دستکم ۹ پلیس عراقی در انفجار تروریستهای داعش کشته شدند؛
اثبات خطای تحلیلی مدعیان پایان خلافت خودخوانده
فرشاد گلزاری
بارها و بارها این جمله را شنیدهایم که «داعش تمام شد». این جمله سه کلمهای شاید یادآور عملیات موصل باشد که از اکتبر 2016 تا اواسط 2017 میلادی و حدوداً چهار ماه به طول انجامید و در نهایت تمام بازیگران رسمی و غیررسمی در این نبرد اعلام کردند که «داعش ریشهکن شد» و خلافت خودخواندهای که ابوبکر البغدادی پایه گذاشته بود به انتها رسید. این تعبیر و تفسیر در غرب به نوعی دیگر تحلیل شد و در داخل عراق و کشورهای همسو با بغداد مانند ایران و سایر متحدان آن به گونهای دیگر تفسیر شده و میشود. بارها و بارها نه تنها مقامات بغداد بلکه مقامات تهران در ابعاد گوناگون و به دلایل مختلف این موضوع را اعلام کردهاند که داعش تمام شده است و در این بین البته کسانی هم وجود دارند که این موضوع را یک خطای تحلیلی میدانند. به عنوان مثال برخی در داخل کشورمان معتقدند که داعش توسط جریانهای هماهنگ با ایران از ریشه کنده شد ولی در عراق نه تنها سیاستمداران، بلکه برخی از فرماندهان نظامی این کشور این موضوع را به ارتش، پلیس و نیروهای ضد تروریسم عراق که توسط آمریکاییها آموزش دیده بودند نسبت میدهند. بحث اصلی ما این نیست که چه کسی یا چگونه داعش را سرکوب کرده، بحث اصلی این است که امروز با گذشت بیش از پنج سال از عملیات موصل، هنوز هم این جریان تروریستی در عراق و سوریه وجود دارد و حالا حضورش را در افغانستان و آفریقا افزایش داده است. واقعیت غیرقابل انکار این است که اساساً این موضوع که داعش تمام شده یا بساط آن برای همیشه برچیده شده، یک نگاه غیرتخصصی است. آنچه از وضعیت حیات این سازمان تروریستی عریض و طویل که تحت حمایت غرب به زیست خود ادامه میدهد، مشخص است، این است که صرفاً «حضور گسترده فیزیکی داعش» پایان یافته است. به عبارتی دیگر در ادبیات تروریسمپژوهی یا در شاخه مطالعات تروریسم باید به این نکته اشاره کنیم که «خلافتِ روی زمین داعش» که اصطلاحاً «خلافتِ بر ارضِ داعش» نام دارد از بین رفته است، ولی هنوز تفکر و ماهیت این جریان تکفیری- تروریستی به قوت خود باقیست. اینکه میگوییم خلافتِ بر ارضِ داعش، منظور حضور گسترده این جریان در سوریه (به مرکزیت رقه) و همچنین در عراق (به مرکزیت موصل) است که از حیث فیزیکی برچیده شده اما آثارِ مخرب آن از حیث زیرساختی، اجتماعی، بشری و حتی فرهنگی همچنان قابل رویت است. اینکه دیده میشود هر از چندگاهی خبری از گوشه و کنار مبنی بر دستگیری عناصر مهم یا کادر رده بالای داعش توسط رسانههای منطقهای و فرامنطقهای منتشر میشود، دقیقاً تاییدی بر این موضوع است که صرفاً خلافتِ خودخوانده داعش به طور فیزیکی از بین رفته اما ریشههای ایدئولوژیک این جماعت که چیزی جز انتحار نمیفهمند به قوت خود باقیست. در این میان باید توجه داشت که در شرایط فعلی و باتوجه به سناریویی که ایالات متحده در حوزه راهبردهای بلند مدت و میان مدت خود برای منطقه خاورمیانه، آفریقا، جنوب آسیا و قفقاز طراحی کرده اساساً تروریسم و استفاده از آن به یک موضوع ثابت و مهم تبدیل شده است.
در ادبیات تروریسمپژوهی یا در شاخه مطالعات تروریسم باید به این نکته اشاره کنیم که «خلافتِ روی زمین داعش» که اصطلاحاً «خلافتِ بر ارضِ داعش» نام دارد از بین رفته است، ولی هنوز تفکر و ماهیت این جریان تکفیری- تروریستی به قوت خود باقیست
حمله به کرکوک و یک زنگ خطر دیگر!
