واکنشی سوالبرانگیز در مقابل خروج آمریکا از منطقه
سکوت اژدهـا
سیدمحمد میرزامحمدزاده
یکی از معیارهای تشخیص اینکه تصمیم ترامپ مبنیبر خروج نیروهای ارتش آمریکا از سوریه به نفع این کشور بوده یا خیر، منافعی است که این تصمیم احتمالاً برای رقبای آمریکا در پی دارد.
مایک سینگ، مدیر موسسه واشنگتن، که سیاستهای خاور دور را رصد میکند، در یادداشتی برای روزنامه آمریکایی والاستریت ژورنال از علت سکوت چین در مقابل خروج آمریکا از سوریه و افغانستان نوشته است. آنطور که سینگ عنوان میکند، منافع چین در منطقه بهشدت به حضور آمریکا گره خورده است و با خروج آمریکا از خاورمیانه، چین دچار چالشهای عدیدهای میشود. در ادامه یادداشت وی را میخوانیم.
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، تصمیم خروج آمریکا از سوریه را درست خواند و رجب طیب اردوغان و نیز مقامات ایران از این تصمیم استقبال کردند. رسانههای دولتی سوریه نیز بهنوعی با این تصمیم کنار آمدند و همین نشان میدهد که منافع از رقبای آمریکا در سوریه، با رفتن نیروهای آمریکایی تأمین میشود.
اما سکوت معنادار بر سر موضوع خروج آمریکا از سوریه، از سوی کشوری صورت گرفت که آمریکا آن را رقیب اصلی خود میداند؛ یعنی چین. سکوت این کشور، بیانگر آن است که دولت پکن، از هرجهت، همچنان وابسته به امنیتی است که از سوی ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا برای آن ایجاد میشود.
در سرتاسر آسیا، چه خاورمیانه و چه ورای آن، چین برنامههایی را برای سرمایهگذاری در زیرساختها و دیگر فعالیتهای تجاری آغاز کرده است که آنها را «طرح جاده ابریشم جدید» میخواند. مقامات غربی بهدرستی نگراناند که این طرح با هدف افزایش نفوذ جهانی چین اجرا شود. جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، اخیراً از استراتژی جدید آمریکا برای تمرکز بر آفریقا، صرفاً با هدف تقابل با نفوذ پکن در این منطقه خبر داد.
امنیت چین بهنوعی وابسته به امنیت افغانستان و سوریه است؛ چراکه افغانستان بهنوعی به چین نزدیکی جغرافیایی دارد و جهادگران سوری نیز روابطی با گروههای تروریستی در چین دارند
اما برای چین، برنامه راه ابریشم جدید، یک هدف کاربردی دیگر نیز دارد؛ هدف از این برنامه توسعه اقتصادی در بخش غربی این کشور است که پیشرفت بخش ساحلی را ندارد و پکن در جستجوی راهی برای غلبه بر مشکلات جمعیتی آن است. درواقع «راه ابریشم جدید» با هدف تنوعبخشی به مسیرهای تجاری چین، بهویژه برای واردات انرژی طراحی شده است. امروزه، همانطور که مقامات چینی هم به آن واقف هستند، بیشتر مسیرهای تجاری دریایی چین، زیر نظر ارتش آمریکا است. طرح راه ابریشم جدید منجر به توسعه مسیرهای زمینی، بهمنظور دور زدن نقاطی نظیر تنگه هرمز و مالاکا در مالزی است که احتمال میرود در دریا تحتکنترل گاردهای ایالاتمتحده آمریکا باشد.
البته سربازان چینی هم چندان از تجار چینی عقب نیافتادهاند. در سال 2015، گزارشهای وزارت دفاع چین مشخص کرد که پکن قصد تحول نیروی دریایی خود را دارد. شاید چندان دور نباشد که شاهد توسعه پایگاههای نیروهای دریایی راه ابریشم جدید در نقاط برجستهای همچون گوادر در پاکستان (در نزدیکی مرز ایران) باشیم؛ جایی که چین در آنجا قادر به ارائه خدمات و حتی ایجاد پایگاهی برای ساخت کشتیهای جدید باشد و به عطش خطوط تولید این کشور وسعت دهد.
