آیا فقر در قلب فرانسه ریشه دوانده است؟
نظرات پراکنده چند شهروند پاریسی
تصویر فرانسه با آنچه که ما میبینیم، متفاوت است. مغازههای لوکس و خیابانهای سنگفرش شده و توریستهای خندان، تصویر واقعی فرانسه نیست. قلب فرانسه زخمی از فقری است که به واقع رنگ و بوی آن برای تکتک ما غریب است و نمیتوانیم با آن همدردی کنیم. مردم روستاها و شهرهای حاشیهای فرانسه که از پاریس، مهد فرهنگ و تمدن دور هستند، روزهای سخت و زمختی را طی میکنند. دیگر مالیاتها صرفاً یک بخش کوچک از زندگی افراد ساکن در این مناطق را شامل نمیشود، بلکه هر درصد کوچک مالیاتی که افزوده میشود، وعدههای غذایی است که از سفره این خانوادهها کنار میرود. نیویورک تایمز در گزارشی به زندگی افرادی از شهر کوچک گوئره در جنوب فرانسه پرداخته است؛ مردان و زنانی که از حداقلها در دل اروپا برخوردار هستند و هر شبشان با کابوس گرسنگی به صبح میرسد.
ته چرخ خرید فلوریان دوو، در داخل سوپرمارکت همواره تخفیف، در قلب فرانسه، تنها یک بسته سوسیس شش دلاری هست و دیگر هیچ. آن روز پایان ماه بود و دوو با ناامیدی به ما گفت که حقوق خود و خانمش 10 روزی است که به اتمام رسیده است.
اینکه چطور از زمانی که پولهایش ته کشیده تا زمانی که حقوق ماهیانهاش پرداخت میشود، زندگی کنند، به چالش هر ماهه وی و خانوادهاش تبدیل شده است. او انباردار یک شرکت است. این داستان خیلیها در شهر گوئره، شهر کوچک منفورشدهای در جنوب فرانسه است و این دلیل عصبانیت آقای دوو است.
اعتراضات موسوم به جلیقه زردها که حالا او هم جزئی از آنهاست، نمایانگر خشم عظیم مردم طبقه کارگر است که نابرابری رو به فزونی که زندگی آنها را مختل کرده، هدف گرفته است. این اعتراضات در واکنش به برنامه افزایش مالیات سوخت آغاز شد و هفته به هفته تا به امروز ادامه یافته و هر شنبه در این کشور اوج میگیرد.
این جنبشها که هیچ سازمان پیچیدهای ندارد، از شبکههای اجتماعی شروع شد و از ضعیفترین مناطق روستایی فرانسه کلید خورد و حالا به کرانه رود سن در قلب پاریس رسیده است و دیگر نمیتوان آن را نادیده گرفت. حالا خیابانهای عریض و طویل قلب پاریس و فروشگاههای پرزرق و برق آن درد مردم را لمس کردهاند و ماکرون هم آن را درک کرده است.
بعد از آنکه صدها نفر در هفتههای اول بازداشت یا در درگیریها زخمی شدند، کارکنان آمبولانسها و دانشآموزان هم به جمع معترضان پیوستند.
چند هفته بعد از آن، امانوئل ماکرون در بازدید از خیابانهای پاریس اشکال گرافیتی را که روی آثار تاریخی این شهر نقاشی شده بودند، دید و به ارزیابی خسارت در برخی از پولدارترین خیابانهای مراکز خرید در قلب اروپا پرداخت. بعد از آن بود که ماکرون جلسه کمیته بحران کابینه را برای ارزیابی لزوم اعلام وضعیت فوقالعاده برگزار کرد.
ماکرون پیشتر گفته بود که برخلاف دولتهای قبلی فرانسه، در مقابل اعتراضات مردمی به منظور اصلاحاتی ازجمله حقوق تضییع شده کارگران، مقاومت نمیکند. این راه سختی بود که در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی انتخاب کرده بود.
معترضان به استهزا او پرداختند و گفتند او رئیسجمهور پولداران است و برای اصلاحات بودجهای خود، بار را به دوش مردم انداخته و گوشش بدهکار نگرانیهای آنها نیست.