غرب با هزینههای میلیارد دلاری قرار نیست که یکباره داعش، القاعده، بوکوحرام و حتی طالبان را از دست بدهد یا کنار بگذارد، بلکه این جریانها قرار است طی بازههای مختلف به آنها سرویس بدهند و منافع امنیتی، سیاسی و اقتصادیشان را تامین کنند
در ترجمان اسنادی که از اندیشکدههای آمریکایی برمیآید و حتی از تحلیل رفتار آنها به این موضوع برخورد میکنیم که واشنگتن، اسرائیل و اتحادیه اروپا داعش را به عنوان یک «سرویس چریکی چند ضلعی» در نظر دارند؛ به گونهای که آنها در یک جغرافیا از این جریان برای انتحار و انفجار و حملات لکهای استفاده میکنند، در مراکزی قاچاق مواد مخدر، آثار باستانی، نفت و حتی انسان را به عهده آنها گذاشتهاند و در جایی دیگر (مانند مناطق شهری و پایتختها) صرفاً شبکهسازی زیرزمینی بر پایه پنهانکاری اطلاعاتی و ترورهای نوبهای و هدفمند را به آنها سپردهاند. این موضوع موید آن است که غرب با هزینههای میلیارد دلاری قرار نیست که یکباره داعش، القاعده، بوکوحرام و حتی طالبان را از دست بدهد یا کنار بگذارد؛ بلکه این جریانها قرار است طی بازههای مختلف به آنها سرویس بدهند و منافع امنیتی، سیاسی و اقتصادیشان را تامین کنند. در مقابل هر زمان که خبر کشته شدن رهبران داعش منتشر میشود، عدهای اعلام میکنند که باز هم داعش بیشتر از قبل تضعیف میشود ولی چندی بعد یکباره این اهریمن خفته، دست به تحرک میزند. به عنوان مثال ۳۰ نوامبر سال جاری میلادی، ابوعمر المهاجر، سخنگوی داعش از کشته شدن ابوالحسن هاشمی القرشی، سرکرده این گروه خبر داد و بلافاصله با اعلام جانشینی ابوالحسین حسینی القرشی، از اعضا و هواداران داعش خواست از رهبر جدید تبعیت کنند. قاطبه تحلیلگران در داخل کشور و حتی در بسیاری از دولتهای منطقهای و فرامنطقهای با پوزخند این انتصابها را شوخی گرفتند ولی ماجرا زمانی عجیب میشود که از کرکوک خبر میرسد دستکم 9 نیروی پلیس عراق در انفجاری توسط داعش کشته شدهاند. روز گذشته (دوشنبه) پس از اعلام این خبر از سوی رسانههای عراق، گروه تروریستی داعش مسؤولیت این انفجار کنار جادهای را برعهده گرفت. داعش در بیانیهای که در کانال تلگرامی خود قرار داده اعلام کرد که عناصر این گروه به گشتی پلیس فدرال حمله کرده و بمبی را علیه آنها منفجر کردند و سپس با سلاحهای سنگین و بمبهای دستی به حمله ادامه دادند و حتی مدعی حمله خمپارهای به پلیس عراق شدهاند. بر اساس اخبار منتشر شده این انفجار در نزدیکی روستای الصفره در ۳۰ کیلومتری جنوب غرب کرکوک رخ داده و دولت عراق هم این پرونده را تروریستی اعلام کرده است. بر اساس گزارشی که النشره منتشر کرده، این حمله از خونبارترین حملات در ماههای اخیر قلمداد میشود که نشان میدهد داعش همچنان قدرت خسارت زدن و انجام حملات را دارد. علاوه بر این موضوع روز گذشته (دوشنبه) قاسم محمد شریف، فرماندار تلعفر در نشست مطبوعاتی اظهار کرده که داعش از سال ۲۰۱۴ و پس از آن حدود ۴۰۰ تا ۴۵۰ زن و دختر از ساکنان شهر تلعفر را ربود و تا این لحظه سرنوشت آنها هنوز نامعلوم است. شاید بتوان اینکه داعش در کرکوک چگونه زیست میکند و دست به عملیات اینچنینی میزند را به پشتیبانی آمریکاییها در این منطقه نسبت داد اما در مورد افغانستان که حالا به بارانداز این جریان تبدیل شده و طالبان آن را باز هم تکذیب میکند، یا در مورد حضور آنها در پاکستان و آفریقا باید دادههای میدانی و حتی بحرانهای اجتماعی- اقتصادی که پیشرانِ جذب این گروه است را کمی معقولتر تحلیل کرد؛ چراکه به نظر میرسد اهریمن به دنبال رستاخیز دیگری بوده و ایدئولوژیاش را به خاک نسپارده است!
دیدگاه تان را بنویسید