نقش آمریکا چیست؟
اما با وجود همه بلندپروازیهای نظامی چین، حقیقت این است که طرح راه ابریشم جدید بهطورمشخص وابسته به چتر حمایت امنیتی آمریکا است. صنعت چین وابسته به نفتی است که از خلیجفارس و دریای عربی حمل میشود، جایی که خطوط دریایی از سوی ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا نگهبانی میشود. روی زمین این نیاز حتی شدیدتر است. پکن به دنبال فرصتهای سرمایهگذاری در مناطق درگیر جنگ است تا نیاز برای ساخت دوباره ویرانههای جنگ را پوشش دهد. مناطقی همچون افغانستان، عراق و جایی که پکن امید آن را داشت، سوریه. در همه این نقاط، ارتش آمریکا، امنیت رایگان را برای سرمایههای چین ایجاد کرده است.
سکوت چین درمقابل خروج آمریکا از سوریه، بیانگر آن است که دولت پکن، از هرجهت، همچنان وابسته به امنیتی است که از سوی ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا در منطقه برای آن ایجاد میشود
احتمال خروج نیروهای آمریکایی از سوریه یا افغانستان، همچون موجی سهمگین بر آرزوهای چین فرو آمده است؛ این احتمال به معنای افزایش بیثباتی در مناطقی است که منافع اقتصادی پکن در آنها واقع شده است؛ از طرفی امنیت چین نیز بهنوعی وابسته به امنیت این مناطق است؛ چراکه افغانستان بهنوعی به چین نزدیکی جغرافیایی دارد و از طرفی جهادگران سوری روابطی با گروههای تروریستی در چین دارند. برای ایمن کردن این مناطق، پکن یا مجبور به تغییر منابع دریایی خود است یا اینکه ناگزیر است با دولتهایی همچون ایران و روسیه شراکتهایی ایجاد کند که البته آنها هم خدمات رایگان ارائه نمیدهند.
دولت ترامپ نباید اینقدر سریع برای ایجاد معضل در آرامش پکن گام بردارد. چیزی که برای چین بد به شمار میرود، برای آمریکا نیز مضر است. دخالت ایالاتمتحده در جنگ سوریه و افغانستان به این دلیل صورت گرفت که چندین دولت متمادی آمریکا به اینکه منافع اقتصادی و امنیتی واشنگتن درگرو ثبات این مناطق بوده است، باور داشتند. خروج بدون برنامه حفاظت از چنین منافعی، آنها را به لقمهای راحت برای کسانی که در منطقه باقی میمانند، بدل میکند.
غاملی که به نگرانی پکن در مورد خروج نیروهای آمریکا از خاورمیانه دامن میزند، چشمانداز افزایش تمرکز بیشتر منابع نظامی آمریکا در شرق آسیا است؛ موضوعی که در آخرین راهبرد دفاع ملی آمریکا بهصراحت برجسته بود.
علاوه بر این، پکن قصد دارد به متحدان آمریکا در آسیا تأکید کند که واشنگتن یک شریک غیرقابلاعتماد است؛ و این موضع احتمالاً مخاطبانی هم از سوی متحدان آمریکا خواهد داشت.
این موضوع که آمریکا باید استراتژی خود را از جنگیدن با شورشیان در خاورمیانه به سمت تقابل با قدرتهای بلندپروازی همچون روسیه و چین تغییر دهد، در بین احزاب چپ و راست آمریکا به نقطه اشتراک رسیده است؛ اما واکنشها نسبت به تصمیم ترامپ مبنی بر خروج از سوریه نشان داد، اینکه چگونه آمریکا تغییر استراتژی را اجرا کند از اهمیت بالایی برخوردار است.
علاقه برخی احزاب برای خروج ارتش آمریکا و تمایل برخی دیگر به ماندن، به واشنگتن برای ایجاد توافقات سیاسی قدرت میدهد که به ارزیابی بلندپروازیهای رقبایش بپردازد و همچنین از دستاوردهای نیروهای آمریکایی دفاع کند؛ اما ایجاد تعادل ژئوپلیتیک نیازمند صبر و مهارت است. اگر آمریکا نیروهایش را از منطقه خارج و آن قدرت را قربانی کند، این ریسک را به جان خریده که زمین را به بازیگران متخاصم واگذار کند، اعتبار و تأثیرگذاری خود را زیر سؤال ببرد و در مسیر منافع رقبایش فعالیت کند.
دیدگاه تان را بنویسید