اما انگار در نهایت شیشههای شکسته و خودروهای سوخته در رو دی ریلوونی یا بولوار هانسمان پاریس بود که توجه ماکرون را به خود جلب کرد. این جنبش از شهرهای بیسر و صدایی همچون گوئره با جمعیت 13هزار نفر که انگار در درههای مرکزی فرانسه گم شده بودند، شروع شد.
این شهر که فاصله بسیاری از کلانشهرهای فرانسه دارد، حداقل امکانات دولتی را در خود جای داده است و ساختمان بیمارستان دولتی، بزرگترین ساختمان و مرکز استخدام این شهر است. کافه مرکز این شهر اواسط بعدازظهر از جمعیت خالی است. مشتی خودرو سوخته در پارکینگ کوچک ایستگاه قطار شهر تلنبار شده است، خودروهایی که شهروندان از شدت فقر توان نگهداری آنها را نداشتند.
در مکانهایی همچون این شهر، ترسی شبهوار همواره در خانهها چمبره زده است: اگر بیستم ماه پولهایم ته بکشد چه کار کنم؟ اگر چیزی در حسابم نماند چه چیز در یخچال بگذارم؟ با چه پولی قبضهای برق را پرداخت کنم؟ کدام وعده غذایی را امروز نخورم؟ چطور به همسرم بگویم که این هفته خبری از بیرون رفتن نیست؟
داستان زندگی همسایههای آقای دوو که آنها هم به جنبشها پیوستند، بیشباهت به وی نیست. داخل فریزر لاتیتیا دپوغتو، مشتی گوشت یخزده است، هدیهای از طرف پدر کشاورزش که هر شش ماه تمدید میشود و وعدههای غذایی خانواده شش نفره را تشکیل میدهد.
در این شبهای سرد، جوئل دوکوغ، چوبهایی که خودش بریده را درون اجاق میاندازد تا گرم شود چرا که او پول پرداخت قبض گاز ندارد.
این فقر مطلق نیست اما این تلخی همیشگی در شهرهای کوچک فرانسه و روستاها، تصویری متفاوت از فرانسهای است که میشناسیم و از بلوارهای پر زرق و برقی که این روزها هر هفته صحنه شورشها است، فاصله دارند.
فابریک جراردین 46 ساله که پیشتر کارش موزاییککاری بود و حالا حیوان خانگی مردم را برای گذران زندگی به پیادهروی میبرد، میگوید: ما با استرس زندگی میکنیم. هر ماه و در روزهای پایانی ماه میگوییم آیا غذای کافی برای خوردن پیدا میکنیم؟
با چهره تندی که از این شهر به واسطه داستانهای مارسل ژوواندو، نویسنده ضد یهودی محلی معروف قرن بیستم، ایجاد شده است، این شهر به عنوان مکانی عقبمانده و دورافتاده به تمسخر گرفته میشود.
جلیقهزردهای این شهر اما، فرزندان همانهایی که از شخصیتهای ژوواندو الهام گرفتند. حالا جلوی جاده ورودی این شهر راه را بستهاند: رانندگان کامیون و اتوبوسهای مدرسه، پرستاران، الکتریکیهای بیکار، خانهداران، انبارداران، کارکنان پارهوقت و کارگران ساختمانی معلول شده.
دوو که میگوید پسر 9 سالهاش تاکنون رنگ مسافرت به چشم ندیده و کل حقوقش 1300 یورو در ماه یا 1475 دلار است و در چشم بههمزدنی با پرداخت قبوض ناپدید میشود، در میان این معترضان به چشم میخورد. پس از مالیاتهای سنگین و پرداخت قبوضی همچون برق، دیگر چیزی برای آنها نمانده است.
