی در حال اجرا است که قبلاً هم این قبیل موارد علیه نظامیان ایالات متحده به ورطه عملیاتی درآمده بود. در این خصوص باید متوجه بود که هدف قرار دادن آمریکا در عراق شاید با اقداماتی که در سوریه و یمن رخ می‌دهد تا حد زیادی تفاوت داشته باشد و بدون تردید همین تفاوت به جهانیان اعلام می‌کند که وضعیت در عراق کاملاً متفاوت از سایر  مناطق است. 

عملاً طیف کُردها و اهل تسنن درخواست خروج نیروهای آمریکایی را ندارند و به همین دلیل ایالات متحده بارها اعلام کرده که خروج آنها از عراق خواسته تمام طیف‌های سیاسی این کشور نیست و انگشت اتهام رسانه‌های غربی در این خصوص شیعیان را نشانه رفته است

پایان حضور نیروهای آمریکایی در بغداد؛ شاید وقتی دیگر!

سخنان اخیر السودانی به خوبی نشان می‌دهد که او اگرچه خود را راغب به خروج نیروهای آمریکایی از عراق نشان می‌دهد، اما حداقل نمی‌خواهد این اقدام به این زودی صورت بگیرد و نظامیان ایالات متحده از کشورش خارج شوند

آنچه در این میان و به خصوص پس از هدف قرار دادن سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس در فرودگاه بغداد توسط پهپادهای آمریکا مورد نظر بوده این است که طیف شیعیان به دنبال اخراج نظامیان آمریکایی از عراق بوده‌اند و سال‌های سال است که ان موضوع توسط آنها پیگیری می‌شود. به عنوان مثال از چهار سال پیش تاکنون که پارلمان عراق خروج نیروهای آمریکایی از این کشور را در دستور کار قرار داد، بسیاری از مقامات سیاسی، نظامی و امنیت عراق در پشت پرده به مقامات بغداد اعلام کرده بودند که این خروج شاید تبعاتی را برای عراقی‌ها به همراه داشته باشد اما بعد از جابه‌جایی قدرت در کاخ سفید و به روی کارآمدن دموکرات‌ها این مساله تا حدودی به حاشیه رانده شده بود. حالا اما با بالا گرفتن حملات مقاومت عراق به پایگاه‌های آمریکا در خاک این کشور و همچنین پاسخ اخیر ایالات متحده به حشدالشعبی، مجدداً درخواست‌ها برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق شدت گرفته و جریان‌های متعددی در این راستا به دنبال آن هستند تا بتوانند ان مهم را عملیاتی کنند. در این میان باید توجه کنیم که عملاً طیف کُردها و اهل تسنن چنین درخواستی را ندارند و به همین دلیل ایالات متحده بارها اعلام کرده که خروج آنها از عراق خواسته تمام طیف‌های سیاسی این کشور نیست و انگشت اتهام رسانه‌های غربی در این خصوص شیعیان را نشانه رفته است. با تمام این تفاسیر باید توجه شود که در این میان شخص نخست‌وزیر که حالا محمد شیاع السودانی در این کسوت حضور دارد، مسئول پیگیری و اجرای این موضوع است. او اخیراً اعلام کرده که برای توقف تنش‌های منطقه‌ای، جنگ غزه باید تمام شود؛ چراکه حملات گروه‌های عراقی به نیروهای آمریکایی واکنش تلافی‌جویانه آمریکا را برانگیخته است اما عراق، آمریکا را دشمن خود نمی‌داند ولی دیگر به فعالیت ائتلاف ضد داعش نیازی نیست. او در جای دیگری از سخنان خود اعلام کرده که عراق خواهان خروج قابل مذاکره و سریع نیروهای نظامی تحت رهبری آمریکا از خاک این کشور است اما ضرب‌الاجلی برای آن تعیین نشده است. السودانی در بخش دیگری از اظهاراتش می‌گوید که «نیاز به سازماندهی مجدد این رابطه وجود دارد تا هدف یا توجیهی برای هیچ طرف داخلی یا خارجی برای دستکاری در ثبات عراق و منطقه نباشد». منظور از سازماندهی مجدد رابطه این است که ایالات متحده باید ماموریت نظامی خود در عراق را روشن‌تر کند اما در این میان سخنان نخست‌وزیر عراق به صورت کاملاً مشخص گویای پایان حضور آمریکا در بغداد نیست. با ارائه اولین جزئیات عقیده خود در مورد آینده ائتلاف تحت رهبری آمریکا از زمان اعلام ۵ ژانویه خود مبنی بر اینکه عراق روند توقف آن را آغاز خواهد کرد، گفت که خروج نیروهای آمریکایی باید تحت «فرایند تفاهم و گفت‌وگو مورد مذاکره» قرار گیرد. این بخش از اظهارات السودانی به خوبی نشان می‌دهد که او اگرچه خود را راغب به خروج نیروهای آمریکایی از عراق نشان می‌دهد، اما حداقل نمی‌خواهد این اقدام به این زودی صورت بگیرد و نظامیان ایالات متحده از کشورش خارج شوند. بر این اساس باید گفت که سخنان وی در این خصوص هیچ مبنای دقیقی را برای خروج نهایی آمریکایی‌ها از عراق به ما نشان نمی‌دهد.