به منظور اعتراض، او و دیگر معترضان تا پاسی از شب در مرکز میدان، در باران و سرما و گل در پناهگاههای شل و وا رفته و چادر و تا تاریک و روشنای صبح میایستند. روی یکی از این پناهگاهها با خطی بد خراشیده شده: الیزه مردم. با این کار، کاخ ریاستجمهوری الیزه، محل اقامت روسای جمهور فرانسه را به استهزا گرفتهاند. یکی در رادیو با صدای خشداری شعار میدهد: ماکرون، اونی که با رئیسا میشینه! ماکرون، اونی که علیه مردمه!
دوو میگوید که از آغاز، با جنبش بوده است و حضور مودبانهای در چند وقت گذشته در ترافیکهای ایجاد شده در گوئره داشته است. او ساعت 11 شب در یک روز بارانی شیفت بود و چند ساعت را تا صبح آنجا بود و روز بعد هم باید میبود.
او گفت: ما دیگر به شبکههای اجتماعی هم نیاز نداریم.
آنطور که دوو میگوید: انگیزه او بازیابی اولویتهای کشور است؛ ارزشهای آزادی، برابری و برادری. هزینه سوخت بهانهای برای این اعتراضات بود.
حالا او احساس میکند که جنبش جلیقهزردها دولت را به حرکت درآورده است. او میگوید: آنها نمیدانند چه کاری باید انجام دهند. آنها واقعاً وحشتزده شدند.
هر خودرویی که رد میشود، با ترحم و صادقانه به آنها مینگرد اما معترضان عقیده دارند فریاد آنها در فاصله دور از پاریس صدایش خفه میشود و به گوش قدرت در پایتخت نمیرسد و همین عاملی برای حرکت آنها به سمت پاریس برای رساندن صدایشان شد.
روز جمعه دوو آماده میشود که خودرویی که به صورت اشتراکی سوختش تأمین شده را به سمت پاریس رانندگی کند. با همراهانش آخرین وسایل ضروری را میخرند، ازجمله چیزهایی که برای مقابله با گاز اشکآور نیاز دارند.
یوان دوکوغ، یک سیمکش بیکار که اواسط دهه 30 زندگیاش است، در جریان اعتراضات به عنوان سخنگوی جلیقهزردهای گوئره در پاریس دستگیر شد.
او که حالا تنها غذایش سبزیجاتی است که پدر کشاورزش به او میدهد، میگوید: من هیچوقت در تظاهرات سیاسی نبودهام اما دیگر کافی است. آنها حتی نمیدانند ما چطور با این حقوق اندک زندگی میکنیم. اما شما را به خدا ما هم آدمیم.
هیچکدام از معترضان گوئره به سیاستمدار خاصی وفادار نیستند و میگویند سیاسیون آنها را از سیاست متنفر کردهاند.
دو میگوید: همه آنها مثل هم هستند.
وقتی میشل ورگنیه، کهنه سرباز سوسیالیست و شهردار گوئره میخواهد با معترضان دیدار کند، آنها کمترین توجهی به او ندارند.
ویگنیه در اینباره گفت: آنها سیاستمداران را رد میکنند. آنها به دور از هرگونه سیاست و سازمانهای متحد هستند.
یک زوج معترض که هیچ پولی در حسابشان در آخر ماه نمانده است، در میدان شهر حضور دارند. خانم میگوید: الان حساب ما صفر است. روز گذشته همسرم با 40 یورو آخرین خریدها را انجام داد و دیگر هیچچیز تا پایان هفته نداریم. آخر ماه رسیده و هیچچیز در حساب نیست. برای همین است که وقتی ماکرون تصمیم به افزایش مالیات سوخت میگیرد؛ مالیاتی که از دید او متعادل به نظر میرسد، برای بسیاری ته خط است؛ جرقهای که انتظار میرود سالها ادامه یابد.
آنطور که دوو میگوید انگیزه او بازیابی اولویتهای کشور است؛ ارزشهای آزادی، برابری و برادری. هزینه سوخت بهانهای برای این اعتراضات بود
جراردین موزاییککار که او هم کار خود را با حقوق اندک 1200 یورو ماهانه از دست داده است و دیگر باید روی پای خودش بایستد و به فکر درآمد دیگری باشد، میگوید در باک خودرویش سوخت ندارد، ولی میخواهد برای اعتراض به پاریس برود.
او میگوید: وقتی قبوض خودم را پرداخت میکنم دیگر پولی برایم باقی نمیماند. وعده غذایی امشبم چیست: نودل با شاید کمی گوشت چرخکرده. من دوست داشتم گاهی همسرم را به رستوران ببرم اما نمیتوانم. همسرم که زیر فشار اقتصادی وزنش را از دست داده است، کاملاً دچار افسردگی روحی است و کاملاً در خودش فرورفته است.
خانم دیپوقتوکس، یک پرستار شیفت شب در بیمارستان، ساعت 6:30 صبح با همسرش اولیویر عینکساز بیدار شدهاند تا رفتن سه دخترشان به مدرسه در تاریکی صبح را ببینند. خانه آنها در یک تقاطع در حاشیه شهر، دوستداشتنی اما کوچک است.
او شوهرش را مسخره میکند و میگوید: هیچوقت توی باک ماشینت بنزین نیست. اما آقای دیپوقتوکس میگوید: با چهار فرزند و کلی قبض، پول آنها شامل حقوق 1800 یورویی همسرش و 1500 یورویی خودش خیلی سریع تمام میشود.
پس از آنکه بانک از دادن وام به آنها خودداری کرد، جفتشان به جنبش جلیقهزردها پیوستند و هر در صفوف معترضان در اعتراضات پاریس ایستادند. شوهرش میگوید: تا زمانی که این اعترضات ادامه یابد، ما با آنها خواهیم بود.
آقای دیپوقتوکس میگوید: ما زندهایم اما باید احتیاط کنیم. نمیتوانیم به رستوران برویم. تمام لذتهای کوچک زندگی را حذف کردهایم.
روی یکی از این پناهگاهها با خطی بد خراشیده شده: الیزه مردم. با این کار کاخ ریاستجمهوری الیزه، محل اقامت روسای جمهور فرانسه را به استهزا گرفتهاند
پدر و مادر آقای دیپوقتوکس بعد از عمری تلاش هیچ پولی برای ادامه زندگی ندارند. پدرش در خانه سالمندان و مادرش مجبور به پذیرش غذای خیریه شده است.
او فریزر خانه را با غذاهای به شدت تخفیف خورده یخزده از فروشگاه معروف به تخفیف لیدل پر میکند. آنها باید هر ماه منتظر بمانند تا حقوق خود را دریافت کنند و برای خرید به فروشگاه بروند.
الودی مارتون، مادر چهار فرزند که به معترضان بیرون شهر پیوسته است و دهها نفر کنار او خود را دور آتشی درون یک جعبه آهنی گرم میکنند، میگوید: ما هیچوقت تا آخر ماه نمیکشیم. من همش 10 یورو ته جیبم مانده است.
او میگوید: خوشبختانه ما چند حیوان خانگی داریم که آنها را برای آخر ماه حفظ کردهایم: مرغ و اردک. شاید خصمانه به نظر بیاید اما اولویت من بچههایم هستند. ما خسته و عصبانی هستیم. شوهرم توماس شیون کارگر ساختمانی موقت با قرارداد 1200 یورو در ماه است.
برای این مرد و زن، اعتراضات گوئره بیان خشم علیه دولت است و آنها مصمم به ادامه هستند.
آقای دیپوقتوکس میگوید: واکنش آنها شرایط را بیشتر مسموم کرد. مردم میگویند مالیات کمتر و آنها پاسخ میدهند: اکولوژی. در واقع او به سخنرانی چند وقت قبل ماکرون اشاره دارد که از سیاست تحول انرژیهای فسیلی به سمت انرژیهای تجدیدپذیر برای فرانسه سخن گفته بود.
در میدان شهر، لارن آفریر، راننده کامیون در حال تصمیمگیری بود که کدام وعده غذایی روزانهاش را حذف کند. او میگوید: اگر رانندگی را کنار بگذارم، میمیرم. نمیتوان این را نادیده گرفت. اتفاقی که اکنون در فرانسه میافتد، خیزش شهروندان است.
منبع: نیویورک تایمز
دیدگاه تان را بنویسید